احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۱۳ ثور ۱۳۹۶
چنانکه هر سال پیشبینی میشود، عملیاتهای طالبان در فصلِ بهار برای به چالش کشیدنِ حاکمیتِ دولت شدت مییابد و جویی از خون بهراه میاندازد. امسال عملیاتهای بهاری در شمال و جنوب همزمان آغاز شده و از هلمند تا بدخشان را درنوردیده است؛ چنانکه آتشِ جنگ در ولسوالیهای هلمند منجر به استقرارِ مجددِ نیروهای امریکایی در این ولایت شده و درگیریها در ماورایِ کوکچه هرلحظه خبر از سقوط یک ولسوالی و خطرِ گسترشِ جنگ به آسیای میانه را میدهد.
این روزها جنگ در ولایتهای تخار و بدخشان به شدتِ تمام جریان دارد و هر روز عدهیی را به کامِ مرگ میکشاند. در ولایت بدخشان ولسوالیهای زیباک، اشکاشم و بهارک مرکز ثقلِ درگیریهاست و هرازگاهی از سقوط و بازپسگیریِ مجددِ آنها باخبر میشویم. در تخار نیز جنگ به اندازهیی محسوس است که هرازچندی نیروهای طالبان در ولسوالی خواجه بهاءالدین که به مرکز مقاومت علیه طالب مشهور است، حضور مییابند. هماکنون جنگ در جزیرۀ استراتژیکِ درقد در ولایت تخار جریان دارد. طالبان چندین روز است که نیروهای دولتی در این ولسوالیِ مهم را به محاصره درآورده و در برابرِ تلاشها برای شکستاندنِ این محاصره مقاومت میکنند. گزارشها در ولایت بدخشان از سقوط ولسوالی زیباک و در معرضِ سقوط قرار داشتن چند ولسوالی دیگر خبر میدهد.
این خبرهایِ ناگوار و بیتوجهیِ مقاماتِ حکومت درحالیست که ما در سال گذشته، دو بار شاهدِ سقوط کندز بودیم. سقوط مرکز ولایت کندز اما بهیکباره رخ نداد، بلکه این سقوط جنگها و تحرکاتِ مقدماتییی در ولسوالیهای مختلفِ این ولایت داشت و کمکم تمامِ ولایت را درنوردید و فجایعی سهمگین به میان آورد؛ فجایعی که تا هنوز غبارِ غم و مصیبت را از کندز و کندزیان نزدوده است.
بنا بر آن تجربه، جنگهای شدید در ولسوالیهای مختلفِ بدخشان و تخار نیز خطرِ سقوطِ این ولایتها و تکرارِ فجایعی نظیرِ کندز را گوشزد میکند و خطر سقوط این ولایتهای مرزی ـ بهخصوص اینکه بدخشان با تاجیکستان به عنوان کشوری مشترکالمنافع با روسیه مرزی گسترده دارد و به چین نیز از ناحیۀ پامیر وصل است ـ جوازِ حضور و مداخلۀ مستقیمِ دو ابرقدرتِ دیگر دنیا ـ روسیه و چین ـ را در افغانستان میدهد. حکومت افغانستان باید به امنیتِ ولایتهای مرزی بهویژه ولایتهای مرزیِ شمالی، نگاهی استراتژیک داشته باشد و در تأمین امنیتِ شهروندانش، از سیاستِ جغرافیایی و جغرافیای سیاسی غافل نماند.
در افغانستان همواره بحثِ ستیز و رقابتِ قدرتها و شیوۀ در امان ماندن از آن، یک گفتمانِ غالب در مطالعاتِ امنیتی بوده است. اکنون که بحث صدور تروریسم و بازی بزرگ پیرامونِ آن در زمین افغانستان مطرح است، حکومت افغانستان باید بیش از گذشته به مطالعاتِ اکادمیکِ امنیتی در کشور توجه نشان دهد. ناامنی در شمالِ کشور و خطرِ صعود آن به حوزۀ کشورهای زیر نفوذ روسیه، همواره حساسیتِ این ابرقدرت را برانگیخته و حتا در ماههای پسین، روسیه را به کنشگری مرکزی در مسایل افغانستان بدل کرده است.
دولتِ موجود با اتکا به مدیریت، سیاست و دیپلماسیِ سالم، هم میتواند امنیتِ شهرها و ولایتهایش را تضمین کند و هم میتواند بهانه را از قدرتهای بیرونی برای حضورِ مستقیم و غیرمستقیم در جنگِ افغانستان بگیرد. در جنگهای شمال و جنوب، آنچه که به عنوان ضعفِ مدیریتیِ حکومت میتوان از آن نام برد، عدم هماهنگی میان نیروهایِ ارتش و پولیس در مقابله با تروریستان است. پولیس و ارتش هرکدام در صحنههای نبرد مانند تافتههایِ جدا بافته عمل میکنند، بهنحوی که هیچکدام یکدیگر را پوشش نمیدهند و در نتیجه در بسا موارد نیروی هر دو هدر میرود. در کنار این، ضعفِ سیاست و دیپلماسی در حکومت نیز آتشِ جنگِ تروریستان را داغ نگه داشته است. سرانِ حکومت باید به زبانِ واحد، سیاست و دیپلماسیِ مشترک در برابرِ طالبان و سایرِ تروریستان دست یابند. هرگونه ابهام و سردرگمی در اینباره، تداومِ جنگ در جنوب و شمال و قربانیشدنِ مردم را در پی دارد.
Comments are closed.