احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمـد عمران/ دو شنبه 2 حوت 1395 - ۰۱ حوت ۱۳۹۵
در حالی که رییسجمهوری افغانستان از حضور بیشتر از ۲۰ گروه تروریستی در افغانستان خبر میدهد، مقامهای ارتش پاکستان ظاهراً برای برخورد تلافیجویانه با گروههای تندرو که باعث بهوجود آمدنِ فاجعۀ انسانی در یک زیارتگاه شیعیان در ایالت سند پاکستان شدند، آمادهگی میگیرند.
نوازشریف نخستوزیر این کشور هنگام بازدید از مجروحانِ این حادثه، گفته که کاسۀ صبر پاکستان لبریز شده است. او به ارتش این کشور دستور داده که به مقابله با گروههای تروریستی اقدام کند. در همین حال، فرمانده نیروهای ارتشِ این کشور گفته که برای مقابله با گروههای تروریستی حتا در خارج از خاکِ این کشور اقدام خواهد کرد.
منظور فرمانده ارتش پاکستان از اقدام علیه گروههای هراسافکن در خارج از خاک این کشور، افغانستان است که پاکستانیها میپندارند سران جماعتالاحرار که ظاهراً حملۀ هفتۀ گذشته را صورت داده اند، در خاکِ این کشور لانه کرده اند. مقامهای ارتش افغانستان در واکنش به این اظهارات گفته اند که به هیچ کشوری اجازه نخواهند داد که در خاک افغانستان حملۀ نظامی انجام دهد. این در حالی است که ارتش پاکستان از هفتهها به اینسو یک بارِ دیگر حملات توپخانهییِ خود را بر مناطق مرزی با افغانستان از سر گرفته اند. به گفتۀ مقام های محلی در کنر و ننگرهار افغانستان، بخشهایی از این ولایات شاهد حملات توپخانهیی و موشکی بوده اند که منجر به فرارِ دهها باشندۀ این مناطق از محل زندهگیشان شده است.
اما از طرف دیگر، رییس جمهوری افغانستان که در کنفرانس جهانی امنیت در شهر مونیخ آلمان صحبت میکرد، نسبت به حضور گروههای تروریستی در منطقه ابراز نگرانی کرد و گفت که افغانستان قربانی اصلی تروریسم در جهان به شمار میرود. به گفتۀ رییس جمهوری افغانستان، مبارزه با تروریسم به هماهنگیِ جهانی نیاز دارد. آقای غنی در بخشی از سخنانِ خود گفت که: “جنگ افغانستان، جنگ داخلی نیست؛ زیرا جنگ داخلی در نتیجۀ اختلافات سیاسی بروز میکند. این جنگ تروریستی است، جنگ مواد مخدر است و جنگ اعلامناشده میان دو کشور است”.
منظور از جنگ اعلامناشده میان دو کشور در سخنان رییسجمهور غنی کاملاً مشخص است. او در این سخنان اشاره به پاکستان دارد که از آغاز نبرد جهانی علیه تروریسم در افغانستان، این کشور متهم به حمایت از گروههای شورشی و تندرو در خاکِ خود بوده است. بهتازهگی اسنادی در رسانههای کشور منتشر شده اند که نشان میدهند وزارت خارجۀ افغانستان طی یک نامه که نزدیک به یکماه پیش به سفارت پاکستان فرستاده شده بود، از این کشور خواسته است که مبارزه با گروههای هراسافکن را که باعث ناامنی در خاک افغانستان میشوند، با جدیت پیگیری کند. در این اسناد، فهرستی از کسانی درج شده که متهم به رهبری گروه طالبان اند و در حال حاضر در خاک پاکستان زندهگی میکنند.
