احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:سه شنبه 2 سنبله 1395 - ۰۱ سنبله ۱۳۹۵
◄◄◄شبکه الجزیره /
“با کاندیداتوری هیلاری کلینتون به عنوان نخستین نامزد زن انتخابات ریاست جمهوری امریکا، این کشور در آستانه تاریخ سازی قرار گرفته است.”
با این حال انتخاب یک رئیس جمهور زن برای امریکا حقوق زنان در سراسر جهان را ارتقاء نخواهد داد.
این مساله بدان خاطر است که کلینتون فورا احساس خواهد کرد که باید قدرتش را در جهانی که به طور سنتی توسط سیاستمداران مرد اداره میشود به نمایش بگذارد.
چنین جهانی به کلینتون اجازه نخواهد داد تا منافع ملی امریکا و متعاقبا سیاست خارجهاش را به شیوهای که حقیقتا زنان جهان را توانمند سازد بازتعریف کند به ویژه در کشورهای مسلمان که امنیت و ایمنی حرف اول را میزند.
کلینتون و تبعیض جنسیتی
کلینتون امیدوار است با برابرسازی حقوق زنان و مردان، حق اولاد مقرون به صرفه، مبارزه با خشونت علیه زنان و حقوق فرزندآوری زنان که همگی بخش مهمی از برنامه کار او محسوب میشود، امسال از رای زنان به نفع خود استفاده کند.
این در حالی است که سیاستهای امریکا همچنان از برابری جنسیتی فاصله زیادی دارد.
کلینتون نخستین زنی است که در ساختار قدرتی که تا سال ۱۹۲۰ میلادی به زنان حتی اجازه رای دادن نمیداد تا این حد بالا آمده است.
کلینتون به عنوان یک سناتور سابق یکی از ۴۶ زنی است که از سال ۱۹۲۲ میلادی برای سنا انتخاب شدهاند.
تنها ۲۰ سناتور زن در مجلس سنا که متشکل از ۱۰۰ عضو است، خدمت میکنند و این بدان معنا است که سنا به طور برابر نماینده زن ندارد.
در مجلس نمایندگان نیز زنان ۲۰ درصد از ۴۳۵ نماینده را تشکیل میدهند.
کلینتون در پی ریاست جمهوری با حملات تبعیض جنسیتی مواجه است که به بیاعتمادی تاریخی به زنان در راس قدرت و حکومت در امریکا مرتبط است.
کلینتون فرصت تاریخ ساز شدن را دارد اما به عنوان نخستین رئیس جمهور زن امریکا آیا به اداره تشکیلات دولت به سان تشکیلات تحت سلطه مردان ادامه میدهد یا تعریف مجدد منافع ملی را به شیوهای که حقوق زنان و امنیت زنان و دختران در سراسر جهان را ارتقاء دهد انتخاب میکند؟
اگرچه امریکا مسلما کشور قدرتمندی در جهان است اما بر برتری بینش مردانه از قدرت همچون قدرت نظامی، استراتژیهای جنگ طلب، دیپلماسیهای مردانه و توانایی اعمال قدرتهای نرم و سخت برای ایجاد “قدرت هوشمند”، تکیه دارد.
ارتش بازوی دولت امریکا که به عنوان بخشی از سیاست خارجیاش عمل میکند، همچنان از نظر تعداد فرهنگ و روان شناسی یک سنگر مردانه محسوب میشود.
این درحالی است که موارد آزار و اذیت جنسی در ارتش به طور مداوم ثبت میشود.
هژمونی مردانه
این شکاف جنسی در سیاستهای امریکا به دیگر کشورها نیز کشیده شده و رهبران زن در سراسر جهان به شیوههای مختلف با این وضع دشوار مبارزه کردهاند.
در کشورهای جنوب آسیا، رهبران زن به عنوان افراد ناکارآمد قضاوت میشوند.
بینظیر بوتو از پاکستان، خالده ضیا و شیخ حسینه از بنگلادش و سیریماو بندارانایکه از بنگلادش ادامه زنانه سیاستهای تحت سلطه مردان با تمامی فسادها و نبردهای تن به تنش بودند.
رهبران زن تنها زمانی قوی و موثر تلقی میشوند که سیاست داخلی بیرحم و سیاست خارجی جدی و خشنی را اتخاذ کرده و همچون مردان بیرحم به جنگ بروند. از بین چنین رهبران زنی میتوان به گلدا مایر، نخست وزیر سابق اسرائیل، مارگارت تاچر، نخست وزیر سابق انگلیس و ایندیرا گاندی، نخست وزیر سابق هند اشاره کرد.
