احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:اسحاق ثاقبی داراب - ۱۰ سنبله ۱۳۹۸
چند روز پیش طالبان در شاهراه بغلان- کندز شماری از مردم ملکی را با سیمکارتهای سلام گیر انداخته و آنها را مجبور ساخته تا سیمکارتهای دستداشتهشان را بخورند. همچنان با بسیار خشونت و بیرحمی مردم ملکی را مورد ضرب و شتم قرار داده اند. به این جرم که چرا آنها از سیمکارتهای دولتی استفاده کرده اند. با خود گفتم؛ به قول معروف، طالبان تنها شاخ کم دارند. بلی همینطور است. وگرنه مردم ملکی و دور دستنشین از کجا بهزودی باخبر شوند که طالبان به تازهگی چه شرایطی وضع کرده و چه میخواهند. از طرفی، جهالت و یکدندهگی طالبان در روش و برخورد در قبال ملت، شباهت زیادی با دیدگاه سلفیت دارد. سلفیها با هیچ برنامه و باوری به جز با آنچه که خودشان باورمند اند سازگاری ندارند. آنها میخواهند با روش خشونتآمیز و اجبار، آنچه را که برآن معتقد اند، بر مردم اعمال کنند. سلفیها از ملت اطاعت بیقید و شرط میخواهند. وقتی براساس ارزشهای نوین انسانی و مصداقهای سازمان ملل و حقوق بشر رفتار و برخورد سلفیها را با مردم سنجش میکنیم، میبینیم که آنها ملت نمیخواهند؛ بلکه یک جماعت برده میخواهند. بردهداری مذهبی به نحوی شبیه همان بردهداری عهد باستان و قرون وسطا در غرب و شرق میباشد. سلفیها و طالبان در برابر قوانین و ایجاباتی که خودشان خواسته، هیچ ارزشی بهنام ملت قایل نیستند. خشونت این گروپها با طبقۀ روشنفکر، رفتار تحقیرآمیزشان با زنان، نفی کردن مطلق انتخابات، سانسور و نادیده گرفتن مطلق جایگاه رسانهها به وسیلۀ یک نوع اجبار ساختاری به اصطلاح نظام اسلامی، همه و همه بیانگر حذف جایگاه و ارزش ملت در سیاست و اصول سلفیها و طالبان است. نظام سیاسی اسلامی اینان نظامی کاملاً سلیقهیی میباشد.
اعمال خشونت بر زنان از سوی طالبان بسیار با روش غیرانسانی صورت میگیرد. زنان نیم پیکر یک جامعه و ملت اند. نگاه مردسالارانۀ طالبان و نادیده گرفتن خواستههای برحق و انسانی زنان توسط این افراطیها در واقع به معنای فلج ساختن و قطع کردن نیم بدن یک جامعه است. یک جامعه بدون زنان، به رشد و توسعه نمیرسد. قطعاً یکی از عوامل عمده و اساسی پیشرفت جوامع غربی و تعدادی از ممالک آسیایی همانند ترکیه و غیره، فعالیت و جنبوجوش زنان آنهاست.
نگاه و برخورد جهالتمآبانۀ طالبان و حامیان آنان به پیروان مذهب تشیع در افغانستان که بخش چشمگیری از نفوس این کشور را تشکیل میدهند، بر کسی پوشیده نیست. طالبان در گذشته علیه این قشر شریف ملت افغانستان دست به تحقیر و قتل عامهای وحشیانهیی زده اند و تا هنوز در پی قتل و غارت این قوم استند. مردم هزاره تاکنون زخم تازیانه و سربریدنهای مقربان خود توسط طالبان را از یاد نبرده اند. همچنان خشونتورزیدن طالبان به صورت عموم به طبقۀ ملکی(غیر رزمندهها) چه زن و چه مرد، در طول بیش از دو دهه، نشاندهندۀ آن است که طالبان هیچ فکری به حال ملت و جامعه نکرده و نمیخواهند ملت را به عنوان جناح اصلی حاکم بر قدرت و سرنوشت سرزمین و دولت بر اساس قانون اساسی و مقررات، بشناسند.
تقریباً تمامی کردارها و پندارهای طالبان برضد و ضرر ملت افغانستان تمام شده اند. به طور مثال: سیاست حکومت طالبان در گذشته در مورد کشت و زرع مواد مخدره و ساختن مسیرهای امن برای قاچاق آن بر همۀ محققان و غیره مردم آشکار است. «مالیه صادرات تریاک مبلغ بزرگ عایداتی و اقتصاد جنگ طالبان را تشکیل میدهد. در سال ۱۹۹۵م، ادارات مربوط به ملل، عواید سالانه صادرات مواد مخدره پاکستان- افغانستان را ۵۰ میلیارد کلدار ۱.۳۵ میلیارد دالر تخمین کردند. در سال ۱۹۹۸م، ارزش صادرات مواد مخدره دوچند شد و به سه میلیارد دالر افزایش یافت. عواید ناشی از مواد مخدره را طالبان برای خرید سلاح، مهمات و مواد سوخت جنگ به مصرف میرسانند.(طالبان، اسلام، نفت… احمد رشید؛ مترجم: عبدالودود؛ انتشارات میوند- کابل ۱۳۸۷. ص ۱۸۲)
در سالهای حاکمیت طالبان میزان معتادان در افغانستان و کشورهای همسایه: ایران، ازبیکستان، تاجیکستان، ترکمنستان، قزاقستان و غیره ممالک منطقه روز به روز به شدت در حال افزایش بود. در این سالها بیکاری و فقر به اوج رسیده بود و جوانان به دلیل بیکاری و غرق در تشویشهای زندهگی به هیروئین روی میآوردند. طالبان چون لذت سود از قاچاق و کشت تریاک چشیده اند، از آن سالها تا اکنون سعی دارند به این فعالیت ادامه دهند. حتا در همین ماههای پسین خبرگزاری اسپوتنیک، گزارشاتی از قاچاق تریاک و هیروئین از مسیر ولایات شمال، مخصوصاً جوزجان، به همسایهگان شمالی افغانستان توسط طالبان را به نشر رسانده است.
در نتیجه، دیده میشود بنابر باور و کنش طالبان در قبال ملت در تمامی موارد، ملت افغانستان با این گروپ تخاصم پنهان دارند و هرگز نمیخواهند طالبان بر سرنوشتشان حاکم شوند. پس طالبان و ملت افغانستان با هم در تخاصم اند. با این وصف، چگونه ممکن است طالبان در این کشور دوباره صاحب حکومت و نظام شوند؟ بنابر همین دلیل است که نگارنده معتقد بر مقابله با طالبان است و نه صلح و ارزش قایل شدن به آنان. بهترین گزینه، حمایت و تقویت نیروهای نظامی میباشد. بیایید به ارتش خود اعتماد کنیم و در برابر سختیهای جنگ صبوری پیشه نماییم تا روز پیروزی ما و شکست مطلق دهشتافگنان و جاهلان قرن را محقق نماییم.
Comments are closed.