جنرال نبیل رییس پیشینِ امنیت ملی کشور نیز در یک نوشته از دخالتهای مستقیم نظامیانِ پاکستان در امور افغانستان و حمایت از گروههای شورشی پرده برداشته است. به گفتۀ آقای نبیل، حملات در خاک پاکستان و افغانستان عملاً زیر نظر ادارۀ آیاسآی (سازمان استخبارات پاکستان) صورت میگیرد. سوال اینجاست که تا چه زمانی این وضعیت میان دو کشور پاکستان و افغانستان ادامه پیدا خواهد کرد و تا چه زمانی هر دو کشور یکدیگر را متهم به حمایت از گروههای مسلح مخالفِ خود میکنند؟
حامد کرزی رییسجمهوری پیشینِ افغانستان در واکنش به حمله به زیارتگاه صوفیانِ سند، گفته که وضعیتِ موجود در پاکستان ناشی از سیاستهای اشتباهِ آن کشور در مبارزه با تروریسم است. این به گفتۀ آقای کرزی “اشتباه در سیاست مبارزه با تروریسم” از سوی پاکستان تا چه زمانی تداوم خواهد یافت؟ و از سوی دیگر تا چه زمانی دولتمردان کشور یکسره در کنفرانسهای جهانی، منطقهیی و ملی از پاکستان و مبارزۀ ناکام در برابر دهشتافکنی سخن خواهند گفت؟
این سوالها همواره تکرار میشوند، بدون آنکه واقعاً برای آنها پاسخهای روشن و دلخوشکنندهیی وجود داشته باشد. از یک طرف، رییس جمهوری افغانستان از جنگ میان دو کشور سخن میگوید ولی از طرف دیگر، مشاور امنیت ملی افغانستان خواهان طرح مکانیسم مشترک میان پاکستان و افغانستان در مبارزه با هراسافکنی میشود. این همه تفاوتِ دیدگاه و راهکار، به چه معناست؟ آیا این وضعیت ناشی از سردرگمی و هراس درونیِ رهبران کشور از تبعاتِ آنچه که ممکن است میان دو کشور پاکستان و افغانستان به وقوع بپیوندد، نیست؟
ظاهراً دولتمردانِ افغانستان هنوز نمیدانند که با توسل به چه حربههایی میتوانند جلو مداخلات بیرونی و به ویژه پاکستان را در خاکِ افغانستان بگیرند. آنان انتظار دارند که امریکا و یا هر کشور دیگری که به عنوان متحد استراتژیکِ افغانستان در غرب شناخته میشود، با وارد کردن فشار بر پاکستان و یا استفاده از حربههای مشابه، این کشور را متقاعد کنند که دست از حمایتِ شورشیان که میتوانند به هر دو کشور آسیبهای جبرانناپذیر برسانند، بردارد. اما آیا این سیاست راه به جایی خواهد برد؟
تجربۀ پانزده سال گذشته، نه تنها ناکامی چنین سیاستی را تثبیت کرده، بل حتا به زیانِ افغانستان نیز تمام شده است. حالا پاکستان تنها به ردِ حمایت از تروریسم نمیپردازد، بل عملاً میگوید که ریشۀ مشکلات امنیتیِ آن کشور نیز در خاک افغانستان است و حتا تهدید به وارد کردن فشار نظامی میکند. هرچند چنین اقدامی از سوی پاکستانیها چندان عملی به نظر نمیرسد و کسی هم آن را زیاد جدی نگرفته، ولی نفسِ تهدید به خودیِ خود چندان خوشآیند نمینماید.
پاکستانیها کشوری را متهم به حمایت از تروریسم میکنند که خود قربانی آن است و هر روز با مصایب و بلاهایی که از آن سوی مرز فرستاده میشوند، مبارزه میکند. یکی از آگاهان سیاسیِ کشور که اتفاقاً مطالعاتِ گسترده در مسایل بینالملل هم دارد، در صفحۀ رخنمایِ خود از پنج اولویت کاریِ رییسجمهوری کشور پیش از سفر به آلمان و شرکت در نشست امنیتی مونیخ سخن گفته است. به گفتۀ این آگاه سیاسی، پیش از انجام این پنج اولویت، شرکت در کنفرانس مونیخ هیچ دردی را دوا نمیکند. ملکستیز آگاه مسایل بینالملل، خود را جایِ رییسجمهوری قرار داده و مینویسد: “نخست، حیثیت معاون اولِ ریاست جمهوری را که پیوندی با صلابت نظام دارد، احیا میکردم. اینجا بحث دوستم مطرح نیست، بحث حیثیتِ نظام سیاسی در سطح ملی و بینالمللی مطرح است. دوم، مشروعیت ساختاری نظام را در اولویت تمام برنامههای خود قرار میدادم و دکتر عبدالله را با لایحۀ وظایف قانونی، دقیق و با صلاحیت به صفت شریکِ برنامههای مهمِ دولت بهویژه در زمینۀ توسعۀ اقتصاد ملی حمایت میکردم. سوم، شناسنامههای الکترونیک را با آلمان و یا جاپان قرارداد میکردم و گروههای حرفهیی را برای خودکفایی برنامههای آن توسط این دولتها تربیت میکردم. چهارم، تاریخ انتخابات را دقیق میساختم و کنفرانس بینالمللی «حمایت از مردمسالاری را در افغانستان» برای حمایت تخنیکی، اقتصادی و حرفهییِ انتخابات بهراه میانداختم. پنجم، به ایالات متحده سفر میکردم و نیازمندیهای استراتژیکِ افغانستان را با استراتژی جدیدِ کاخ سفید وفق میدادم. امریکاییها را به هماهنگیِ هر دو استراتژی قانع میساختم. هر زمانیکه به این پنج عنصرِ سرنوشتساز پاسخ سازنده میداشتم، در کنفرانس جهانی امنیتی در مونیخ شرکت میکردم. در غیر آن، حرفی برای گفتن در همچو پلاتفرم جدی نداشتم”.
این تحلیل که به نظر میرسد واقعیتهای زیادی را در خود پنهان دارد، نشان میدهد که رهبریِ کشور چقدر از فهم و تحلیلِ مسایل کشور و منطقه فاصله دارد و میخواهد با همین فهم ناقص، به حلِ مشکلاتِ بنیادی کشور و از جمله امنیت و مناسبات با کشورهای دیگر و از جمله پاکستان نایل شود.
Comments are closed.