احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکرده‌اند.





کی ها از حکمتیار چه می‌خواهند؟

- ۱۶ ثور ۱۳۹۶

سرانجام گلبدین حکمتیار بعد از ۲۱ سال وارد افغانستان شد و روز پنجشنبۀ گذشته زیر تدابیرِ شدیدِ نظامیِ زمینی و همچنان هواییِ چرخبال‌های امریکایی، به مقرش در دارالامان کابل برده شد. او بعد از چاشتِ آن‌روز به ارگ رفت و سخنانش را ابراز کرد و فردای آن، روز جمعه، در استدیوم ورزشی کابل، در میان هزاران تن از مردمانی که از ولایت‌های مختلف و ولسوالی‌های کابل جمع‌آوری شده بودند، سخنرانی کرد.
آقای حکمتیار سرانجام به کابلی برگشت که بیست‌ویک سال پیش توسط او که نخست‌وزیر دولت اسلامی بود، راکت‌باران شده بود و مردمِ زیادی در آن به قتل رسیده بودند. اما حالا که آقای حکمتیار گفته که گذشته را فراموش کرده است، ما هم به آن گذشته در این مقام برنمی‌گردیم اما سوال‌هایی مطرح است که باید به آن‌ها پاسخ داده شود.
بسیاری از کارشناسان باور دارند که آقای حکمتیار به حساب‌وکتابِ امریکایی‌ها و پاکستانی‌ها وارد کابل شده و سفر مقاماتِ آی‌اس‌آی به کابل هم با همین مسأله ارتباط بسیار تنگاتنگ داشته است. حالا پرسش این است که مثلثِ ارگ و پاکستان و امریکا ظاهراً زیر پوششِ شورای عالی صلح، به عنوان یک نهاد در کشور، چه اهدافی را از آوردنِ حکمتیار به کابل دنبال می‌کنند و آیا به‌راستی پشتِ این برنامه‌ که ظاهراً برای صلح جریان دارد، برنامه‌های خطرناکِ دیگری نیست؟
باورها این است که آمدن حکمتیار با این‌همه دبدبه و کبکبه و مصرف ملیون‌ها دالر، فقط برای این‌که صلح در افغانستان حاکم شود، نیست؛ زیرا برای داخلی‌ها و خارجی‌ها قابل درک است که با آمدنِ آقای حکمتیار هیچ‌کسی اسلحه‌اش را به زمین نمی‌گذارد و جنگ به شدتِ تمام همچنان ادامه خواهد یافت. بنابراین حکمتیار دقیقاً چه برنامه‌یی خواهد داشت و مردم باید منتظر کدام حوادثِ تازه باشند؟ زیرا سخنانِ آقای حکمتیار که نشان از یکه‌تازی در میدانِ سیاست و حذفِ دیگران و توجه به سیاستِ قومی داشت، آیندۀ وحشت‌ناکی را به تصویر کشید؛ آینده‌یی که شاید از امروز آغاز شده باشد!
این سوال هم مطرح است که آقای حکمتیار با چه درایت و فلسفه و بینشی می‌خواهد بعد از این در افغانستان بماند.زیرا امتیازهایی که او خواسته است و هر روز هم دانه دانه عملی می‌شود، کم نیستند. او هنوز در مقابل، سلاح به زمین نگذاشته و هنوز امر لغو تشکیلاتش را نداده و جالب این‌که کسی هم نمی‌داند که او در کجا تشکیلات منظمِ نظامی دارد که باید آن را به دولت تسلیم دهد.
همچنان با توجه به ارقام رسمی، ده‌ها تن از زندانیانِ او از زندان پل چرخی رها شده‌اند و ده‌ها تنِ دیگر به همین نام رها خواهند شد؛ اما چرا تا کنون یک سرباز زندانیِ دولت از طرف حزب اسلامی رها نشده است؟
بنابراین می‌بینیم که همه چیز یک‌طرفه به پیش رفته و این‌جا قبل از این‌که بحث صـلح باشد، بحث ِ صفِ آرایی در برابر دیگران است که توسط چند سیاست‌مدار انجوسالار تنظیم می‌شود.
تا این‌جای کار که آرام پیش آمده‌ایم، می‌بینیم که بحثِ صلح به عنوان یک ابزار مطرح است و این‌که این ابزار در چه بازی‌های دیگری نیز به کار گرفته می‌شود، چندان واضح نیست.
رویارویی حکمتیار با مفهوم دولت وحدت ملی که آن را ساختۀ امریکا می‌داند؛ البته همان امریکایی که اعاشه و اباتۀ او و افرادش را همین اکنون به عهده دارد، نیز یک تناقضِ آشکار است.
همۀ این سوال‌ها و تناقض‌ها پاسخ می‌طلبند، اما فقط گذر زمان کامل‌ترین پاسخ‌ها را خواهد داد؛ پاسخ‌هایی که در متنِ آن مشاهده خواهد شد که بازیگرانِ اصلی و برنامه‌ریزانِ استخباراتی در پیِ چه اند و آقای غنی نیز چه اهدافی را از طریقِ حکمتیار به پیش ‌برده است و کی‌ها از حکمتیار چه می‌خواستند.

