احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:یک شنبه 12 جدی 1395 - ۱۱ جدی ۱۳۹۵
اگر غوغایِ این روزهای رسانهها و فضای سیاسیِ کشور را در یک نگاهِ کُلی برانداز کنیم، آنچه جای خالیاش بهشدت احساس میشود، بحث آلودهگی هوایِ پایتخت و نفسگیرترشدنِ آن در این زمستانِ بیبرفوبرق است. به نظر میرسد که سیاست و بندوبستهای پیرامون آن، چنان دولتمداران و حتا مردمانِ عادیِ ما را به خود مصروف ساخته که کمترفرصتی برای اندیشیدن به هوایِ دودآلودی که هر روز به ریه میکشند، مییابند. اما فارغ از این هیاهوها و جوزدهگیهای روزمرۀ سیاسی، عقلِ سلیم حکم میکند که در هوای سیاه و دودزدۀ کابل، هیچ کارِ حسابشده و درستی، حتا سیاست نیز، نمیشود کرد. چنین عقل و بصیرتی، گاهی اوقات با مشاهدۀ غروبهای غبارآلودِ کابل و سرگرمیِ ارگ به رقابتهای جناحی، این شعار را در فضای ذهن اما خطاب به سیاستمردان میپراکند که: سیاستِ سالم در هوای سالم!
کابل به روایت آمارهای حدسی و غیررسمی، پایتختی ششمیلیونی و بهشدت متراکم بدون رعایتِ کمترین استندردهای بینالمللی شهری است. این شهرِ کوهستانی و کممساحت که متأسفانه به جزیرههای قومیـ سیاسیـ اقتصادی نیز تقسیم شده، هر سال میزبان جمعیتِ بیشتری از مهاجرینِ متقاضی کار، نان و امنیت است و از همین رو هر سال بیشتر از سالِ پار، درگیر مشکلاتِ شهری، زیستمحیطی و اقتصادی میشود. گرانیِ بیرویۀ زمین در این شهر و بیبرنامهگیِ دولت در این باره، باعث شده که بازار زمین و مسکن نیز در اختیارِ مافیای اقتصادی قرار گیرد و مردمِ بیبضاعت به ساختِ خانههای غیرمعیاری در کوه و تپه و افزودن به چرخۀ بینظمی و آلودهگی در این شهر رو بیاورند. اکنون پانزده سال است که حریم زیستمحیطی کابل، از زمین و هوا قربانیِ ظلم و ندانمکاریِ دولت و فقر و مجبوریِ ساکنانش قرار گرفته و میرود فاجعهیی فراتر از تصور را رقم زند!
به هر رو، شاید پرداختِ ریشهیی به مشکلاتِ زیستمحیطی در کابل، ناممکن و دیر از وقت بنماید و یا ایجاب اعمار شهری کاملاً نو با استندردهای جهانی را کند؛ اما در این فرصت میتوان رهنمودهای نسبی و حداقلی را پیرامون پالایشِ هوای پایتخت ذکر کرد و امید به بهبود را داشت.
یقیناً کابل شهری صنعتی و کارخانهدار نیست که دود حاصل از آنها هوایِ شهر را آلوده کرده باشد؛ اما مسلماً شهری با کوخهای فراوان، موترهای فرسوده و سوختِ بیکیفیت است. هوایِ این شهر را دود کارخانۀ ذوبآهن و فولاد نیـالوده، بلکه نبود سواحیِ سبز، تیلِ بیکیفیت و موترهای دودزا، زغالسنگِ تصفیهنشدۀ خانهها و نیز سوختِ زبالهییِ محدودکارگاهها و کارخانههای تولیدی آلوده است؛ کورههای خشتپزییی که تایر کهنۀ موتر میسوزانند و کارگاههایی که از موبلایلِ کهنه بهجای نفت استفاده میکنند. یعنی همین دولت و حکومتِ مستأصل و درگیر فساد و بازیهای ناسالمِ سیاسی نیز اگر اراده کند، میتواند هوای سیاه و غبارآلودِ کابل را آبیِ آسمانی بسازد.
یقیناً حکومت نمیتواند کابلِ جدید یا کابلی از نو را بسازد، ولی میتواند این چند اقدامِ فوری، کمهزینه و زودبازده را روی دست گیرد:
۱ـ ایجاد نواحی بزرگِ سبز در زمینهای دولتی و نیز ساحاتِ سبزِ محدود در ساحاتِ رهایشیِ خصوصی از طریق درختکاری و ایجاد فرهنگ زیستمحیطی با قوانین و سیاستهای تنبیهی و تشویقی؛ ۲ـ نظارتِ دقیق و سالم بر وارداتِ سوخت از خارج و رعایتِ استندردها در اینباره؛ ۳ـ معاینۀ فنی و قانونی موترهای معیوب، دودزا و روغنسوز؛ ۴ـ تصفیه و پالایش سنگ زغال داخلی؛ ۵ـ سختگیری و نظارتِ قاطع بر واحدهای صنعتی و تولیدی در مرکز و حومۀ شهر و مکلف ساختنِ همه به استفاده از سوختهای پاک، مانند برق و گاز و یا تیلِ سالم و با کیفیت؛ ۶) افزایش سطح تولید برق، وارداتِ آن، ارزانتر ساختنِ آن و از رده خارج کردنِ جنراتورها.
در پهلوی اینها یک نکتۀ دیگر نیز نهفته است که جمعِ قابل توجهی از جمعیتِ کابل، به دلیلِ فقر و فاقۀ فراوان، سوختِ زمستانشان را پلاستیکهای کهنه و زبالهها تشکیل میدهد. اخلاقاً نمیتوان بر اینها سخت گرفت و تعزیرشان نمود؛ اما خوب است حکومت با همۀ بیتفاوتیهایش، نسبت به سرنوشتِ چنین خانوادههایی در زمستان بیاعتنا نباشد. به هر رو، اگر حکومت این را نکرد و یا نتوانست انجام دهد، همان شش موردِ فوقالذکر نیز میتواند چارۀ راحتتر بهصرفهترِ آلودهگی هوای کابل باشد. در غیر این صورت، دیری نخواهد پایید که هوای کابل چنان سیاه و نفسگیر خواهد شد که در آن نه سیاست توان کرد و نه کیاست، و همهگی مجبور خواهیم شد این شهرِ دودزده را به مقصد روستای آباییمان ترک کنیـم!
Comments are closed.