احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمــد عمران/ دوشنبه 25 دلو 1395 - ۲۴ دلو ۱۳۹۵
بررسیهای چندین نهاد مدنی در افغانستان از کارکرد حکومت وحدت ملی، به صورتِ مأیوسکننده حاکی از ناکامیهای متواترِ این حکومت در اجرای اصلیترین و مهمترین تعهداتِ آن به جامعه است. این نهادهای مدنی حداقل هژده تعهد حکومتِ وحدت ملی را ظرفِ دو سالونیمِ گذشته بررسی کرده اند و یافتههای آنها نشان میدهد که رهبرانِ دولت در انجام وعدههایی که به مردم سپرده بودند، هیچ دستاورد قابل ملاحظه و چشمگیری را نصیب نشده اند. به گفتۀ این نهادها، حکومت در تحققِ وعدههای خود در زمینۀ مشارکت زنان در ساختارهای سیاسی و مبارزه با خشونت علیه زنان بهشدت ناکام بوده است.
در همین حال، یافتههای این نهادها نشان میدهد که اصلاحاتِ انتخاباتی نیز در حدِ شعار باقی مانده و حتا گمان نمیرود که دولت موفق به برگزاری انتخاباتِ شورای ملی و شوراهای ولسوالیها در سالِ آینده شود. به گفتۀ این نهادها، اصلاحاتِ انتخاباتی تنها به معنای برطرف کردنِ افرادی در نهادهای انتخاباتی نیست که بعداً در موقفهای بلندتری نصب شوند. اما جالبِ توجهترین بخشِ این نشست، زمانی بود که فرخنده زهرا نادری مشاور ارشد رییس جمهوری به دفاع از کارنامۀ شخصِ آقای غنی پرداخت.
خانم نادری که معلوم میشود به تازهگی عرصۀ سیاست را تجربه میکند، چنان از شخص رییس جمهوری سخن میگفت مثل اینکه پس از آمدنِ ایشان به عرصۀ قدرت، افغانستان دیگر آن افغانستانِ پیشین نیست. خانم نادری در دفاع از کارنامۀ آقای غنی و نه از کُل دولت وحدت ملی، گفت که “در افغانستان قدرت در اختیارِ یک شخص نیست، ولی اگر چنین هم باشد و یک نفر شب و روز کار کند، بازهم راضی کردنِ همه امکان ندارد”.
نمیدانم خانم نادری را پس از این سخنان خنده هم گرفت و یا خیر؛ ولی سخنانِ او بیشتر از اینکه جدی بنماید، به یک شوخی بیمزه شباهت داشت. نخست اینکه قدرت بر اساسِ قانون اساسی افغانستان و نوع نظام ریاستی حاکم بر آن، چنان متمرکز و انحصاری است که حتا موقعیت و وظایفِ معاونانِ رییس جمهوری نیز گنگ و نامعلوم مینماید. بسیاریها بر این امر خُرده میگیرند که حضور معاونانِ رییس جمهوری بیشتر از آن که اجرایی باشد، سمبولیک و نمادین است و بر همین اساس، هر از گاهی میان رییس جمهوری و معاونانش مشکلاتی بر سرِ تقسیم وظایف و قدرت پیش میآید.
رییس جمهوری افغانستان بر اساس قانون اساسی اگر خواسته باشد، برخی صلاحیتها را به معاونانِ خود تفویض میکند و اگر نخواسته باشد، میتواند آنها را بدون صلاحیت و وظیفه در چوکیهایشان نگه دارد. یکی از مشکلات اصلیِ جنرال دوستم به عنوان معاون اولِ ریاست جمهوری با آقای غنی و تیمش، بر سرِ تقسیم قدرت بود. جنرال دوستم از زمانی که وارد صدارت شد، حس کرد که نقش او در دولت اصلاً چنان نیست و نبوده که او انتظارش را به عنوان معاون اولِ ریاست جمهوری داشته است. آقای غنی برای این که نشان دهد جنرال دوستم نیز در حکومت سهم و نقشی دارد، همیشه او را از کابل به دور نگه میداشت و تلاش میکرد که با دادنِ برخی وظایفِ جزیی در حد فرمانده پولیس یک ولایت، او را مصروف نگه دارد.
معاون دومِ رییس جمهوری نیز چندان نقش و سهمی در قدرت و تصمیمگیریهای سیاسی ندارد. اما او به دلیل اینکه همین موقعیتِ موجود را هم در خواب نمیدید، به اینکه نامش به عنوان معاون دومِ ریاست جمهوری در خبرها ذکر شود، راضی و خرسند است.
حتا داکتر عبدالله به عنوان شریکِ قدرت و رییس اجرایی، از آن وظایفی که در توافقنامۀ سیاسی برایش مشخص شده، برخوردار نیست و به همین دلیل، نزدیکان و متحـدانِ انتخاباتیاش از او سرخورده و ناراحت اند و فکر میکنند که او نتوانسته حقی را که برایش در توافقنامۀ سیاسی در نظر گرفته شده، به دست آورد.
اما معضل اصلی و کلان، جایِ دیگری است و آن اینکه قدرت سیاسی در نظام فعلی به صورتِ غیرعادلانه متمرکز و انحصاری است. آقای غنی خلافِ گفتههای خانم نادری، به این دلیل نتوانست به خواستههای مردم پاسخ دهد که بیش از حد خواهان حفظ قدرت در دستانِ خویش است. آقای غنی در کنار نهادهای موجود، دهها نهاد دیگر را نیز به وجود آورده که شخصاً ریاستِ آنها را به عهده گرفته، بدون آنکه واقعاً بتواند به همۀ آنها رسیدهگی کند.
مشکل فعلیِ افغانستان این نیست که اگر فردی تمام وقتش را صرفِ کار برای مردم کنـد، بازهم آنها را راضی ساخته نمیتواند؛ بل مشکل بر سرِ این است که یک فرد بدون آنکه امکانات و ظرفیتهای خود را بسنجد، چنان با چنگ و دندان تمام ساختارها را به تصرفِ خود درآورده که هیچ کسی کاری از پیش برده نمیتواند.
فلج شدنِ ماشین دولتی در افغانستان، دقیقاً به دلیل انحصار قدرت در ارگ ریاست جمهوری و شخصِ آقای غنی است. همین حالا چرا بحث تغییر نظام در افغانستان بالا گرفته است و یکی از نظام پارلمانی حمایت میکند و دیگری از نظام فدرال؟ پاسخ آن است که همه از نظام متمرکز ریاستی کنونی که هیچ دستاورد قابل لمسی تا به امروز بهجز افتراق و فزونخواهی نداشته، به ستوه آمده اند. خانم نادری مثل این است که خوابنما شده و اینهمه واقعیتهای آشکارِ کشور و جامعهاش را نمیبیند و یا نمیخواهد که ببیند.
Comments are closed.