اشتراک گذاري با دوستان :

يک نظر

  • Nawid Parsa گفت:

    در باره بر گشت هیولای سیاسی حکمتیار:
    از لحظ روانی خود خواهی شدید دارد تحمل دیگر اندیش به وی دشوار است.
    سخت متعصب و متحجر میباشد فضای باز سیاسی با اندیشه جزمی اخوانیت وی مطابقت ندارد.
    به زودی در فضای باز سیاسی کابل دسته های اسلامی معتدل و لیبرال ها در یک صف واحد مخالف وی میشوند.
    غنی – کرزی و پشتونیست ها وی را برای ا نزوای سایر اقوام استعمال می کنند که در شرایط بیداری قومی نا ممکن میباشد.
    شخص هفتاد ساله ایدیولوژه زده را نمی توان اصلاح کرد.
    تیوری دولت- ملت سازی بر محور پشتون ها با تاسف به شکل دیگری ادامه مییابد که غنی و کرزی بدان سخت معتقد اند.

    نمیدانم به این جنایتکار و حزب جنایتکارش که مسئول ترور شخصیت های ملی و قتل و بر بادی کشور بعد از سال ۱۹۹۲ و قبل ازان بوده چه لقب بدهم. سادیست ، پشتونیست ، روسپی سیاسی ، اجنت آی اس آی ، ابلیس در لباس انسان و رهبر باند جنایتکاران و دسته مسلح جنایتکار بنام حزب اسلامی.

    پیوند مشترک این قاتل و جانی با کرزی و غنی :

    در نطقی در سال ۱۹۹۲ بعد از شکست تصرف کابل از طریق خلقی ها و در اتحاد با نجیب احمدزی و جنرال رفیع در پکتیا گفت : ” او مردم پکتیا دیگر شما با شمله های بلند تان به کابل رفته نمی توانید تاجیک ها ، هزاره ها و ازبکان در کابل مسلط شده اند ”
    اظهارات ضد شیعه و هزاره وی زیاد است.

    غنی احمد زی : آیا عادلانه است که ۹۰ در صد زندانیان از یک قوم و زبان معین باشد و ۸۰ در صد بمباردمان در مناطق گویندگان یک زبان صورت گیرد.

    کرزی : علت نا آرامی ها در افغانستان شامل شدن اقوام غیر پشتون در قدرت سیاسی می باشد . هر وقت این ها از قدرت دور شوند امنیت میاید.

    مرکزیت قوی سیاسی بر محور پشتون ها و رانده ساختن سایر اقوام از مشارکت در قدرت هدف شخصیت های سه گانه و پشتونیست ها میباشد.

    آرزوی کرزی و غنی فقط ایجاد یک بازوی نظامی برای تحقق خیالات شیطانی شان میباشد. کرزی زمانی در مصاحبه یی ،وقتی رئیس جمهور بود ، بیان کرد : کاش طالبان سپاه من می بودند. امروز هم در مسافرت به مسکو و بیجنگ و نهران از طالب و طالبانیسم دفاع میکند و در صدددجا زدن خود منحیث رهبر این گروه میباشد.

    با هم چون افکار احمقانه این سه کودن سیاسی قوم شریف خود و مردمان سایر اقوام کشور را برباد کردند و کشور را به تباهی سوق دادند و این تراژیدی ادامه دارد.

    با تاسف رهبران سیاسی وطندوست پشتون و سایر اقوام آگاهانه و غیر آگاهانه در حدمت این سه زعیم احمق پشتون قرار دارند و یا تما شاگر اند.

    به امید بروز و ظهور رهبری که با درک نبض زمان و منطقه همانند شهید مسعود بر محور ارزش های معین دفاع از میهن و عدالت اجتماعی کشور را ازین بحران هویت و جنگ و انارشیسم نجات دهد.