احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:دو شنبه 27 جدی 1395 - ۲۶ جدی ۱۳۹۵
«فرومیر، آی، ای شمعک، فرومیر، آی، که نباشد زندهگانی هیچ الا سایهیی لغزان و بازیهای بازی پیشهیی نادان که بازد چندگاهی پرخروشوجوش نقشی اندرین میدان و آنگه هیچ! زندهگی افسانهییست کز لب شوریدهمغزی گفته آید سربهسر خشموخروش و غرشوغوغا، لیک بیمعنا!»
(مکبث، ترجمۀ داریوش آشوری، پردۀ پنجم، مجلس پنجم سطرهای ۱۷-۲۸)
شکسپیر دروغگوست… او شیادی بیش نیست… چه کسی میگوید او نمایشنامهنویس بزرگ جهان است… باورکردنی نیست، چرا که او حتا نمیتوانست نام خویش را درست بنویسد، پس چهگونه میتوانست… به راستی که مردم چه دزد و نابهکار شدهاند…
از اواسط قرن ۱۹ میلادی ویلیام شکسپیر، متهم به کذب و دروغ شد. وی را روانۀ دادگاه کردند؛ دادگاهی که در آن نه متهم جایگاهی برای دفاع از خویش دارد و نه شاکی جایگاهی برای ادعا. پرونده هنوز باز است و خوشبختانه قاضی منصف. قاضی کسی نیست جز ذهنِ هزاران هزار آشنای ادب نمایشنامهنویسی غرب.
نخستین شخصی که دادستان به عنوان نویسندۀ نمایشنامههای شکسپیر به دادگاه فراخواند، سر فرانسیس بیکن (Sir Francis Bacon) است. به ظاهر، وکلای آقای بیکن آنقدر توانایی دفاع از موکل خویش را نداشتهاند. سالها بعد ادوارد دِوِر Edward DeVere) 1) به دادگاه فراخوانده شد. ادوارد هفدهمین ارل آکسفورد، نجیبزادهیی از دربار ملکۀ انگلستان بود. ادوارد وکیل مجرب و کارکشتهیی داشت. وی توماس لونِیThomas looney) 2 (است. با آنکه شاکیان بسیاری به دادگاه معرفی شده بودند، ولی پافشاری و سماجت توماس لونی باعث شد علیرغم گذشت ۸۳ سال از اولین دفاعش در کتاب خود۳ پروندۀ دِوِر باز بماند. البته وکلای ویلیام شکسپیر نیز آنقدر توانا هستند که هیچگاه مغلوب ادعاهای لونی نشدهاند.
طرفداران ادوارد دور، او را نویسندۀ نمایشنامههای شکسپیر میدانند. دِوِر کاندیدای قَدَری برای نشستن بر مسند نویسندهگی نمایشنامههای ویلیام شکسپیر است. نخستین دلیل ایشان تحصیلات عالی و دانشگاهی ادوارد دور است. بر خلاف ویلیام شکسپیر، ادوارد دور از تحصیلات عالی بر خوردار بود. تحصیلکردهیی از دانشگاه کمبریج و آکسفورد. سیزده سال بیش نداشت که اساتیدش اعتراف کردند دانشی افزون بر آگاهیهای ادوارد ندارند. حال آنکه تحصیلات ویلیام، محدود به تحصیلات ابتدایی است. ایشان معتقدند که نگارش چنین نمایشنامههای پرمحتوایی، نیاز به تحصیلات عالی دارد.
ادوارد دِوِر خارج از ادبیات در زمینههای پزشکی و حقوق نیز اطلاعات قابل توجهی داشت. قطعاتی از نمایشنامههای شکسپیر، مبین این مطلب است که نویسنده باید علاوه بر ادبیات، در زمینۀ حقوق و پزشکی نیز اطلاعات داشته باشد. ایشان بر این باورند که هملت بالقطع از سیستم گردش خون۴ بدن آگاه بوده است. دِوِر علاوه بر تسلط کامل بر ادبیات زبان انگلیسی، با زبانهای فرانسه، ایتالیایی، هسپانیهیی، آلمانی، لاتین و یونانی آشنا بود. اصطلاحات و لغات خارجی به کار رفته در نمایشنامههای شکسپیر نشان میدهد که نگارنده باید با آن زبانها آشنا بوده باشد. دامنۀ سکونت ویلیام شکسپیر، محدود به انگستان است و هیچگاه به ایتالیا و ونیز و ورونا و قبرس سفری نداشته؛ حال آنکه شکسپیر در نمایشنامۀ تاجر ونیزی از ایتالیا و یا در اتللو از قبرس صحبت به میان میآورد.
