احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:ناهيد زنديپژوه/ سه شنبه 20 میزان 1395 - ۱۹ میزان ۱۳۹۵
سالهای بین جنگ جهانی اول و دوم، عصر شکوفایی هنر مدرن بود. احساس نومیدی و بیاعتمادی هنرمند نسبت به جهان خارج، باعث شد تا به درون خود پناه برده و تلاش کند تا در این سیر درونی، زوایای این عالم ناشناخته را کشف کند.
از دل وحشت و نابهسامانی و ناامنی مادی و معنوی، جریان سیال ذهن رویید. این تکنیک از یافتههای روانشناسان استفاده فراوانی کرده است. طبق تعریف، جریان سیال ذهن شیوهیی ادبی است در روایت، که به موجب آن، عمق جریان ذهنی یک شخصیت، که آمیزهیی از ادراکات حسی و افکار آگاه و نیمهآگاه، احساسات و تداعیهای تصادفی است، به همان صورت بیان میشود. این شیوه روایت، بر اساس مفاهیمی استوار است که ایجاد تداعی معانی میکند. این اصطلاح را ویلیام جیمز وضع کرد و طبق تعریف او :«خاطرات، افکار، احساسها بیرون از دایره آگاهی اولیه وجود دارند که به صورت زنجیر بر آدم ظاهر نمیشوند، بلکه به صورت جریانی سیال آشکار میشوند.»
در روش سبک داستانی جریان سیال ذهن، برخلاف داستانهایی که با زاویه دید دانای کل نوشته شدهاند، از سیلان نامنظم و پایانناپذیر ذهن شخصیت داستانی استفاده میشود. به عبارتی دیگر، لایههای پیش از گفتار ذهن قهرمان داستان، بیهیچ ملاحظه و نظمی بر روی کاغذ میآید. در واقع تلاش میشود تجارب ذهنی شخصیتهای داستانی، که در هزار توی ناخود آگاه ذهنشان مدفون شده، بیرون ریخته شود. نویسنده تلاش میکند از طریق تکگویی ذهنی و روانی، به کشف احساس و ذهنیت شخصیت داستانی بپردازد. در این گونه داستانها، راوی و طرح داستان به سبک سنتی وجود ندارد که داستاننویس دست خواننده را بگیرد و وارد فضای داستانی خود بکند و با ریالیسم تصنعی خود، ریالیسم جبری خواننده را ویران کند و او را در فضای داستانی خود غرق کند؛ بلکه ذهنیات شخصیت داستانی بدون واسطه، بدون دستکاری، بدون رعایت نحو و دستور زبان برروی کاغذ میآیند. و این بر عهده خواننده است که از این گرداب و بینظمی، نظمی بنا کند و با کنار هم قراردادن تکههای پراکنده ذهن قهرمانان، به لذت کشف نایل آید. روشن است که در این سبک، زمان رمان تابع زمان خطی رایج نیست و ممکن است گذشته و آینده و حال، همسطح و در کنار یکدیگر حضور داشته باشند و یا گاه در همدیگر تنیده و پیچیده شوند.
خاطرات، افکار، احساسها بیرون از دایره آگاهی اولیه وجود دارند که به صورت زنجیر بر آدم ظاهر نمیشوند، بلکه به صورت جریانی سیال آشکار میشوند.
یکی از اساسیترین پایههای شیوه ادبی جریان سیال ذهن این است که قبل از آنکه درپی «وقایعنگاری» باشد، در صدد ارایه «چشمانداز ذهن» است. این سبک یک نمای کلی از وقایع به ما نمینمایاند، بلکه ما را وامیدارد تا وقایع را از دریچه یک ذهن ببینیم.
خواننده از دور نظارهگر وقایع نیست، بلکه به همراه یک ذهنیت با وقایع به پیش میرود. حوادث این گونه رمانها را، اندیشهها و خاطرات فرار و سیال لایه پیشگفتاری ذهن تشکیل میدهند. نویسنده در این گونه رمانها با ذهنیات آدم رمان سروکار دارد؛ تکههایی از خاطرات درهم و فرار او را که به زمانهای دور تعلق دارد، میگیرد. آن خاطرات پا درگریز را که در زمانی کوتاه به ذهن او هجوم میآورند، در کنار هم میچیند. از اینرو توالی منظم زمانی در این گونه رمانها بههم میخورد. دورترین واقعه در کنار واقعهیی عینی قرار میگیرد و یا دو خاطره جدا از یکدیگر دوش به دوش هم و با فشار به ذهن آدم رمان هجوم میآورند. گویا آن خاطرات و تخیلات، کاشیهای معرق اند که در کنار هم قرارگرفته اند تا دنیایی از رنگ و احساس بهوجود آورند.
اهم ویژهگیهای آثارجریان سیال ذهن به این شرح است:
ـ روایت و شیوهها و تکنیکهای آن شامل تکگویی درونی مستقیم، تکگویی درونی غیر مستقیم، دیدگاه دانای کل و حدیث نفس؛
ـ زبان در سه مقوله ابهام، شعرگونهگی و ترفندهای نزدیک کردن زبان داستان به زبان ذهن؛
ـ زمان بیرونی و زمان درونی؛
ـ داستانهای جریان سیال ذهن به مثابه خود زندهگی نویسندهگان آن است.
از نویسندهگان پیشگام این جریان در غرب، میتوان جیمز جویس و مارسل پروست و ویلیام فاکنر را نام برد.
Comments are closed.