انقلاب بزرگِ «نه گفتن به فسـاد!»

گزارشگر:حلیمه حسینی - ۱۷ قوس ۱۳۹۱

برای نهادینه شدنِ دموکراسی و محکم‌تر شدنِ زیربناهای مردم‌سالاری و عناصر دموکراتیک در کنار تلاش برای حاکمیت قانون، همدیگرپذیری و رواج فرهنگ انتقادپذیری، تربیتِ «شهروندان آگاه» نیز یکی از لازمه‌های رشد و ترقیِ دموکراسی در جوامعِ در حال گذار محسوب می‌شود.
افغانستانِ امروز در آستانه بروز بحران‌های بزرگی‌ست که نزدیک شدنِ سال ۲۰۱۴، نوید آمدنِ آن‌ها را می‌دهد. مسأله امنیت، صلح و هم‌چنین رویکرد و نوع نگاه به مسایل زنان، حکومت‌داری سالم، انتخاباتی که در راه است و تضمین شفافیت و همه‌گیر بودن آن، و ده‌ها مساله اساسی و بغرنجِ دیگر، فرا روی شهروندانِ این دیار قرار دارند. هنوز مساله حضور خارجی‌ها و بودن‌شان بعد از ۲۰۱۴ به‌وضوح و شفافیت معلوم نشده است. هنوز معلوم نیست که خارجی‌ها بعد از خروج نظامی، حضوری غیرنظامی و یا حتا نظامی با چه مکانیسم و در چه چهارچوبی خواهند داشت. به هر صورت، آن‌چه مسلم و واضح است، این است که بازیگران اصلیِ فرداهای این کشور خود افغانستانی‌ها باید باشند؛ ورنه، هیچ معادله‌یی در این سرزمین نمی‌تواند پاسخ‌های ازپیش‌تعیین‌شده و قابل حدسی را تصویر کند.
امروز بیشتر از هر زمانِ دیگر لازم است که برای داشتنِ شهروندانی آگاه، اقدام شود. بالا بردنِ سطح تحصیلات و آگاهیِ مردم، لازم است اما بسنده نیست. امروز افغانستانی‌ها به آگاهیِ سیاسی نیاز دارند؛ همان آگاهی‌یی که بتواند آن‌ها را در هنگام تصمیم‌ها و تعیین سرنوشت‌شان یاری کند. امروز بدون شک افغانستان سیاسی شده است. مرد و زن و پیر و جوانِ ما در مورد سیاست صحبت می‌کنند و می‌خواهند به نوعی نقشی تعیین‌کننده در این راستا داشته باشند؛ اما اگر شتاب‌زده‌گی‌ها، صف‌بندی‌ها و نژادپرستی‌ها باعث شود که آن‌ها بازهم در دام بازی‌هایی که از این پیش با مردم شده است گیر بمانند، بدون شک این سیاسی بودن نمی‌تواند تصویرگرِ شهروندانِ آگاهی باشد که نهادینه شدنِ دموکراسی و تقویت بنیان‌های حکومتی مردم‌سالار را در پی دارند.
افغانستان به عنوان کشوری که در صدر فهرست کشورهای فاسدِ دنیا قرار گرفته است، زنگ خطری را برای تمام کمک‌کننده‌گان به افغانستان به‌صدا درآورده و بدون شک این خبر در تعیینِ استراتژی‌ها و کم‌وکیفِ کمک‌ها و حمایت‌های آن‌ها به افغانستان، تأثیرگذار خواهد بود. اکنون باید دید که حکومت برای تغییر ذهنیت جامعه جهانی چه کرده و مبارزه به اصطلاح همه‌گیر علیه فساد اداری در افغانستان، توانسته است اندکی جایگاه افغانستان را در این جدول جا‍‌به‌جا کند یا خیر.
در این راستا، رسانه‌های جمعی بالاترین کارکرد را خواهند داشت؛ به این معنا که برای تربیت شهروندانِ آگاهی که بتوانند از کارکردهای دولت حساب بگیرند و افکار عمومیِ منسجمی که یک اهرم و قدرت در برابر دولت به نفعِ مردم باشند، نیازمندِ این هستیم که رسانه‌های ما فعالانه و مدبرانه، برای بالا بردنِ سطح شعور و دانش سیاسیِ مردم، نقش به‌سزایی ایفا کنند.
هرچند که رسانه‌ها قدرتی تا این حد بزرگ را در اختیار دارند، اما متأسفانه می‌بینیم که در افغانستان کم‌تر رسانه‌ها به صورت مستقل کار کرده‌اند و نتوانسته‌اند رسالتِ خود را آن‌گونه که باید و شاید، به‌درستی انجام دهند.
خودکفاییِ مالی رسانه‌ها، اولین عنصری‌ست که می‌تواند آن‌ها را در موضع‌گیری‌های‌شان مستقل بسازد تا جایی که بتوانند خود به عنوان محکمه‌یی اساسی در جهتِ توبیخ و رسوا ساختنِ دست‌هایی که در فساد و افزایشِ آن دخیل‌اند، اقداماتی جدی و بی‌باکانه انجام دهند.
در طول یک دهه گذشته، چند گزارش تحقیقی را در رسانه‌های جمعی شاهد بوده‌ایم که ریشه‌های فساد را پیدا کرده باشند و یا هم پرونده‌ها و جریاناتِ پشت پرده را برملا ساخته باشند؟
بدون شک هنوز هم دموکراسی در افغانستان منهای اشتراک و حمایتِ خود مردم، ناممکن است که پروار شود و جان بگیرد. شهروندانی آگاه نیاز است تا با آگاهی و حساسیت و اتحادشان، به عنوان یک اهرم قدرتمند علیه همه ندانم‌کاری‌های کسانی که به نامِ ملت و به کامِ خود کار می‌کنند، علم شده و بایستند. تا روزی که شهروندان کشور به‌ویژه جوانان به‌سان بازیچه‌یی در دستان این رییس و این بزرگِ قوم و این خط و این جهت و آن جریان باشند، هرگز نمی‌توانیم آن افکار عمومی‌ را بسیج و سازمان‌دهی کنیم که خودش یک خطر و چراغ سرخِ بزرگی باشد فراراهِ تمام کسانی که می‌خواهند از خطوط قرمز بگذرند و به معامله‌گری و خیانت رو آورند.
ریشه‌کن ساختنِ فساد اداری، بدون تصمیم و اراده قویِ مردم، ناممکن است. امروز جدای از این‌که حکومت و دولتِ فاسد بخواهد جریان مبارزه با فساد را رهبری کرده و به نوعی نمایش کذایی مبدل سازد، باید هر شهروندِ ما با قیام و انقلاب بزرگی به نام «نه گفتن به فساد!»، به ریشه‌کن کردنِ این معضل دست زده و به هر فساد و هر زدوبند و هر رشوه‌ستانی و هر حرکتِ غیرقانونی‌یی که خودِ ما به عنوان قربانیان و گاه قربانی‌کننده‌گان در آن دخیل و سهیم هستیم، «نه!» بگوییم و با بسیج افکار عمومی و حمایت‌های معنوی‌یی که می‌توانند حلقه‌های فعال در شبکه جامعه مدنی را تقویت کنند، از هر شهروند این دیار یک نگهبان برای منافع ملی‌مان بسازیم که فقط در آن صورت است که خواهیم توانست فسادی این‌چنین گسترده و این‌چنین همه‌گیر را مهار کرده و خواب ریشه‌کن شدنِ آن را در سر بپرورانیم.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.