احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:رحمتالله بیگانه / روزنامه ماندگار/ سه شنبه 24 حوت 1395 - ۲۳ حوت ۱۳۹۵
رحمتالله بیگانه، از خاطرهنویسان کشور، برای تهیه یک گزارش از حقیقت ماجرای شفاخانه سرادار محمد داوود، برای روزنامه ماندگار، با شماری از شاهدان عینی دیدار کرده است و به معلومات خاصی دست یافته است. یک بخش از این گزارش در دو شماره قبل روزنامه ماندگار نشر شد که رقم کشته شده گان را مشخص کرده بود. حالا بخش دیگرش را زیر نام تراژیدی چهار صد بستر میخوانید.
شاهدان عینی رویداد چهارصد بستر، اطلاعات مهم و فوقالعادهیی را در اختیار روزنامۀ ماندگار قرار دادهاند. بر بنیاد این اطلاعات، ابعاد فاجعۀ شفاخانۀ داوود خان، بیشتر از آنچه گفته میشود، است.
شاهدان عینیّ به روزنامۀ ماندگار گفته اند که افراد دست داشته در جنایت شفاخانه محمد داوود، بیشتر از آنچه گفته شد میباشند. پیش از این گفته شد است که سه مهاجم به ساختمان چهار صدبستر حمله کرده بودند. به گفته آنان قتل عام شفاخانه چهارصد بستر، پلان بزرگ دشمن بود که شش ماه را در بر گرفت تا عملی شد اما نا آگاهی و بیخبری و ضعف مدیریت نیروهای استخباراتی و نظامی را به نمایش میگذارد. این رویداد اسرار های زیادی را در خود نهفته دارد.
بیماران خاص
منابع در شفاخانه چهارصد بستر به شرط محرم ماندن نامشان به روزنامۀ ماندگار گفته اند، هر هفته چند بار، موترهای نوع لند کروزر با شیشههای دودی، برای دیدار دو بیماری که بنا به سفارش رییس جمهور غنی، در این شفاخانه بستر بود، رفت و آمد داشتند.
منابع میگویند که شاکر نام(کسی که متهم به همکاری با تروریستان در داخل شفاخانه شده است) با این دو مریض نیز در تماس بوده است.
در مورد آن دو بیمار اطلاعی در دست نیست و هنوز منبع رسمی در مورد این که رییس جمهوری آنان را شخصا به چهارصد بستر معرفی کردهباشد، چیزی نگفته اند.
شاکر کیست؟
منابع به ماندگار گفته اند: شاکر که اکنون در بند امنیت ملی است، حدود شش ماه قبل، از شفاخانۀ قندهار به طور مرموزی به شفاخانه چارصد بستر/ سردار داوود، برای گذشتاندن دورۀ استاژ آمده بود. او با وجود اینکه در مورد مسلک خود هیچ آگاهی نداشت و چند بار از جانب داکتران موظف شفاخانه نمرۀ پایین گرفته بود؛ اما به کار خود ادامه داد.
منابع به ماندگار گفتند، شاکر همان شخصی است که برای گم کردن رد پای مهاجمین و برای مصروف ساختن نظامیان و کارمندان استخبارات، موتر خود را درست ساعت ۹ صبح در محل پارکنگ شفاخانه انفجار داد؛ شاید این کار او علامت آغاز جنگ در منزل دوم شفاخانه بوده باشد. یکی از کارگران این شفاخانه میگوید: شاکر نام، در اتاقی که من مسوولیتش را داشتم کار میکرد. این منبع میگوید: با صدای اولین انفجار، داکتر شاکر، داخل اتاق همکاران خود شده و یکتن از همکاران خود را با زدن برچه بر گلویش از پا دراورد. با دیدن این حادثه دیگر همکارانش فرار کردند.
بر بنیاد گفتههای راویان، شاکر که در این داستان هولانگیز، قهرمان تراژیدی و غم است، با همکاری دیگر تروریستان که تعداد شان هنوز روشن نیست، مرتکب جنایات هولناکی میشود. وی که با تمام منسوبین شفاخانه آشنایی داشته است و با تمام بخشهای شفاخانه بلدیت داشت، با بسیار راحتی موانع را عبور کرده و همراه با همکاران تروریست خود دست به قتل عام مردم زده است.
این منابع میپرسند که شاکر نام، بعد از این همه آفرینش فاجعه و کشتار همکاران خود، مریضان، پایوازها و دیگران چگونه از شفاخانه خارج شده است. این سوال بزرگیاست که هنوز پاسخ نیافته است. به گفته منابع، این شخص با دل جمع روز بعد از حادثه به شفاخانه آمده بود که توسط موظفین امنیتی دستگیر شد.
آلۀ دریاب
همچنان منابع در شفاخانۀ چهارصد بستر به ماندگار گفته اند که آنها با خود آلۀ و ابزار دریاب داشتند که تلفنهای همراه را شناسایی کرده و آنها به وسیله آن میدانستند که در آن اتاقی که بسته است، انسانی وجود دارد یا خیر و بعد به قتل عام آنها اقدام میکردند.
