قمار ترامپ در افغانستان

- ۱۹ ثور ۱۳۹۶

هنوز فرصت کسب پیروزی در افغانستان وجود دارد، ولی این اتفاق نخواهد افتاد مگر آنکه واشنگتن توجه خود را به توافق با جبهۀ پاکستان معطوف سازد.
انفجار بزرگترین بمب غیر اتمی امریکا در افغانستان به منظور از بین بردن شبکۀ غارها و تونل‌های مورد استفاده داعش در شرق این کشور، واقعیت فرصت‌های از دست رفته، اشتباهات و پیچ و خم‌های دشواری را که امریکا از سال ۲۰۰۱ در افغانستان شاهد آنها بوده است تغییر نمی‌دهد، ولی یک فرق با گذشته وجود دارد. این حمله در MANDEGARواقع «استفاده از مهمات و سلاح درست برای هدف درست»‌ و یک موفقیت تاکتیک نظامی بود، اما در عین حال، یادآور نومیدانه جنگ ناتمام امریکا در افغانستان نیز بود. اگرچه این حمله نماد جدیدی را برای مبارزه در جنگ افغانستان معرفی می‌کرد، ولی در عین حال نشان دهندۀ تلاش برای جستجوی یک راه‌برد جدید و واقع‌بینانه در جنگ افغانستان بود.
همزمان با تلاش دونالد ترامپ، رییس‌جمهور امریکا برای بازنگری در سیاست واشنگتن در افغانستان، باید به این نکته توجه داشت که ثبات در افغانستان با دو عامل اساسی مرتبط است:‌ صلح با پاکستان و صلح با طالبان. متاسفانه راه حل نهایی با هر دوی این عوامل در هم تنیده است و اساساً حول محور پاکستان، پدرخوانده گروه‌های نیابتی و تروریستی در منطقه، می‌گردد.
از سال ۲۰۰۱ تاکنون پاکستان بیش از سی میلیارد دالر در قالب کمک‌های نظامی و غیرنظامی از امریکا دریافت کرده است که این کشور را پس از اسراییل به دومین دولت دریافت کننده کمک‌های امریکا در منطقه تبدیل کرده است. ولی ­این اقدامات چندان موجب ترغیب اسلام آباد به توقف حمایت مرگ‌بار پاکستان از طالبان یا دیگر گروه‌های تروریستی نشده است. در عوض پاکستان به طور پیوسته در جهت ناکام گذاردن تلاش‌های رزمی امریکا در افغانستان گام برداشته است و نیروهای وابسته به آن تقریباً جان ۲۴۰۰ نظامی و غیر نظامی امریکایی را گرفته اند.
پاکستان توسل به گروه‌های نیابتی را منطقی می‌داند زیرا توسل به این گروه‌ها در مقایسه با استقرار نیروهای متعارف کم هزینه و مقرون به صرفه‌تر است و ضریب اتکا به اسلام‌آباد و عدم انکار احتمالی پاکستان را در رقم زدن سرنوشت منطقه افزایش می‌دهند. از همه اینها مهمتر این است که واشنگتن باید در نهایت روشن سازد که آیا باید پاکستان را دوست قلم‌داد کند یا دشمن.
طیف وسیع‌تری از روابط امریکا را با دیگر کشورها می‌توان در چهار گروه دسته‌بندی کرد:‌ کشورهای دوست و متحد؛ کشورهای دوست ولی رقیب؛ کشورهای رقیب غیردوست و کشورهای دشمن؛ بر اساس این تقسیم‌بندی، پاکستان جایی بین گروه رقبای دوست و کشورهای غیر دوست رقیب جای می‌گیرد.
