احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکرده‌اند.





کشتار غیرنظامیان توجیه‌ناپذیر است!

گزارشگر:احمد عمران/ یک شنبه 16 عقرب 1395 - ۱۵ عقرب ۱۳۹۵

توجیهِ رهبرانِ دولت وحدتِ ملی از حادثۀ بمبارانِ یک روستا در ولایت کندز به‌وسیلۀ هواپیماهای امریکایی که منجر به کشتار جمع کثیری از غیرنظامیان به شمول کودکان شد، غیرموجه و ناپذیرفتنی است. این‌که گفته شود دلیلِ چنین حادثۀ هولناکی، سپر قرار دادنِ غیرنظامیان به‌وسیلۀ مخالفان مسلح mandegar-3بوده، هیچ دردی را دوا نمی‌کنـد.
آن‌چه که در کندز اتفاق افتاد، هرچند در نوعِ خود بی‌پیشینه نیست، ولی حادثه‌یی دلخراش و به‌شدت تکان‌دهنده است. از آغاز حضور نظامیانِ خارجی در افغانستان، این مسأله همواره باعث نگرانی بوده و در سطوحی سببِ نارضایتی باشنده‌گانِ بخش‌هایی از افغانستان شده است. دولت افغانستان بارها از نظامیانِ خارجی خواسته است که در انجام عملیاتِ هوایی محتاط باشند، ولی با همۀ این‌ها دیده می‌شود که حادثه‌یی چون حادثۀ کندز تکرار می‌شود.
در این‌که دسته‌های مخالفانِ مسلح برای نجات جانِ خود و به خطر انداختنِ جان غیرنظامیان، از هر ابزار و وسیلۀ ناجوان‌مردانه دریغ نمی‌وررند، هیچ شک و شبهه‌یی وجود ندارد. از گروه‌های تروریستی چگونه می‌توان انتظار رعایت مقرراتِ جنگ و حقوق بشر را داشت. چنین انتظاری که گاه در جملات سرانِ دولت برای توجیه کشتار غیرنظامیان پنهـان است، از ماهیتِ حادثه چیزی نمی‌کاهد. گروه‌های تروریستی اگر اقدامی غیر از این انجام دهند، آن‌گاه می‌تواند شگفت‌انگیز باشد.
مسلماً گروه‌های تروریستی با پذیرشِ این اصل که هدف وسیله را توجیه می‌کند، تلاش دارند که دره‌یی عمیق از بی‌اعتمادی و ناباوری میان دولت و مردم به وجود آورند. این گروه‌ها هرازگاهی غیرنظامیان را خود هدف قرار می‌دهند تا سطح نارضایتی از دولت و اقداماتِ آن در میان مردم افزایش پیدا کنـد. دولت مسوولیتِ حفظ جانِ شهروندانِ کشور را دارد و اگر در این عرصه کوتاهی صورت می‌گیرد، نباید از جملاتی که می‌توانند درۀ بی‌اعتمادی را بیشتر و عمیق‌تر کنند، استفاده کرد.
تجربه نشان داده که اگر به این مورد توجه لازم صورت گیرد، نه تنها که به غیرنظامیان آسیبی وارد نمی‌شود، بل نیروهای خودی به اهداف اصلیِ خود که منهدم کردنِ ماشین جنگی مخالفان هست نیز می‌رسند. وقتی پس از حوادث یازده سپتمبر که مسوولیتِ آن به دوش شبکۀ تروریستی القاعده و متحدِ درجه یک آن یعنی طالبان افتاد، نیروهای ایتلاف جهانیِ مبارزه با تروریسم به افغانستان حمله کردند، در آن زمان مردم افغانستان نگران حملۀ نیروهای ایتلاف به کشورشان بودند. نگرانی آن‌ها عمدتاً ناشی از بیرون راندنِ گروه طالبان از قدرت نبود، زیرا کمتر کسی در افغانستان یافت می‌شد که از رژیم طالبان دلِ خوشی داشته باشد. نگرانی مردم از این مسأله بود که نشود حملات هوایی ایتلاف جهانیِ ضد تروریسم به غیرنظامیان آسیب برساند.
ایتلاف جهانیِ مبارزه با تروریسم نیز در آن‌زمان به این حساسیت واقف بود و چنان بمباران‌های دقیق و حساب‌شده علیه مواضع طالبان که در آن‌زمان نیز در خانه‌های مردم جا خوش کرده بودند، صورت می‌داد که کشتار غیرنظامیان را در حدِ باورنکردنی کاهش بخشیده بود. چرا در آن زمان، هواپیماهای امریکایی قادر بودند که بدون آسیب رساندن به غیرنظامیان، طالبان و شبکۀ القاعده را هدف قرار دهند و امروز از چنین توانایی برخوردار نیستند؟
شاید در آن زمان امریکایی‌ها برای این‌که در آغاز حمله به افغانستان افکار عمومی را علیه خود قرار ندهند، از امکانات و سازوکارهایی استفاده می‌بردند که به غیرنظامیان آسیبِ کمتری وارد می‌کرد ولی هزینه‌های آن بالا بود و امروز نمی‌خواهد که از آن جنگ‌افزارها و امکاناتِ تسلیحاتی و اطلاعاتی به دلیل هزینه‌های سنگینِ آن استفاده کنـد.
اما اکنون هم اگر دولت افغانستان بنا به مسوولیت‌های ملیِ خود بخواهد، می‌تواند که جلوِ تکرارِ چنین حوادثی را بگیرد. نباید به هیچ قیمتی گذاشت که غیرنظامیان در حملات هوایی قربانی شوند، حتا اگر این حملات نتایج مثبتی هم در قبال داشته باشند. کشتار غیرنظامیان به هر شکل و زیرِ هر نامی که صورت گیرد، غیرقابل توجیه است. این حوادث ما را به یاد خاطرات هولناکِ جنگ دوم جهانی می‌اندازد، آن زمان که نیروهای متفقین برای مانع شدن از پیشروی‌های ارتش آلمانِ نازی مجبور شدند که محلات مسکونی را در برلین و برخی دیگر از شهرهای آلمان بمباران کنند. خساراتی که در آن زمان به غیرنظامیان در آلمان وارد شد، جنجال‌های بزرگی را پس پایان جنگ در سطح جهانی به همراه داشت. در آن زمان این پرسش مطرح شد که متفقین به چه حقی بر خانه‌های غیرنظامیان در آلمان یورش بردند. متفقین البته برای برائتِ خود می‌گفتند که آن‌ها با این اقدام، از کشتار بیشترِ مردم عادیِ کشورهای دیگر به وسیلۀ ارتش نازی جلوگیری کردند. ولی بدون شک این توجیه هرگز نتوانست قناعتِ وجدان‌های بیـدار در جهان را فراهم کند.
از جانب دیگر، در حوادثی شبیه به آن‌چه که در کندز اتفاق افتاد، همواره دیده شده که کاستی‌هایی در مدیریت و هماهنگی میان نیروهای افغانستان نیز وجود داشته است. نباید کُلِ مشکل را تنها با تقلیل دادنِ آن به اشتباه نیروهای خارجی پنهان کرد. وجود خلأهای اطلاعاتی و مدیریتی از سوی دولت افغانستان، یکی از مسایل جدی‌یی است که باید مورد پیگیریِ دولت قرار گیرد.
به هر حال، باید از وقوع چنین حوادثی جداً جلوگیری صورت گیرد و دولت افغانستان وظیفه دارد که نگذارد چنین حوادثی که می‌توانند باعث ایجاد درۀ ناباوری میـان مردم و دولت شوند، تکرار گردند.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.