گزارشگر:احمد عمران - ۱۲ قوس ۱۳۹۱
مجلس سنای امریکا، خواهان خروج زودهنگام نیروهای این کشور از افغانستان شده است؛ طرحی که عملاً در مخالفت با برنامه خروج نیروهای خارجی از کشور میتواند قرار داشته باشد. امریکا پیش از این اعلام کرده بود که نیروهایش را مطابقِ جدول زمانی، در سال ۲۰۱۴ از افغانستان بیرون خواهد کرد. این درخواست در حالی صورت میگیرد که لیون پنیتا وزیر دفاع امریکا، بر حضور بخشی از نیروهای این کشور حتا پس از سال ۲۰۱۴ در افغانستان تأکید کرده است. این مقام ارشد امنیتی امریکا به این باور است که هنوز تهدید تروریسم در منطقه و افغانستان از میان نرفته و میتواند امنیت جهانی را ـ که در ده سال اخیر با هزینههای هنگفت برای مهار کردنِ گروههای تروریستی صورت گرفته ـ به مخاطره اندازد.
در همین حال، آقای پنیتا دو هدف دیگر را نیز برای حضور بخشی از سربازان امریکایی در افغانستان تعریف کرده است: نخست، آموزش نیروهای افغانستان که در حال حاضر به عنوان یک هدف استراتژیک میتواند مطرح باشد؛ و دوم، حمایت از منافع امریکا در منطقه و افغانستان.
اکنون پرسش اینجاست که چرا میان سنا و مقامهای کاخ سفید در مورد جدول زمانیِ خروج از افغانستان، چنین دوگانهگیِ نظر و آرا ظهور کرده است؟ آیا سنای امریکا میخواهد این پیام را به کاخ سفید و پنتاگون منتقل کند که حضور دوامدار نظامی این کشور دیگر توجیهی ندارد و افکار عمومی امریکا از چنین برنامهیی حمایت نمیکند؟ شاید چنین درخواستی، عمدتاً ناشی از مشکلاتی باشد که در حال حاضر امریکا با آنها دستوپنجه نرم میکند. مشکلاتی نظیر افت اقتصادی، افزایش میزان بیکاری و صدمه دیدنِ حیثیت جهانی امریکا به عنوان یک ابرقدرت.
طولانی شدن جنگ با تروریسم بدون شک پیامدهای خواسته و ناخواستهیی را بر طراحانِ آن تحمیل کرده است. امریکا زمانی که وارد کارزار مبارزه با تروریسم شد، از کوتاه بودنِ این جنگ سخن میگفت. امریکا به این دلیل افکار عمومی را در آن زمان به سمتِ خود معطوف کرد که از یکسو هنوز زخم حملات یازده سپتمبر در اذهان عمومی التیام نیافته بود و از طرف دیگر، زمامداران سابق کاخ سفید، مدعی بودند که بهزودی و بهسرعت انتقامِ خود را از القاعده در هر کجای جهان که باشد، خواهند گرفت.
اما تجربه بیشتر از ده سال گذشته در افغانستان با حضور صدهاهزار نیروی خارجی، نشان داد که جنگ با تروریسم آنگونه که زمامداران کاخ سفید گمان میکردند، ساده نبوده است. این جنگ بر خلاف تخمینهای استراتژیستهای نظامی امریکا، چنان زمانبَر شد که به گفته برخی تحلیلگران، افغانستان را به ویتنام دوم برای امریکا تبدیل کرد. زمانبر شدنِ جنگ با هزینههای هنگفت آن، میزان حمایت افکار عمومی را در امریکا و بیشتر کشورهای غربی بهشدت تضعیف کرد. این مسأله
سبب شد که جمعی به انتقاد از جنگ با تروریسم، خواهان برگشت فوری سربازان این کشور از افغانستان شوند که به تبعِ آن میتواند هزینههای مالی امریکا را نیز محافظت کند. درخواست تازه سنای امریکا بدون شک با این جمع، همسو شده و تلاش میکند که به نحوی دامنه اعتراضهای گسترده را در داخل امریکا مهار کند.
اما از سوی دیگر، نظامیان امریکایی و مقامهای کاخ سفید بهتر از هر کس دیگری میدانند که در جنگ با تروریسم هنوز به آن اهداف کلان مطرحشده، نایل نشدهاند. القاعده هرچند رهبر کاریزماتیکِ خود را دیگر ندارد، ولی این سازمان جهنمی همچنان در منطقه و اقصا نقاط جهان به عنوان تهدیدی بالفعل و بالقوه در برابر منافع غرب و امریکا چنگودندان نشان میدهد. امریکا در حال حاضر بر سر دو راهیِ بزرگی قرار گرفته است. نخست افکار عمومیِ این کشور و مشکلاتی که در داخل با آنها دستبهگریبان است و دوم اینکه میبیند وجهه از دسترفته را اعاده کرده نتوانسته است.
فراموش نکنیم که امریکا با دو کشور بزرگ در منطقه نیز همچنان رقابت میکند. این کشورها روسیه و چین اند که هر دو منافع مشترک دارند و میخواهند که «غول سرمایهداری» را سرنگون ببینند. اظهارات اخیر برخی مقامهای روسی، نشان میدهند که در تلاش خدشهدار کردنِ حیثیت جهانی امریکا با استفاده از جنگ افغانستان هستند. برخی از تحلیلگران همسوییهای چین و روسیه را از این منظر، در تضاد با منافع امریکا در منطقه میدانند. چین به هر حال، دومین اقتصاد جهان را دارد و میتواند در کنار قدرت نظامییی مثل روسیه، درخششی بیشتر در مناسبات جهانی داشته باشد.
اما در این میان، وضعیت افغانستان همچنان گنگ و آشفته مینماید. مقامهای کشور در حالی که بهصورت رسمی از خروج نیروهای خارجی استقبال میکنند، ولی چندان به آینده امیدوار به نظر نمیرسند. شاید آنان به گونه رسمی و در برابر مردم، از چالشهای سالهای آینده سخن نگویند؛ ولی برخی دغدغههای آنان که در پشت درهای بسته هر از گاهی مطرح میشود، گاهی به بیرون درز میکند و نشان میدهد که با نزدیک شدن به سال ۲۰۱۴، این مقامها نیز نگرانیهای خاص خود را دارند.
به تازهگی رییسجمهوری طی یک نشست با مسوولان نظامی کشور گفته است که ابرقدرت جهانی، امریکاست و ابرقدرت منطقهیی، ایران و پاکستان. و در این میان، افغانستان هیچ جایگاه تعریف شده و مشخصی از بُعد نظامی ندارد. این سخنان چه معنایی دارد غیر از اینکه رییسجمهوری میخواهد بگوید که زیر این فشارهای نظامی نمیتواند تاب آورد؟ پس آنچه که دولتمردان کشور به آن دل بستهاند، امضای توافقنامه امنیتی با امریکاست؛ توافقنامهیی که بهدلیل زیادهخواهیهای دو طرف، هنوز به مرحله نهایی نزدیک نشده است.
Comments are closed.