احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:شنبه 6 سنبله 1395 - ۰۵ سنبله ۱۳۹۵
رویداد چهارشنبهشبِ هفتۀ گذشته (حملۀ تروریستی بر دانشگاه امریکا ـ افغانستان) یک بارِ دیگر نشان داد که نه تروریستان دست از آدمکُشی برمیدارند و نه هم دولت و نهادهای امنیتیِ کشور عزمی برای اندوختنِ تجاربِ گذشته و جلوگیری از رویدادهایی دارند که هر روز جانِ بیگناهان را میگیرد. وقتی یک لشکرِ مسلح با موتری پُر از مواد انفجاری میآید و مرکزی را در پایتخت هدف قرار میدهد، این پیام به ذهن مخابره میشود که ارگانهای کشفی و استخباراتیِ دولت مُردهاند و یا هم افرادِ خاینی در داخلِ آنها هستند که با دشمنان همکاری میکنند و آنان را در انجام عملیاتهایِ هدفمندشان یاری میرسانند.
بارها پس از هر حملهیی، این انتقادها مطرح شده و رهنمودهایی هم داده شده است، اما هیچ گوشِ شنوایی نبوده تا آنها را به کار ببندد. ساعاتی بعد از حمله، شورای امنیت و نهادهای امنیتی کشور میگویند که بررسی اسناد و یافتههای موثقِ ریاست عمومی امنیت ملیِ افغانستان نشان میدهد که “این حمله از آن طرفِ خط دیورند سازماندهی و مدیریت شده است و بررسی بیشترِ رویداد و شواهدِ بهدست آمده هنوز هم جریان دارد”. اکنون این اظهارات ریاستجمهوری را چهگونه باید تعبیر کرد؟!
بارها بعد از هر حمله گفته شده است که امنیتِ ملی یا فلان ارگان از این حمله آگاهی داشته است، اما فایدۀ این آگاهی چه بوده است و چرا آگاهی منجر به ناکامیِ حمله نشده است؟
در گذشتهها اگر یکی ـ چهار نفر میفهمیدند که یکهزار نفر قصد حمله بر آنان را در یک فرصتِ مساعد دارند، هرگز آن حمله صورت نمیگرفت، اگر هم صورت میگرفت، آن چهار نفر حملۀ یکهزار نفر را پیروزمندانه پس میزدند.
در گذشته، نفس اطلاع یافتن از برنامۀ دشمن، بزرگترین کلیدِ موفقیت بود؛ اما متأسفانه حالا همه چیز تغییر کرده است و دولت عالیجنابِ ما فقط خبردار میشود که دشمن قصد حمله دارد ولی مانعش نمیشود!
از جانب دیگر، وقتی ریاستجمهوری یا هر ارگانی میگوید که این حمله کارِ دشمنان است و از آن سوی خط صورت گرفته است، پس این را هم بگوید که: این دشمنان در خانۀ کدام بزرگواران پنهان شده بودند و اصلاً مخفیگاهِ اینها در این سوی مرز، در کابل، در کجاست؛ این نیروهای مجهزِ نظامی در کدام پناهگاهِ مطمین بهسر میبرند که با هشدار قبلی حمله میکنند؟
مردم همواره میپرسند: این چه نوع آگاهیِ نیروهای ما از قصدِ دشمن است که سبب موفقیتِ آنها (نیروهای دولتی) نمیشود؟
مسلماً راه جلوگیری از این حملات، صحبت با نوازشریف و راحیل شریف نیست؛ راه این است که آقای غنی برنامه و تمهیداتی را در نظر بگیرد که مانع ریختنِ خونِ جوانان و نخبهگانِ نظامی و غیرنظامیِ ما و مانع ریختنِ خونِ مردمِ بیچاره شود.
آقای غنی باید علایق و سلایقِ قومی را کنار بگذارد، این بهترین راه تأمین امنیت است. او باید مهرههای دشمن و مارهای آستین را از بدنۀ نظام خارج کند. او باید بفهمد که چه کسانی در پشتِ این رویدادها در دولت قرار دارند.
تا هنوز آقای غنی به هیچ یک از سوالهای مردم پاسخِ درست نداده است و هر خونی که ریخته میشود، به گردنِ اوست. زیرا مدیریتِ ضعیف، عدم اراده و قومبازیهای او سببِ اینهمه آفات شده و در گذشته، عین مشکل را آقای کرزی نیز داشته است. در طول این چهارده سال، برای یک بار هم که شده، عاملان و همکارانِ یک رویداد تروریستی شناسایی نشدهاند، جز یک مورد که آنهم بسیار ساختهگی و سیاسی مینماید.
اینها همه به ما میگوید که مدیریتِ سیاسی کشور، مخدوش و آب از سرچشمه گلآلود است؛ مردم اعتمادشان را نسبت به مدیریت کلانِ سیاسیِ کشور از دست دادهاند و این بسیار خطر ناک است!
Comments are closed.