این مساله مغایر با عقیده رایج در بین فمنیستها است که معتقدند رهبریهای بیشتر توسط زنان منجر به کاهش درگیریها و ناآرامیهای جهانی و همچنین تمرکز بر دموکراسی احتمالی و پیشرفت زنان فقیر و به حاشیه رانده شده میشود.
در واقع ساختارهای قدرت جهان به فعالیت تحت مفهوم “هژمونی مردانه” ادامه میدهند، در نتیجه برای زنان پیشروی در نظام مردسالارانه روابط بینالملل دشوار است مگر اینکه نسبت به نظامیگری تمایل نشان دهند؛ نظامیگری که این نظام مردسالارانه آن را ترجیح میدهد.
یک رهبر زن که درخصوص جنگ و درگیری به صلح و دیپلماسی تمایل داشته باشد ممکن است به خاطر جنسیتش بر چسب ضعیف را به او بزنند به جای آنکه بر بخش مشروع انتخابها، سیاستها و تواناییهای رهبریاش تاکید کنند.
یک سیاست خارجه فمنیستی؟
اگر امیدهایی وجود دارد مبنی بر اینکه کلینتون همانند ارگوت والستروم، وزیر امور خارجه سوئد تلاش خواهد کرد تا یک سیاست خارجه صرفا فمنیستی را اعمال کند، میتوان گفت که این امیدها از همین الان از بین رفتهاند.
سیاست خارجی از طریق نهادها تصویب میشود نه افراد و این افراد نیز براساس ضرورت عمل میکنند نه اصول و قوانین؛ مسالهای که والستروم در دفاع از حقوق جنسیتی در خارج از کشور و تلاش برای توبیخ کردن عربستان سعودی به خاطر سوابق حقوق بشریاش آن را فراموش کرده بود.
او تلاش کرد تا برابری جنسیتی را در عرصهای که ایمنی و امنیت زنان را در مواقع جنگ، توافقات تسلیحاتی، صلح و معاهدههای دفاعی نادیده میگیرد، به یک اولویت اصلی تبدیل کند. اما در نهایت به خاطر پیشرفت سوئد، فضای مردانه نظامیـصنعتیاش و عطش برای به دست آوردن پول خارجی از فروش تسلیحات، پیش درآمدهای فمنیستی والستروم در سیاست خارجه کمرنگ شد.
این درحالی است که کلینتون در سیاست خارجهاش به عنوان یک جنگ طلب توصیف شده است؛ طالب جنگی که سیاستهای اعمالیش همراه با نابودی افغانستان، عراق، سوریه و لیبی بود.
موضع حامی اسرائیل کلینتون، مسلمانان در خاورمیانه و دیگر کشورهای مسلمان را نگران میکند. موضع حامی عربستانش نیز تاثیر مشابهی دارد.
ممکن است کلینتون در داخل کشور ترقی خواه باشد اما در خارج از کشور او به عنوان یک ساختارگرا، حامی وال استریت و حامی فضای نظامی ـ صنعتی تلقی میشود.
اگر کلینتون به عنوان نخستین فرمانده کل قوای زن امریکا انتخاب شود، به توسعه سبک رهبریاش به منظور متمایز ساختن خودش از سبک باراک اوباما ادامه خواهد داد.
آیا کلینتون خودش را سازگار میکند؟
سیاست خارجه امریکا تنها زمانی ادعای فمینیست بودن میکند که بخواهد کشورهای مسلمان را راضی و نرم کند و حقوق زنان را به عنوان بخشی از صادرات دموکراسی ارتقاء دهد. سفرای زن به این کشورهای مسلمان اعزام میشوند و برنامههای ارتقاء زنان به عنوان کارآفرینان یا آموزش دختران نیز فراوان هستند.
اما هنگامی که منافع مالی اقتصادی امریکا به کشورهای کمتر توسعه یافته یا جنگ و درگیری در کشورهای مسلمان همچون عراق، سوریه، افغانستان یا لیبی گره میخورد، تمامی این ایدهالها کنار گذاشته میشوند.
علی رغم تمامی اظهارات کلینتون درباره برابری جنسیتی، جنگهای امریکا زندگی تعداد بیشماری از زنان مسلمان را نابود کرده است.
سخت است که مشاهده کنیم کلینتون از فرصت تضمین ریاست جمهوریاش با جنگ طلبی که او را در ردههای قدرت بالا میبرد، چشم پوشی میکند.
برای کلینتون سازگار شدن با بینش سنتگرایی و مردسالارانه قدرت جهانی امریکا کلیدی برای حیات سیاسیاش و تداوم رنج زنان در مناطق درگیر سراسر جهان خواهد بود.»
Comments are closed.