احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:عبدالنصیر بخشی - ۱۸ سنبله ۱۳۹۵
انسانها معمولاً در رفتارهایشان متأثر از محیط اند و محیط اجتماعی، سهمِ بزرگی در تعیینِ چگونهگیِ رفتارهای ما دارد؛ به گونۀ مثال، هرگاه کسی در محیطی آرام و بدونِ جنگ زندهگی کند، رفتارهای صلحپسندانهیی در منش و روشِ وی پدید میآید و از خشونت دوری میجوید. اما کسانی که با خشونت و در محیطِ خشن پرورش مییابند، بدون شک در رفتار و خویشان خشونت تبارز مییابد. در این میان، شهید احمدشاه مسعود قهرمان ملی کشور، یکی از نادرترین چهرههاییست که بیستوسه سال جنگ و جهاد، از مهربانی و اعتدالش نکاست. بنا بر همین ویژهگیهاست که قهرمان ملی، محوریت را بهدست میگیرد و تمام افراد و اشخاصِ آزادیخواه و آزادیدوست به دورش گرد میآیند و همچون کوه در برابر استبداد، استعمار، ظلم، بیعدالتی و قومگرایی مبارزه میکنند.
گاهی شخصیتها بزرگتر از آناند که بتوان عظمت و شخصیتِ آنان را در محدودۀ نژاد، مذهب، زبان و یا جغرافیای خاصی قید کرد. مسعود را هم باید آنسوتر از جغرافیای زبان، رنگ، نژاد و…. دانست. او را میتوان از چندپهلوترین و کمنظیرترین شخصیتهای تاریخِ معاصر افغانستان خواند که با هیچ شخصیتِ دیگرِ این سرزمین قابل مقایسه نیست.
مسعودِ شهید از برجستهترین و ماندگارترین چهرههای تاریخ معاصر افغانستان است و حتا فراتر از افغانستان، وی را باید متعلق به جهانِ اسلام و بشریت دانست. مسعود را باید یکی ازچهرههای تکرارنشدنی تاریخ افغانستان دانست و حتا فراتر از آن، در منطقه و جهان نیز بهدشواری میتوان برای او شخصیتی هموزن و همسنگ پیدا کرد. مسعود شخصیتیست چندپهلو که اخلاق را با سیاست، سیاست را با مبارزه و مبارزه را با فرهنگ و ادبیات پیوند زده بود. او در مسیر آرمانهای خویش که آرمانِ یک نسل و یک ملت هم بود، آگاهانه گام برمیداشت و در برابر هیچ طوفانی نمیلرزید و به هیچ ستمی لبیک نمیگفت.
او از همان آوانِ جوانی علاقه به مسلکِ نظامی داشت؛ ولی در اثر اصرار پدرش، از این مسلک رو گرداند و وارد دانشگاه پولیتخنیکِ کابل شد تا آنکه دست قضا، وی را به مبارزاتِ دشوار و طاقتفرسای مسلحانه واداشت و در این عرصه، سرآمدِ همۀ فرماندهانِ همروزگارش شد.
شخصیتهای بزرگ، کارهای خارقالعاده انجام دادهاند و برای رهایی بشر از زنجیرهای دستوپاشکنِ استعمار و استبداد، از همه چیزِ خود گذشته و خطرها را به جان خریدهاند. مسعود نیز با رفتارهای ایثارگرایانۀ خویش، از جمله محدود شخصیتهاییست که جهانیبودنش را با در نظرداشت ارزشهای دینی و انسانی، به اثبات رسانید.
رویارویی کمونیسم و اسلام، چیزی جز صفآراییِ آهن و عقیده نبود که در این مبارزه، سرانجام برخلافِ تمام پیشبینیها، هیولای سرخ کمونیسم، در عصر اتم و فضا، در برابرِ ایمانِ قوی و تعهدِ متینِ یک ملت درهم میشکند و به اجزا تجزیه میشود که این رویداد برای جهان غیرقابل باور بود.