چشم دیدها
یکتن از شهروندان کابل، به نقل از برادرش که از داکتران شفاخانه چهارصد بستر است و از حادثه جان به سلامت برده است، میگوید: با صدای انفجار در بیرون، همزمان صدای فیر در دهلیزهای منزل دوم شروع شد و من دروازۀ دهلیز منزل اول را بستم. ما جمع همکاران ۲۵ تن به شمول دوزن بودیم و در یک اتاق جمع شدیم. من یکایک، این همکاران را گرفته و از کلکین منزل اول بیرون کشیدم. یک دکتران جوان و دیگر همکاران ما، بیرون پریدند و من برای گرفتن کرتی و اسنادهای خود به گوشۀ اتاق رفتم و دقیقهیی نگذشته بود که صدای فیر شروع شد و وقتی به بیرون نگاه کردم، دیدم تمام همکارانم نقش به زمین شدهاند. وی گفت: خانم دیگری که کودکش در کودکستان چارصد بستر مانده بود، میخواست از کلکین خود را به بیرون اندازد و من مانعاش شدم اما فایده نکرد و خود را به بیرون پرتاب کرد. مهاجمان او را نیز به رگبار بستند.
منبع به نقل از برادر خود گفت: وقتی در اتاق پهلوی دفترم که راه به تشناب داشت، رفتم، دیدم که دوتن از زنان نرس که از ترس خود را به زیر میز پنهان کرده بودند، اما مهاجمان آنها را پیدا کرده و با شلیک یک یک مرمی به سر شان به حیات آنها خاتمه داده بودند.
در همین حال کسانیکه در تشنابهای شفاخانه پنهان بودند و زنده ماندهاند به روزنامۀ ماندگار قصه کردند که تروریستان، در دهلیزهای شفاخانه با خندههای بلند و شعارهای مرگ به حکومت دست نشانده، مرگ به امریکا و زنده باد طالبان فریاد میکشیدند. هیچ نامی از داعش در این شعار ها دیده نمیشد.
به گفته آنان، تروریستان اتاقها را یکایک چک کرده و اتاقهایی که بستر بیشتر از پنج مریض داشته است را با بم دستی انفجار میدادند.
یکی از شاهدان گفت: درست صبح همان روز چارشنبه، ساعت ۹ صبح، به خانمم به شفاخانه زنگ زدم. به من گفت در شفاخانه انتحاریان درآمده اند. خانمم در منزل ششم همراه با خواهر و مادر خود که مریض بودند، بستربود. بار دیگر زنگ زدم، تلفن را گرفت؛ اما گپ نزد؛ صدای انعکاس رگبارها با صدای مردم عجین شده بود؛ صدای خشویم را از گوشی شنیدم که همه را به تشنابهای شفاخانه رهنمایی می کرد. راستی دست و پای خود را گم کرده بودم و هیچ نمیدانستم چه کنم. به چارراهی مسعود رسیدم، به ما اجازه پیش رفتن داده نشد. مردم زیادی جمع بودند، صدای ناله هرطرف بلند بود. کسی برای مادر خود کسی برای همسر و خواهر خود و کسی هم به خاطر پدر و برادر و یا دوست خود فریاد سرداده بودند. ساعت یک چاشت، ییام کوتاه خانمم به شمارهام آمد که مرا ببخش عزیزم، شاید دگر نبینیم”
از چهارراهی مسعود، صحنههای هولانگیز شفاخانه را از دور تماشا میکردیم. حوالی ساعت چهار کماندو ها خشو و خیاشنهام را که سراپا در خون غرق بودند به شفاخانه نمبر دوم اردو انتقال دادند، اما از خانمم خبری نبود. دقایقی بعد خانمم را نیز در امبلانسی دیدم. او را نیز به شفاخانۀ اردو انتقال دادند. زنان نجات یافته از این حادثه شوک دیده بودند، گپ نمیزدند، به خصوص خانمم که حالت خیلی ناگوار داشت، هر چند دقیقه فریاد میزد: کل مردم را کشتند، کس زنده نماند. منبع میگوید روز دیگر که برای گرفتن مال و متاع باز مانده از مریضان ما، به شفاخانه رفتم، شفاخانه خیلی ترسناک شده بود، این ساحه حالت عادی نداشت، همه جا بوی خون و باروت میداد.
تروریستان از کدام را وارد شدند؟
منابع می گویند که حالا نهادهای امنیتی دریافته اند که تروریستان اکمالات نظامی خود را از راه ایمرجنسی یا عاجل؛ جایی که هیچگونه محافظ مسلح ندارد و این مسیر به منزل دوم هم راه دارد، انجام داده اند.
به گفتۀ یکی از منابع، تروریستان بخشی از جنگ افزارها و مهمات شان را در اتاق عاجل شفاخانه و زیر چپرکتها پنهان کرده بودند.
ارتش و مهار حمله
به گفتۀ منابع، از گذشته راپورهای استخباراتی و مشکوک بودن افرادی وجود داشت؛ اما در مورد هیچگونه اقدامی صورت نگرفته است و این موضوع غفلت وظیفوی تمام منسوبین عالی رتبه این ساحه را هویدا میسازد.
آگاهان میگویند که متاسفانه در مهار در این حادثه هولانگیز نقش اردو چندان برجسته نیست. نفرات ارتش، بعد از حدود هفت ساعت کشتار توسط ترویستان، زمانی موفق به گشودن درهای بسته میشوند میبینند که تعداد اندکی زنده مانده بودند. آنها به خاطر پالیدن افراد زنده مانده از این حادثۀ دلخراش، اتاق به اتاق میگشتند.
این ها همانهای اند که با و جود داشتن تجهیزات مجهز و پیشرفته، از دست شان کاری بدر نشد و عصر همان روز با داکتر عبدالله عبدالله در صحن شفاخانه عکس یادگاری گرفتند.
Comments are closed.