احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکرده‌اند.





رگه‌یی از طنز در شاهنامه

گزارشگر:علی محمدرضایی هفتادر/ یک شنبه 28 سنبله 1395 - ۲۷ سنبله ۱۳۹۵

چکیده
mandegar-3طنز از دیرباز مورد توجه شاعران فارسی بوده که طبقۀ نخبه‌گان جامعه هستند و شاعر همراهی خویش را با جامعه نه در طرز تفکر، که در راه بردنِ جامعه به جانب راه صواب می‌داند و در این راه به جهت اندیشمندی خویش، راه انسانی را با دقت می‌نگرد تا از بیماری‌های پیکر جامعه که خود عضوی از آن است، آگاه شود و آن‌گاه با ابزاری مناسب و به اشکال مختلف سعی در رفع موانع می‌کند و در این راه گاه به مبارزۀ جسورانه با کسانی می‌پردازد که با رفتار و گفتاری ظاهرفریب، سعی در اغوای مردم دارند تا در این پوشش به منفعتِ خویش راه برند.
واژه‌های کلیدی: فردوسی، طنز، خنده، مبارزه
مقدمه
طنز و شوخی از ابزار کارآمدِ بعضی از شاعران بزرگ پارسی است که نیاز به باریک‌اندیشی و ژرف‌اندیشی شاعر دارد و به دگراندیشی او وابسته است. شاعر وقتی چون دیگران نیندیشد، برجسته‌تر می‌شود. زیرا چیزی را می‌بیند که دیگران قادر به رؤیتِ آن نیستند و همین خصوصیت در شاعر طنزپرداز بیشتر مورد نیاز است. از میان شاعران برگزیدۀ جهانی، فرودسی را که از طنز بهترین کارکرد را درخواسته، برگزیده‌ایم. خلاف آمد عادت راهگشای او ابزار مورد استفاده اش، طنز است که با آن‌ هم جامعه را استیضاح می‌کند و هم به جراحی دقیق پیکر بیمارِ آن دست می‌زند.

