احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:محمدمجید عبدالهی /یک شنبه 26 جدی 1395 - ۲۵ جدی ۱۳۹۵
بخش سوم/
از امیر آبادی در کتاب السیاسته که به مباحث پیرامون سیاست مدنی و کشورداری میپردازد و در رسالۀ فی اثبات النبوت فلسفۀ بعثت پیامبران را میگوید. او:
ـ هدف نهایی یک جامعۀ مدنی و سیاسی را رسیدن به سعادت میداند؛
ـ برای وحی و نبوت بعد سیاسی قایل است؛
ـ قانون و سیاست را دو ستون اصلی جامعه متمدن میداند؛
ـ پیامبر را تنها کسی میداند که میتواند قانونگذار و سیاستمدار جامعه باشد؛
ـ در رسالۀ فی اثبات النبوت میگوید:
پیامبر ان با سیاست و فن مدیریت و مردمداری که داشتهاند، امور مادی مردم را سامان دادند و به یاری مکتب فلسفی الهی زندهگی معنو ی را برای مردم کمال بخشیدند.
۱) ابو نصر فارابی: ابونصر فارابی از فلاسفۀ مشهور اسلامی الگوی اندیشه و نظام سیاسی را مدینۀ فاضله بر اساس بنیادهای فلسفی و سیاست را حاصل خدمات حاکم به مردم به منظور رسیدن به سعادت میداند «از دید فارابی حکومت خوب حکومتی است که بتواند افعال، سنن و ملکات اداری را که در پرتو آنها میتوان به سعادت حقیقی رسید، در مردم جایگزین کند و حکومتی که سعادتپنداری ایجاد میکند، ریاست جاهلی یا حکومت جاهلیت است».
۲) ابوحامد غزالی: غزالی از متفکران معروف و برجستۀ اسلامی است. غزالی در کتاب احیاءالعلوم، دین را کاملاً سیاسی میداند. از نظر غزالی، زندهگی اجتماعی انسان به چهار صنعت کشاورزی، پارچهبافی، بنایی و سیاست وابسته است که مهمترین این صنایع و فنون، سیاست است. از دید غزالی، تفکیک میان علم دین و سیاست امری ناممکن است.
دانشمندان غربی:
۱) سقراط: سقراط حکومت را در پنچ شکل، حکومت فرمانروای عادل ـ حکومت سلطان مستبد، حکومت نجبا (اشراف و قشر ممتاز) حکومت اغنیا و حکومت عامه یا ملی و مردمی مطرح میکند. سقراط حکومت عامه را که مستلزم دخالت افراد ناصالح میباشد، رد میکند و حکومت فرمانروای عادل باتقوا و بافرهنگ را ترجیح میدهد.
۲) افلاطون: افلاطون در کتاب جمهوریت و رسالههای خود، حکومت را از چند زاویه بررسی میکند. گرچه نظریات افلاطون را به جهت کثرت و تنوع آن نمیتوان به یک جمعبندی مشخص رساند، ولی او فصل نوی در اندیشۀ سیاسی در زمینههای حکومت و جامعه به و جود آورد. عدهیی معتقد اند که حکومت از دید افلاطون به پنچ حکومت فلاسفه، نظامیان، اغنیا، عامۀ مردم و استبدادی تقسیم شده است. افلاطون ضمن ترجیح حکومت فلاسفه میگوید: زمامدار باید فیلسوف باشد و بهترین دولتها آن است که بهترین مردم حکومت کنند و حکیم حاکم باشد و حاکم حکیم شود. افلاطون در نظریۀ جدید بعد از کتاب جمهوریت و عدول از آن، وظیفۀ دولت و نظام سیاسی را تعلیم و تربیت مردم دانست. فرمانروایان را به شبان یا چوپان تعبیر کرد.
Comments are closed.