آقای غنی زمانِ شعار گذشته، لطفاً وارد عمل شوید!

گزارشگر:احمد عمران/ سه شنبه 20 میزان 1395 - ۱۹ میزان ۱۳۹۵

محمداشرف‌غنی رییس‌جمهوری افغانستان پس از برگشت از کنفرانس بروکسل، در تازه‌ترین سخنانِ خود خطاب به مردم گفته است که فصل اصلاحات فرا رسیده و با افراد فاسد قاطعانه مبارزه می‌شود. او همچنین گفته است که “جهانیان به افغانستان وعدۀ کمک کردند و اکنون نوبتِ آن رسیده که mandegar-3اصلاحاتِ داخلی به‌وجود آید و این کمک‌ها به اقداماتی که دولت افغانستان در کنفرانس بروکسل وعده داده، وابسته است”.
آقای غنی در بخشِ دیگری از سخنانِ خود، با توجه به افزایش فساد در کشور، هشدار داده که “تنها داعش و طالبان دشمنانِ مردم نیستند، بل عناصر مافیایی و مفسد نیز که این کشور را نزد جهانیان بدنام می‌سازند، دشمن مردم‌اند”.
آقای غنی ظاهراً به آن دسته از انتقادهایی پاسخ گفته که به رفتار و عملکردِ شخصی‌اش مربوط می‌شود. بسیاری‌ها در افغانستان سخنرانی‌ها و حرکت‌های آقای غنی را عوام‌فریبانه و پوپولیستی می‌دانند و می‌گویند که او بیشتر از این‌که مردِ عمل باشد، مرد شعار و حرف زدن است. آقای غنی در پاسخ به این انتقادها گفته که شیوۀ کاری‌اش عوام‌فریبانه نیست و او بیشتر از مسوولیت‌هایش در افغانستان کار کرده است.
این سخنانِ آقای غنی متأسفانه بیانگرِ هیچ تغییرِ بنیادی در کشور بوده نمی‌تواند. آدم‌ها حق دارند که از خود و کارنامه‌های‌شان دفاع کنند اما مردم نیز حق دارند که نسبت به کارنامۀ رهبرانِ کشورشان دیدگاهِ خود را داشته باشند و این دیدگاه را تبارز دهند. سیاست‌مداران، زنده‌گی شخصی به آن شکلی که برخی‌ها تصور می‌کنند، ندارند. همه چیزِ آن‌ها زیر ذره‌بینِ قضاوتِ مردم قرار دارد. از جانب دیگر، انسان‌ها عملکرد خود را کمتر می‌توانند به‌درستی ببینند و نسبت به آن قضاوت کنند. برای هر کسی عملکردِ او عزیز و قابل دفاع است. به قول معروف، «کی می‌گوید که دوغِ او ترش است؟»
البته روان‌شناسی افراد، متفاوت از یکدیگر است. یکی علاقه دارد که کارهایش را تبلیغ کند و دیگری احتمال دارد که زیاده‌گویی در مورد کارهایش را دوسـت نداشته باشد. ولی انسان‌ها در مجموع علاقه‌مند اشتهارِ خود هستند و به گونه‌های متفاوت و مختلف تلاش می‌کنند که خود را تبلیغ کننـد. آقای غنی البته در میان سیاست‌مدارانِ دورۀ اخیر کشور، دو ویژه‌گی را بیشتر از دیگران داراست. یکی این‌که علاقۀ چشم‌گیری به کارنامه و دستاوردهایش دارد و سعی می‌کند که بیشتر از چیزی که ارزشِ آن‌هاست، آن‌ها را تبلیغ کند؛ و دوم این‌که بسیار زودرنج و تنگ‌مزاج است، به‌نحوی که با اندک‌ترین مشکل ممکن است از کوره بیرون شود و همه چیز را خراب کند. این دو ویژه‌گی البته از ویژه‌گی‌هایِ بدِ هر سیاست‌مداری می‌تواند باشد و اگر روزی آقای غنی با مشکلِ بسیار کلانی در افغانستان و یا بیرون از آن مواجه شود، مسببِ آن می‌تواند همین دو ویژه‌گیِ او باشند.
آقای غنی در پانزده سالی که وارد سیاستِ افغانستان شده، همواره به فردی گذشت‌ناپذیر و قاطع نام‌بردار بوده و به‌حق که در برخی موارد موفقیت‌های زیادی نیز به نامِ خود سکه زده است. او را بی‌جهت نیست که از معمارانِ افغانستانِ پس از طالبان می‌خوانند؛ ولی این‌ها به هیچ صورت نمی‌توانند ناکامی‌ها و کم‌کاری‌هایِ دو سال اخیرِ او را توجیه کنند.
آقای غنی در پانزده سال گذشته، مستقیم زمامِ امور کشور را به‌دست نداشت و به همین دلیل وقتی از جایی که قرار داشت به افغانستان نگاه می‌کرد، به این فکر دچار می‌شد که اگر او در رأسِ قدرت قرار می‌گرفت، بهتر می‌توانست کشور را مدیریت کنـد. به یک معنا، آقای غنی در آن سال‌ها با رویاهایِ خود در حوزۀ سیاست و کشورداری زنده‌گی می‌کرده و تنها در این دو سالِ اخیر است که با واقعیتِ زنده‌گیِ یک زمام‌دار روبه‌رو شده. آقای غنی حالا می‌داند که کشورداری تنها مدیر ارشد بانک جهانی نیست و تنها هم با درجۀ تحصیل رابطه ندارد. اگر چنین می‌بود، باید به‌جای سیاست‌مدارانِ فعلی که زمام کشورهای جهان را به دوش دارند، کسانِ دیگری مثل آلن بدیو، اسلاوی ژیژک و آلن دو باتن، فیلسوفان مطرحِ جهان، در نقش زمام‌دارانِ کشورهای‌شان ظاهر می‌شدند و به رویایی که افلاتون در سر می‌پروراند، جامۀ عمل می‌پوشاندند.
آقای غنی از روزی که به عنوانِ رییس‌جمهوریِ کشور ظاهر شده، پشتِ سرِهم شعار به خوردِ مردم می‌دهد. من حداقل یک‌بار به‌درستی ندیدم که شعارهای او در عمل پیاده شوند. مردم منتظر عملِ رییس‌جمهوری اند. مارکس سخنِ زیبایی در مورد انقلاب دارد. او می‌گوید که پرولتریا در مبارزه با سرمایه‌داری چیزی ندارد که از دست بدهد به‌جز زنجیرهایش. حالا هم مردم افغانستان در مبارزه با فساد و بی‌کفایتی، چیزی را از دست نمی‌دهند، بل به‌دست هم می‌آورند.
مردم افغانستان منتظر اقدام‌های شجاعانه و دلیرانۀ آقای غنی در امر مبارزه با فساد و مافیای آن هستند. آن‌ها می‌گویند: آقای رییس‌جمهور لطفاً زودتر دست به کار شوید که کارد به استخوان رسیده است!
البته از نظر منطقی، یک مشکل در گفته‌های آقای غنی وجود دارد و آن این‌که وقتی او می‌گوید که مبارزه با فساد شعار نیست، همین جمله چیست؟… از نظر منطقی، می‌گویند که جملۀ آقای غنی خودارجاع‌گر است که در بیرون از آن نمی‌تواند واقعیت داشته باشد؛ چون به چیزی ارجاع می‌دهد که خودش را نیز در بر می‌گیرد.

اشتراک گذاري با دوستان :