احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمد عمران - ۲۸ عقرب ۱۳۹۱
نخستین دور مذاکرات امریکا و افغانستان بر سر توافقنامه امنیتی آغاز شده است. این توافقنامه، مشروعیتِ خود را از توافقنامه راهبردی میان دو کشور بهدست میآورد که سال گذشته در سفر نابههنگام باراک اوباما رییسجمهوری امریکا به کابل، میان روسای جمهور دو کشور به امضا رسید. در توافقنامه راهبردی میان امریکا و افغانستان، ضمن اشاره به مسایل امنیتی، گفته شده است که نوعیت و میزانِ آن بعداً در گفتوگوهای دوجانبه مشخص میگردد؛ چیزی که پس از چانهزنیهای فراوان و طولانی میان مقامهای دو کشور، اکنون رنگ عملی به خود گرفته است.
افغانستان پس از سال ۲۰۱۴ که مصادف با خروج نیروهای ناتو از کشور است، به همپیمانان قوی در سطح جهانی نیاز دارد و به همین دلیل مقامهای کشور در یک رشته سفرها و دیدارها با مقامهای جامعه جهانی، چندین توافقنامه راهبردی را امضا کردند؛ توافقنامههایی که در یک سطح و میزان نیستند، ولی در مجموع میتوانند به برخی از نگرانیهای عمده پس از بیرون شدنِ نیروهای خارجی پاسخ گویند.
هرچند در آغازِ امضای این توافقنامهها حرفوحدیثهای زیادی مطرح شد، ولی در حال حاضر که افغانستان این توافقنامهها را امضا کرده است، باید با خوشبینی به آنها نگاه کرد و در عملی شدنِ مفادشان تلاش ورزید. کل واقعیت امضای این توافقنامههای راهبردی، به مساله افغانستان و حضور یک دهه جامعه جهانی در منطقه و جنگ با تروریسم مربوط میشود.
سربازان خارجی در حالی میخواهند افغانستان و منطقه را ترک کنند که هنوز نتایج ملموسِ مبارزه با تروریسم مشخص نیست. باراک اوباما رییسجمهوری امریکا این جنگ را برای کشورش به نحوی تمامشده اعلام کرد. او گفت که القاعده به اندازه کافی صدمه دیده و رهبر آن در حمله برقآسای نیروهای ویژه امریکایی در پاکستان کشته شده است. او همچنین در جریان مبارزات انتخاباتیاش اظهار داشت که طالبان به عنوان مهمترین نیروهای مسلحی که جنگ در افغانستان را ادامه میدهند، دیگر آن توانایی و نیرو را ندارند که برای دولت افغانستان یک تهدید کاملاً جدی تلقی شوند.
شاید بخشی از سخنان آقای اوباما، مرتبط با مبارزات انتخاباتیِ او و برخاسته از مشکلات داخلی امریکا باشد. این یک واقعیت انکارناپدیز است که امریکا در حال حاضر با مشکلات فراوان اقتصادی روبهرو است و از جانب دیگر، جنگ افغانستان با هزینههای سرسامآور و تلفات آن، دیگر در افکار عمومی مردم امریکا پذیرفتنی نیست. امریکاییها و غربیها به هر صورت ممکن تلاش دارند که این جنگ را پایانیافته تلقی کنند و یا چنین به مردم خود نشان دهند که این جنگ دیگر دغدغه ذهنیشان نیست و از اینپس با خیال راحت میتوانند به ساماندهی مشکلات داخلیِ خود بپردازند.
اما جنگ افغانستان برای مردمِ ما هنوز جنگ پایانیافته تلقی نمیشود. این جنگ هنوز در روستاها و شهرهای کشور قربانی میگیرد و مردم نگران آینده خود بدون حضور نیروهای خارجی هستند. البته حضور نیروهای خارجی به هیچ صورت یک امر پذیرفتنی و قابل دفاع بوده نمیتواند؛ ولی به این امر باید به عنوان یک ناگزیری و مجبوریتِ تاریخی نگاه کرد.