بهراستی چه کسی باور میکند که ارتشِ تا بنِ دندان مسلحِ قشونِ سرخ شوروی سابق، با شعار شکستناپذیری و با هزاران کادرِ حربی و کارکشتهاش که جهان را به مبارزه میطلبید، در برابرِ جوانی آموزشندیده اما متعهد و وطنپرست درهم میشکند؟… مسلماً پذیرفتن چنین حادثهیی، دشوار و حتا محال به نظر میرسد!
مسعود علیرغم اینکه فرماندهی کارکشته و باتجربه بود، به دین، جامعه و ادبیات نیز عشق میورزید و به خوانش اشعارِ حافظ شیرازی و دیگران میپرداخت و یا هم از محضرِ دوستان میطلبید که اشعاری زیبا، آنهم در سختترین شرایط جنگی، برایش بخوانند. خواندن قرآن کریم، سیرتالنبی و تاریخ اسلام، از دلمشغولیهای همیشهگیاش بود. چنین رویکردی، آنهم در شرایط و موقعیتی که از در و دیوارِ سرزمینش دشمن میریزد، واقعاً امرِ عجیبی است. او در دشوارترین لحظات، نمازش را ترک نمیکرد و هرگز بدون طهارت نمیخوابید.
مسعود شهید با دوراندیشیِ تمام به قضایا میدید و نگاهی بسیار عمیق به مسایل داشت. به گونۀ مثال، این نکته را میتوان از معاهدۀ صلح احمدشاه مسعود با شورویها یاد کرد: درحالیکه وی پیمانِ آتشبس با شورویها را میپذیرد و در فرصتِ بهدستآمده به گسترش فعالیت در ولایات همجوار میپردازد تا آنجا که روسها و اراکینِ دولتی از نفوذ بیش از حدِ وی میهراسند و آخرین و بزرگترین حملۀ روسها بر پنجشیر صورت میگیرد. مسعود شهید با دریافتِ اطلاعاتِ موثق و دقیق و با یک تدبیر خردمندانه، مردم را آگاه میسازد و با تخلیۀ پنجشیر، تلفاتِ ملکی را به حداقل میرساند. در این میان، حرکتهایی هم بودند که هر نوع سازش و آتشبس را با روسها خلافِ شریعت و اسلام میدانستند، اما بعدها نتایجِ مثبتِ این آتشبس، روشن شد و جبهات مجاهدین بیشتر از پیش در ولایاتِ دوردستِ کشور گسترش یافت.
مسعود در سختترین لحظات جنگی، به صلح فکر میکرد و این مسأله را بارها در مصاحبههای خویش بیان کرده بود. او چه در دوران جهاد و چه در زمان مقاومت، هیچگاه دروازۀ گفتوگو را با مخالفان مسلح زمانِ خود نبست و حاضر بود با دشمنانش در هر موقعیت مذاکره نماید. وی بارها در دورانِ مقاومت میگفت که جنگِ ما برای صلح است و این جنگ تا زمانی ادامه خواهد یافت که طالبان به میز مذاکره حاضر شوند. او جنگ را برای صلح میخواست و صلح را آرزوی دیرینۀ مردم افغانستان میدانست و برای آن میرزمید.
تأثیرگذاری قهرمان ملی بر افراد و اشخاصِ تحت فرمانش، واقعاً ستودنی بود. صدایِ او در دشوارترین حالات جنگی، قوتِ قلبی برای رزمندهگان و فرماندهانش بهشمار میآمد و آنان را روحیهیی شگفتانگیز در جنگ علیه دشمن میبخشید. این رویکرد را باید نتیجۀ ایمانِ قوی، تقوا و تعهدِ بیبدیلِ وی بهحساب آورد.
روحش شاد، یادش گرامی و راهش همیشه پُررهرو باد!
Comments are closed.