به واسطۀ کتابت کوتاهی که در این دادگاه داشتم، نکاتی به مخیلۀ ذهنم خطور میکند که شاید بیانش بیربط نباشد.
در مورد تحصیلات ابتدایی شکسپیر، ناخودآگاه حافظ شیرازی را به یاد میآورم. لسانالغیب مگر به چه مقدار از تحصیلات زمانه برخوردار بود که توانست اشعاری بسراید که دیوانش را قرآن فارسی خوانند؟! دانشی که ویلیام برای نگارش نمایشنامهها نیاز داشت، از نوع دانش مکتبی و دانشگاهی روزگار نبوده است، لذا تحصیلات دانشگاهی نیز در معرفت شکسپیر تاثیری نمیتوانسته داشته باشد. جالب توجه است که اگر تصور شود هملتِ شکسپیر نوشتۀ دِوِر بوده، آنگاه آگاهی هملت از سیستم گردش خون بیمعنا میشود؛ چرا که ویلیام هاروی، کاشف سیستم گردشخون سالها بعد از نگارش هملتِ دِوِر به دنیا آمد. کتب دستور زبان مدارس [مکاتب]ِ ابتداییِ عصر ویلیام، مملو از لغات و ترکیبات لاتین و فرانسه و ایتالیایی و … بوده است، بنابرین آشنایی شکسپیر با چنین اصطلاحاتی، جای تعجب ندارد و کنجکاوی ویلیام جوان دربارۀ کشورهای فرانسه و ایتالیا و… عادی است؛ حافظ شیرازی چه زمانی به هند رفته است که از خال روی هندی تا سمرقند و بخارا صحبت به میان میآورد؟!۵
دفاعیۀ وکلای دِوِر به این سادهگیها پایان نمیپذیرد، ایشان دلایل زیر را مطرح میکنند؛ دلایلی که پاسخ به آنها با توجه به اسناد و مدارک موجود، به سادهگی و راحتیِ دلایل گذشته نیست.
دایی [ماما]ِ ادوارد، ارتور گولدینگ، نخستین مترجم اثر Metamorphoses اوید است. نمایشنامههای ویلیام شکسپیر، الهامی از این شاعر حماسهسرا و اساطیری یونان است. این اثر در دسترس ادوارد دور بوده و احتمال دارد قسمتهایی از آن نیز توسط خود ادوارد از یونانی به انگلیسی برگردانده شده باشد. اما باید بهخاطر داشت که شکسپیر نیز از آشناهای ادوارد بوده است، لذا دسترسی وی نیز به این اثر بعید نخواهد بود. هنری هوراد، عمو [کاکا]ی ادوارد بود؛ شخصی که شاید منشای اصلی سوناتها باشد.
پدر ادوارد جان دِوِر مالک شرکت بازیگری بود؛ همان شغلی که خود ادوارد مدتها بدان اشتغال داشت. مادر ادوارد سه ماه پس از مرگ شوهر ازدواج کرد. ازدواج مجدد مادر ادوارد، شباهت بسیاری با ابتدای نمایشنامۀ هملت شکسپیر دارد؛ آنجایی که مادر هملت، گرترود، تنها پس از مدتی کوتاه از مرگ شوهر، با شاه کلادیوس ازدواج میکند.
آرتور بروک شعری به سال ۱۵۶۲ میسراید که نامش تراژدی رومئو و ژولیت است، حال آنکه ویلیام شکسپیر در سال ۱۵۶۴ چشم به جهان گشود و مطمینیم بروک به سال ۱۵۶۳ جهان را ترک گفت. شعر بروک، حامل مضامینی از نمایشنامۀ رومئو و ژولیت است.
