گزارشگر:احمد عمران/ یک شنبه 23 عقرب 1395 - ۲۲ عقرب ۱۳۹۵
پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری امریکا آنگونه که برخیها حالا با حیرت و تعجب از آن صحبت میکنند، حادثهیی غیرمترقبه و دور از احتمال نبود. همین که آقای ترامپ توانست با آنهمه مخالفت در درون حزب جمهوریخواه به تنها رقیب انتخاباتی در برابرِ هیلاری کلنتون از حزب دموکرات برسد، نشانۀ پنجاه درصد پیروزیِ او در انتخابات امریکا بود. او از همان زمان، پنجاه درصد پیروزی را با خود داشت و تنها میماند همان درصدِ ناچیزی که یکی از دو رقیب را به کاخ سفید برساند که چنین هم شد و دونالد ترامپ این پیروزی را از آنِ خود کرد.
من تعجب میکنم از رسانهها و افرادی در غرب که پس از پیروزی ترامپ با حیرت و شگفتی به سویِ او نگاه میکنند و هنوز ناباورانه این سوال را مطرح میسازند که هیلاری کلینتون چه اشتباهاتی در مبارزات انتخاباتیاش مرتکب شد که با ناکامی مواجه گشت. نمیدانم این رسانهها و تحلیلگران که حالا به دنبال عوامل شکست کلینتون میگردند، آن زمان چرا به چنین نتیجهیی نرسیده بودند که احتمال دارد پیروز میدان انتخابات، هیلاری نه بل ترامپ باشد. آن زمان اینها کجا بودند که فضای جامعۀ امریکا را رصد کنند و به خانم کلینتون مشوره بدهند تا در انتخابات شکست نخورد؟
یادم هست که بسیاری از رسانههای دنیا پیش از برگزاری انتخابات امریکا، با نظرسنجیها و تحلیلهای آنچنانی، شکستِ ترامپ را قطعی میدانستند و حالا همین رسانهها، عوامل پیروزیِ او را یکی به دنبالِ دیگر برجسته میسازند. زمانی که دونالد ترامپ گرمِ مبارزات انتخاباتیاش بود، اسلاوی ژیژک فیلسوفِ معروف که به گفتن حرفهای حیرتانگیز و به گفتۀ برخیها به دست انداختنِ خود شهره است، گفت که اگر میتوانست در انتخابات امریکا رای دهد، حتماً به ترامپ رای می داد. آن زمان کسی حرفِ ژیژک را جدی تلقی نکرد که ممکن است این فیلسوف نابهنگام به نتایجی رسیده باشد که به صورتِ ابهامآمیز میخواهد آن را با دیگران قسمت کند.
ایزایا برلین فیلسوف بریتانیایی که پژوهشهای گسترده و درازدامنی در عرصۀ تاریخ اندیشههای سیاسی دارد، کتابی نوشته است در مورد قدرت اندیشهها در شکل دادن جهان معاصر. نام کتاب برلین همین است: “قدرت اندیشه”. او در این کتاب استدلال میکند که بسیاریها از قدرتی که در اندیشهها وجود دارد، غفلت میورزند و تنها به پدیدههای سیاسی به عنوان پدیدههای مجزا از سیطرۀ برخی اندیشهها نگاه میکنند. او به صورت مستقیم به پدیدههای نازیسم و استالینیسم در قرن بیستم اشاره میکند و از فیلسوفان و اندیشهورزانی نام میبرد که این قدرتها را تغذیۀ فکری کرده اند. او میگوید افکار نیچه و مارکس چه بخواهیم و چه نخواهیم، در رسیدنِ این افراد به قدرت سیاسی نقش اساسی بازی کرده است و به آنها نیرویی بخشیده که بتوانند قدرتِ خود را توجیه کنند.
ترامپ نیز قدرتِ خود را از اندیشههای افراطگرایانۀ ناسیونالیستی میگیرد که میخواهد در برابر جهانی شدن ایستادهگی کند. ترامپ در جریان مبارزات انتخاباتی خود، حرفهای ضدونقیضِ فروانی تحویل داد که نمیشود در مورد هیچ کدام از آنها حالا پس از پیروزیِ او حکمِ قطعی صادر کرد که چهقدر به آن وفادار خواهد ماند؛ اما یک نکتۀ اساسی را نباید فراموش کرد که شاکلۀ دیدگاههای او یک چیز بود، احیای هویت امریکایی به عنوان ملتی قدرتمند، متمول و شکستناپذیر.
ترامپ در شعارهای انتخاباتیاش بهکرات به این موارد اشاره کرد و وعدۀ احیای ارزشهایی را داد که به گفتۀ او از سوی زمامدارانِ فعلی به فراموشی سپرده شده اند. آیا این به معنای آن نیست که جهان هنوز مستعد برگشت به گذشته است، همان هشداری را که یک سده پیش کارل پوپر به آن اشاره کرده بود. پوپر همواره وقتی به دشمنان دموکراسی میپرداخت، به حامیانِ آن هشدار میداد که دغدغۀ برگشت به گذشته همواره وجود دارد و نباید آن را دستکم گرفت.
البته این به معنای آن نیست که ترامپ امریکا را به گذشتۀ استبدادی خواهد برد، ولی تأیید این نکته هست که همواره در جامعه حسرتی پنهان نسبت به گذشته میتواند وجود داشته باشد. نوستالژی گذشته همیشه با انسانها وجود دارد و بدون آنکه دلایل منطقی بتوان برای آن ارایه کرد، انسانها فکر میکنند که گذشته بهتر از امروز بوده است، حتا اگر چنین نبوده باشد.
ترامپ پیش از آنکه به آینده تعلق داشته باشد، به گذشته تعلق دارد و شاید یکی از دلایل اصلیِ پیروزی او در انتخابات نیز همین بوده باشد. وقتی کارگران میآیند و به نماد سرمایهداری رای میدهند، آیا به معنای آشفته کردنِ خوابهای مارکس در قرن بیستویک نمیتواند باشد که برخی اندیشهورزان از بیدار شدنِ دوبارۀ او به وجد آمده اند؟
حتا واکنشهای جهانی به پیروزی ترامپ نیز نشان میدهد که چه طیفهای متضادی نسبت به او ابراز علاقهمندی و یا انزجار احتیاطآمیز به خرچ میدهند. روسیه و ایران ظاهراً از به قدرت رسیدن ترامپ ناراضی به نظر نمیرسند، اما اتحادیۀ اروپا و چین که هنوز ظاهراً بهتزده اند، با احتیاط پیروزیِ او را تبریک گفته اند. اینها نشاندهندۀ آن اند که جهان هنوز نمیداند با چه کسی در آینده مجبور به تعامل و شاید هم چانهزنی خواهد بود.
دولتمردان افغانستان هنوز دقیقاً نمیدانند که ترامپ در مورد آنها چگونه میاندیشـد، ولی به تحلیلهایی دل خوش کرده اند که میگوید افغانستان برای امریکا هم یک مأموریت است و هم یک مسوولیت. پاکستان اما هنوز وضعیتِ روشنی ندارد. این کشور در برخی سخنرانیهای ترامپ مورد انتقاد قرار گرفته بود و احتمال دارد که نگاهِ غضبآلودِ او نسبت به این کشور همچنان به قوتِ خود باقی بماند.
Comments are closed.