شگردهای طنزپردازی
خنده‌های طنز آگاهانه، توأم با جسارت، شجاعت، حاضرجوابی و تیزبینی و امید به آینده‌یی بهتر است. خنده‌های دیگر عوامانه‌اند و تأثیر کمتری دارند. هیچ نکته‌یی نباید از دید شخصیت طنز پنهان بماند. زیرا همان می‌تواند نقطه‌ضعف به حساب آید و از همان بخش ضربه به او کارگر افتـد. طنز شمشیری آغشته به زهرخند است که گرگان پنهان در لباس میش را رسوا می‌کند و پوستین فریب را کنار می‌زند تا پای‌مردان ابلیس فضاحت کشند. آن‌ها اشک‌ها و لبخندها را آمیخته دارند.
طنز در وجود انسان انقلاب برپا می‌کند و او را به وادی تردید می‌کشاند و با ذهن پرسشگرِ خویش به بازخواستِ خود و دیگران می‌نشیند و از یقین به آن‌چه تاکنون می‌دید، دور می‌کند و سکون را از درونِ ناآرام او می‌گیرد و به آرامشی درونی و حقیقی امیدوار می‌کند. فردوسی به این مهم آگاه است و در عین قاطعیت با سوزی انسانی بر عمق جانِ بشریت کارگر می‌افتد، «گفته‌اند که طنز از صناعات ادبی و بدیعی ـ اعم از ایهام، مراعات نظیر، کنایه، جناس، سجع، پارودی (نقیضه گویی) و تجاهل‌العارف (طنز سقراطی) ـ استفاده می‌کند تا نیشخند بزند، آگاه کند، حرکت بیافریند و مخاطب را بیدار سازد و در نهایت برخلاف فکاهه و هزل که خندۀ سرخوشانۀ مخاطب را برمی‌انگیزد، او را به وضع خویش بگریاند.» (بیست سال طنز، رویا صدر:۷)
فردوسی نه به یک نسبت، ولی از بیشترِ صنایع ادبی بهره گرفته‌ است. آن‌چه دست‌مایۀ فردوسی در طنزهایش قرار گرفته، عبارت است از:
غرور
نخستین نقطۀ نفوذپذیری هر کس، خودخواهی اوست که عامل هر نوع گناه است و ریشه در منفعت‌طلبی دارد. بهترین برخورد طنزآمیز رستم در رزم با اشکبوس کشانی است.
مروری بر اصل داستان می‌کنیم:
خروشید کای مردم رزم‌آزمای
هماوردت آمد مشو باز جای
کشانی بخندید و خیره بماند
عنان را گران کرد و او را بخواند
بدو گفت خندان که نام تو چیست
تن بی‌سرت را که خواهد گریست
تهمتن بدو گفت کای شوم تن
چه پرسی تو نامم در این انجمن
مرا مادرم نام مرگ تو کرد
زمانه مرا پتک ترگ تو کرد
کشانی بدو گفت بی‌باره‌گی
به کشتن دهی سر به یک‌باره‌گی
تهمتن چنین داد پاسخ بدوی
که ای بیهده مرد پرخاشجوی
پیاده ندیدی که جنگ آورد
سر سرکشان زیر سنگ آورد
به شهر تو شیر و نهنگ و پلنگ
سوار اندر آیند هر سه به جنگ؟
هم اکنون تو را ای نبرده سوار
پیاده بیاموزمت کارزار
پیاده مرا زان فرستاده طوس
که تا اسب بستانم از اشکبوس
کشانی پیاده شود همچو من
بدو روی خندان شوند انجمن
پیاده به از چون تو سیصد سوار
بر این دشت و این روز و این کارزار
کشانی بدو گفت با تو سلیح
نبینم همی جز فسوس و مزیح
چو نازش به اسب گران‌مایه دید
کمان را به زه کرد و اندر کشید
بخندید رستم به آواز گفت
که بنشین به پیش گرانمایه جفت
سزد گر بگیری سرش در کنار
زمانی بر آسایی از کارزار
(فردوسی، شاهنامه، ج۱)
رستم با چهرۀ خندانِ دشمن روبه‌رو می‌شود و غرور او را پشت خنده‌های تمسخرش می‌بیند و آن را هدف قرار می‌دهد و نخست علت خودبینی‌اش را می‌جوید تا از همان نقطه به او ضربه وارد کند. چون اولین کار در برخورد با دشمن شناسایی نقطه‌های اتکا و قدرت اوست، وقتی می‌بیند که به نیروی بدنی‌اش مغرور است و به تمسخر نام او را می‌پرسد تا از آن طریق به ویژه‌گی‌های روحی او دست یابد، زیرکانه آن را مخفی می‌کند و او را از پرسیدن نام خود در مقابل چشمان دیگران برحذر می‌دارد و خود را «مرگ» معرفی می‌کند تا ترس ناشی از مرگ را به جانِ او بیندازد.
کشانی که حاضرجوابی او را می‌بیند، با نگاهی سریع به موقعیتش متوجه پیاده آمدنش به رزم می‌شود و تمسخر دیگری می‌آغازد تا رستم پاسخی برای دفاع از خود نداشته باشد. رستم آگاه‌تر و زیرک‌تر، بیهوده‌گی سخنِ مردی که ظاهراً خود را مبارز می‌داند، به رخش می‌کشد و در پاسخ او می‌گوید: حرف تو از آن جهت بیهوده و نسنجیده است که گمان می‌کنی نیروی انسان به اسب و ابزار جنگی اوست. زیرا من شجاع چون شیرم و نیرومند چون نهنگ و پلنگ، و اینان هیچ گاه سواره به جنگ نمی‌روند.
ترسی دیگر بر جان اشکبوس می‌ریزد و با طنز دیگری او را به ضعف می‌کشاند و عصبانی می‌کند و آن دلیل دیگری است که برای پیاده بودنش بیان می‌کند و آن این‌که طوس مرا به این دلیل پیاده به جنگ فرستاده تا اسب را از تو بگیرم و تو هم مثل من پیاده شو اما با این تفاوت که جنگ‌جویان به پیاده بودن تو، می‌خندند و تو را مسخره می‌کنند. پیاده آمدن به جنگ بهتر و باشرف‌تر است از این‌که سواره بیایی و پیاده‌ات کنند.
اشکبوس، ابزار جنگی او را کارآمدتر می‌بیند و به شکل دیگری به مقابله می‌پردازد و می‌گوید می‌بینم سلاحی به جز مسخره کردن و استهزا نداری و رستم ضربۀ آخر را به او که غرورش پیش از این ترک برداشته بود، وارد می‌آورد و نقطۀ اتکا و نازش او (اسبش) را هدف قرار می‌دهد و تیرش را به زهرخند تمسخری دیگر می‌آمیزد که: خودت هم کنار اسب عزیزت بنشین و سرش را در آغوش بگیر!
تکنیک‌های به کار گرفته شده در آثار طنز عبارت‌اند از: کوچک‌نمایی، بزرگ‌نمایی و به کار بردنِ عین کلماتِ کسی که مورد طنز واقع شده است، اما قصد طنز از همۀ این‌ها، اصلاح است نه تخریب، طنزهای نیش‌دار به مثابۀ تیرهای مسموم است که بر جان هدف می‌نشیند و به جز ضربۀ روانی رسوایی و بی‌اعتباری نیز به همراه دارد. «این طنزها مولود هوس‌های زشت طنزپردازان در جهت خوارشماری ارزش‌های دیگران نیست، بلکه تلاش روشن‌فکرانه و وطن‌پرستانه‌یی است که به منظور ایجاد انگیزه و تفکر مردم بی‌تفاوت و کم‌فرهنگ تا بهتر ببینند و بیشتر بیندیشند و ناهنجاری‌های رایج در جامعه را تشخیص دهند. بنابراین در جوامع تحت استبداد و ستم، آثار طنزآمیز نمودار غایت دین‌داری در خیرخواهی و مردم‌دوستی طنزپردازان است تا مسوولان گستاخ و شوخ‌چشم و دنیاپرست و خداشناس به خود آیند و ستم و مردم‌فریبی نکنند و همه چیز را برای خود و وابسته‌گان خود نخواهند.» (طنزپردازان ایران، دکتر بهزادی، ۱۶)

منابع:
بهزادی اندوه‌جردی، دکتر حسین، (۱۳۸۳)، طنزپردازان ایران از آغاز تا پایان دورۀ قاجار، چ اول، انتشارات دستان
شمیسا، سیروس، انواع ادبی، تهران، ۱۳۸۱، انتشارات فردوس
صدر، رویا، بیست سال طنز، ۱۳۸۱، انتشارات هرمس
فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه، ج ۱، به کوشش دکتر سعید حمیدیان، چ ۵، ۱۳۷۹، نشر قطره
معین، محمد، ۱۳۸۱، فرهنگ لغت، تهران، نشر معین

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.