ادوارد دور با آن سیسیل ازدواج کرد. ادوارد بهخاطر نقشهیی که توسط پدر اَن یعنی لرد برلیج طراحی شده بود، گمان کرد که اَن به او خیانت کرده و فرزند نامشروعی به دنیا آورده است. ادوارد در مدت کوتاهی به اشتباه خود پی برد و اَن در مدتی کوتاه دنیا را بدرود میگوید. درست شبیه ماجرایی که در اتللو شکسپیر اتفاق میافتد؛ جدای از این ماجرا، شخصیت لرد برلیج نیز شبیه شخصیت پولونیوس در هملت است. ادوارد صاحب سه دختر میشود. سوناتها و نمایشنامههایی از شکسپیر به همسران این سه فرزند تقدیم شده است. ایشان اِرلهای Southampton، Montgomery و Pembroke هستند.
ادوارد دور به دستور ملکه، به سرپرستی کودک بیسرپرستی گماشته شد. قطعاتی از سوناتها خطاب به این کودک یعنیHenry Wriothesley است.
در سفری که ادوارد از روچستر به گریوسند داشت، همراهان دِوِر یک سرقت ساختهگی بهوجود آوردند همانند داستان هنری چهارم یا قطعاتی از هنری پنجم.
ادوارد مبلغ ۳۰۰۰ پوند در یک سرمایهگذاری از دست داد، به مانند آنتونیو در تاجر ونیزی.
ادوارد به سال ۱۵۹۲ با الیزابت ترانتهام ازدواج مجدد کرد. اولین طرحی که از چهرۀ ویلیام شکسپیر در دست است، مربوط است به خانوادۀ ترانتهام.
ادوارد به فرانسه سفر کرد. کشتی او در این سفر مورد حملۀ دزدان دریایی قرار گرفت، هملت نیز به هنگام بازگشت به انگلستان مورد حملۀ دزدان دریایی قرار گرفت. س
طرفداران ادوارد دور بر این باورند که تنها نوشتۀ بر جامانده از از ویلیام شکسپیر، شش امضایی است که در چهار سال پایانی عمر کرده است. که در امضای خود نیز حتا قادر به نوشتن نام خویش نیز نبوده است:Shakespere , Shakspere , Shaxpere.
عقاید متفاوتی در این رابطه وجود دارد. گروهی معتقدند که به هیچوجه ویلیام شکسپیر وجود نداشته و یا اگر هم داشته، نام او Shake-spere بوده و نه Shakespere ؛ چرا که نام شکسپیر بر روی نخستین اثرش به صورت Shake-spere نوشته شده و یا نام اصلی او Wilielmus Shakspere بوده است و حتا معتقدند که چهرهیی که دروشاتِ نقاش از شکسپیر بر روی اولین مجموعه آثارش کشیده، یک ماسک دروغین است؛ چرا که دروشاتِ نقاش به هنگام مرگ شکسپیر ۱۵ سال بیش نداشته است.
ادوارد دور به سال ۱۶۰۴ چشم از جهان فرو بست، سالها پیش از نخستین اجراهای بسیاری از نمایشنامههای شکسپیر نظیر: شاه لیر، مکبث، آنتونی و کلئوپاترا، حکایت زمستان و هنری هشتم. با وجود اینکه اشخاص بسیاری نظیر مارک تواین و چارلی چاپلین به نویسنده بودنِ شکسپیر شک کردهاند، حاضر نیستم بیش از این وقت خود را صرف پروندهیی کنم که تا ابد ادامه خواهد داشت و فرصت خواندنِ چنین نمایشنامههای زیبایی را از دست دهم. نمیدانم چرا به هنگام نگارش این مطالب، شکسپیر را چون کاسیوی۶ نمایشنامۀ اتللو یافتم و مدعیان را کاملاً به چشم یک یاگو۷ دیدم. احتمالاً شکسپیر نیز به مانند کاسیو گرفتار افتراهای یاگو شده است. شاید شکسپیر نیز کاسیوی بیچارهییست که اسیر تله موش زمانه شده؟!
کدامین گاه دیگربار خواهد بودمان دیدار
به تندر کوب و رخشانداز و باران بار؟
بدان هنگام کاین آشوب بنشیند
شکست آید یکی را دیگری روی ظفر بیند۸
شاید همین مطالب فوق گویای آن باشد که ما چون دسترسی به هیچکدام از شخصیتهای مذکور نداریم، نمیتوانیم حقیقت را دریابیم؛ حقیقتی که شاید در تاریکی باشد و برای روشنی بخشیدن به آن، کبریتـ [گوگرد]ی باید بر افروخته شود که اینبار نه شمع اتاق دزدمونا ۹ را جانی دوباره بخشد، که میبایست به فاصلۀ زمانی چهارصد سال روشنایی داشته باشد.