افغانستان در حالی پذیرای هزاران سرباز خارجی پس از سقوط رژیم طالبان در کشور شد، که ساختارهای امنیتی عملاً ویران شده بودند و نظام دولتی در کشور وجود نداشت. جامعه جهانی ضمن اینکه مبارزه با پدیده تروریسم در منطقه و افغانستان را دنبال میکرد، در پی احیای زیرساختهای ویرانشده کشور هم بود. به همین دلیل طی سالهای متمادی، جامعه جهانی میلیاردها دالر را برای ایجاد ظرفیتهای امنیتی و دولتی در افغانستان هزینه کرد.
ولی مشکل افغانستان تنها به نبود ساختارها خلاصه نمیشد. جامعه جهانی در ده سال گذشته بهرغم مصارف گزاف در داخل کشور، نتوانست با شرکایی مطمین رابطه برقرار کند. دولت افغانستان شوربختانه که در آغاز تشکیل و تاسیس خود، با فساد لجامگسیخته و فراخدامن روبهرو شد و عملاً عدهیی در درونِ ساختار نتوانستند مدیریت درست دولتی را به اجرا گذارند. شاید در برخی زمینهها جامعه جهانی هم زیاد دغدغه این مسأله را نداشت و به این قانع بود که افغانستان میتواند در درازمدت بر مشکلات خود چیره شود؛ ولی گذشت یک دهه نشان داد که اشتباه دیروز را نمیتوان امروز به سادهگی رفع کرد.
اکنون افغانستان در بحبوحه مشکلات گوناگون، میخواهد با نیروهای خارجی وداع کند. این وداع هرچند از منظر ماهیت ملی، میتواند خوشبینانه ارزیابی شود؛ ولی نمیتوان از واقعیتهای کشور هم چشم پوشید. واقعیتهای کشور این است که نیروهای امنیتی هنوز به حدی رشد و توسعه نیافتهاند که بتوانند به نیازهای امنیتی کشور پاسخ دهند. گاهی از سر بلندپروازی میتوان با صداهایی روبهرو شد که توانِ نیروهای امنیتی را بیش از آنچه که هست، نشان میدهند. ولی این صداها بدون شک با واقعیتهای ملموس جامعه کمتر نزدیکی دارند. این صداها عمدتاً از نوعی خوشباوری بیش از اندازه به تواناییهای موجود در کشور حکایت دارند که نمیتواند افکار عمومی را به گونه منطقی قانع کند. به همین دلیل بحث امضای سند امنیتی با یک کشور قدرتمند، برای افغانستان اهمیت مییابد.
در مجلس نمایندهگان، روی مدیریت این مذاکرات بحثهای طولانی انجام شد. برخی از نمایندهگان حضور سفیر افغانستان در امریکا را به عنوان نماینده کشور در مذاکرات امنیتی، غیرقابل دفاع عنوان میکردند و به این نظر بودند که سفیر افغانستان در امریکا از صلاحیتهای لازم برای تدوین چنین سندی برخوردار نیست. ولی واقعیت امر این است که در حال حاضر این مذاکرات انجام شده و با وجود مخالفتها، سفیر افغانستان در امریکا این مذاکرات را ادامه میدهد و این سند هم امضاشدنی است. بنابراین، حالا زمان آن است که بر سر نوع و ویژهگیهای این توافقنامه صحبت شود.
افغانستان نیازهای مشخصی در سال ۲۰۱۴ خواهد داشت و تمامِ این نیازها باید در توافقنامه امنیتی بازتاب یابند. مساله اصلی این نیست که امریکاییها با چه مکانیزمی در صورت انجام تخلف محاکمه شوند؛ ولی مساله این بوده میتواند که ارتش امریکا چه نوع امکاناتی را در اختیار نیروهای افغانستان قرار میدهد تا میزان کاراییِ آنها را در برابر حملات و تجاوزهای بیگانه ارتقا بخشد. افغانستان هنوز مشکل خود با پاکستان را حل نکرده و امضای این توافقنامه، باید چالشهایی که از مرزهای جنوبی میتوانند تمامیت ارضی کشور را تهدید کنند، پاسخ دهد. البته نکات مهم در توافقنامه امنیتی، میتوانند زیاد باشند و باید با کارشناسی به آنها پرداخت.
اینها همه مسایلی استند که دولت افغانستان باید در اولویت گفتوگوهای خود با جانب مقابل قرار دهد.
Comments are closed.