در پی دانستنش مباش، نازنین، که چون کرده شد بر آن آفرین گویی.۱۰
مهم آن نیستکه چه کسی نمایشنامهها را نوشته، مهم این است که زیبا، انسانی، ادبی و دوستداشتنی نوشته شدهاند. به واقع چه کسی را میتوان جایگزین ویلیام شکسپیر کرد؟ نه از آن جهت که وی را نویسندۀ نمایشنامهها خوانند، بلکه از جهت محبوبیتی که بهدست آورده است. شکسپیر پارهیی از انگلستان است. دیالوگهای نمایشنامههای مکبث، هملت، اتللو قسمتی از صحبتهای روزانۀ مردم را تشکیل میدهد. حال این گفتارهای نغز را شکسپیر استراتفوردی به رشتۀ تحریر در آورده باشد یا دِوِر آکسفوردی، اهمیتی ندارد. در دنیای کنونی که در پرتگاهیترین مناطق هم آثار این متهم به روی صحنه میرود، علاقهمندان به هنر نمایش اتللو، هملت، مکبث را دیگر با نام کارگردان آنها میشناسند، نه به نام شکسپیر؛ چرا که آنها بارها و بارها هملت شکسپیر را در قصر خواندهاند، ولی در صحنه آن را بر روی ویلچر دیده و یا چون حسابداری آن را شناختهاند.
نمایشنامههای ویلیام شکسپیر از دو جهت برای خوانندۀ پارسیزبان جذاب است؛ نخست صورت و دیگر مفهومِ صریح و آشکار. اصولاً یکی از دلایلی که شرق را به سمت ادب غرب و غرب را به سمت ادب شرق میکشاند، تفاوتی است که در سبک نگارش باختر و خاور وجود دارد. غرب شیفتۀ صورت است. غربیان از ماهرترین صورتگرایاناند و شکسپیر نمونۀ بارز آن. حال آنکه شرق را میتوان دلبستۀ مفهوم دانست. شرق مفهوم را آنچنان در پشت حجابهای ادبی پنهان میسازد که فهم آن علاوه بر قوۀ درک ادبی بالا، به ذکاوت و هوش سرشاری نیازمند است. در صورتیکه مخاطب ادب غرب عموم مردماند. پنهان بودن مفهوم در شرق، زیبایی خاص خود را دارد که غربیان را به سمت خود جذب میکند. هنگامی که کلید فهم سِرّ مخفی شده را مییابیم، آنچنان شادمان میشویم که به قول سعدی، دامنمان از دست خواهد رفت.
شکسپیر آنچنان صورت را میآراید و مفهوم را آشکارا و رُک و ساده بیان میکند که خواننده را شیفتۀ خویش میسازد. البته در این بین، شاعران و نویسندهگانی نیز وجود دارند که حد تعادل را حفظ کرده و به صورت و مفهوم بهطور یکسان پرداختهاند که شاید نمونۀ کامل آن در شرق، حافظ باشد؛ چرا که اشعارش هم از نظر آراستهگی صورت و هم پنهان بودن مفهوم، شهرۀ عام و خاص است. اما عمدۀ آثار ادب غرب و شرق را میتوان با دو مورد صورت و مفهوم از هم متمایز کرد.
به راستی شکسپیر شکست خورده است یا آنکه روی ظفر بر او نمایان شده؟!
پانوشت:
۱- متولد ۲۲ اپریل ۱۵۵۰-۱۶۰۴
۲-۱۸۷۰-۱۹۴۴
۳- Shakespere Identified,as Edward DeVere,the 17th Earl of Oxford,1920
۴- اشاره به ریختن زهر در گوش پدر هملت
۵- اگر آن ترک شیرازی بهدست آرد دل ما را ــ به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
۶- از افسران اتللو، رو راست و درستکار
۷- پرچمدار اتللو، حیلهگر، پست
۸- مکبث ـ پردۀ یکم ـ مجلس یکم
۹ـ همسر باوفا و درستکار اتللو
۱۰ـ مکبث ـ پردۀ ـ سوم ـ مجلس دوم.
گرفته شده از: و بلاگ خوشمزه
Comments are closed.