بر این اساس ترامپ حق دارد پس از کشته شدن اسامه بن لادن سرکرده القاعده به دست نیروهای امریکایی در مجتمعی در فاصله چند قدمی از آکادمی نظامی پاکستان، پاکستان را متحد نسبی امریکا بخواند. مقامات امریکایی و فرماندهان امریکایی آشکارا اذعان دارند که گروه‌های تروریستی مانند طالبان، از امکاناتی مانند فضای امن، عضو گیری و اردوگاه‌های آموزشی و شبکه‌های تامین مالی در داخل خاک پاکستان برخودارند. این گروه‌ها به صورت علنی در بسیاری از شهرهای بزرگ پاکستان مراسم جمع‌آوری کمک‌های مالی برگزار می‌کنند و به برخی از احزاب سیاسی در پاکستان وابسته‌گی دارند. این حمایت‌های بی‌وقفه از طالبان به گونۀ فزاینده این گروه را از یک جنبش توده‌یی به اصطلاح بزن و در برو به نیرویی به مراتب متعارف‌تر تبدیل کرده است.
به عنوان مثال، اعضای طالبان هم اکنون از تسلیحات پیشرفته مانند هواپیماهای بدون سرنشین، سلاح‌های تک تیراندازی، دوربین‌های دید در شب و تجهیزات پیشرفته ارتباطی استفاده می‌کنند. طالبان همچنان از یک شبکۀ اطلاعاتی قدرت‌مند برای گردآوری اطلاعات بهره‌مند اند و فعالانه از رسانه‌های اجتماعی بهره برداری می‌کنند و با وجود همه اینان از امنیت عملیاتی برخوردارند. افزون بر آن، طالبان فعالیت‌های خراب‌کارانه خود را از طریق اجرای حملات هم‌آهنگ شده، از جمله حمله اخیر به یک پایگاه نظامی افغانستان در ولایت بلخ که بیش از ۱۳۰ کشته بر جا گذارد، و نیز به اشغال درآوردن مناطق کلیدی به منظور تضعیف دولت تشدید کرده است. علاوه بر اینها طالبان در شرایط کنونی با برقراری روابط نزدیکتر با روسیه و ایران، از حمایت‌های مادی بیشتر بهره‌مند شده و به اطلاعات مهم و کلیدی دست پیدا کرده که هر چه بیشتر و بیشتر به این گروه مشروعیت می‌بخشد. در برابر این پس زمینه، و با وجود درخواست‌های مکرر فرماندهان امریکایی مبنی بر بازنگری کلی و بررسی جامع، سیاست امریکا در قبال پاکستان همچنان مبهم باقیمانده است. متاسفانه رویکرد کنونی واشنگتن در قبال پاکستان چیزی است که می‌توان از آن به مثابۀ نادیده گرفتن عمدی و چشم‌پوشی از سیاست دوگانه و ریاکارانه پاکستان و عدم پاسخ‌گویی در برابر این اقدامات نام برد و تاکید کرد این رویکرد در واقع هیچ نتایج ملموسی برای امریکا به دنبال نداشته است.
امریکا در ادامه باید یک رویکرد جایگزین را در برخورد با اسلام اباد به بوته آزمایش بگذارد: سیاست عملی مبتنی بر واقعیات سیاسی. دولت ترامپ باید با ایجاد نقاط جدید اعمال فشار در سیاست جدید، هزینه‌های هر گونه اقدام پاکستان را در حمایت از گروه‌های تروریستی بالا ببرد. واشنگتن برای انجام این کار می‌تواند برخی تحریم‌های مالی هدف‌مند را به همراه اعمال محدودیت‌های مسافرتی برای مقامات ارشد ارتش پاکستان و نیز مقامات اطلاعاتی و امنیتی این کشور که به داشتن روابط با گروه‌های تروریستی مشهور هستند، به مورد اجرا در آورد. همچنان امریکا می‌تواند بانک‌ها و شبکه‌های مالی را که ارتش پاکستان به منظور حمایت از شبه نظامیان، از آنان برای اجرای برنامه‌های پول‌شویی استفاده می‌کند، هدف قرار دهد. اهداف واشنگتن در افغانستان محقق نخواهد شد مگر آنکه امریکا از اهرم‌های فشار خود، از جمله اعمال شرایط به مراتب سخت‌تر بر آینده کمک‌های نظامی امریکا به اسلام‌آباد استفاده کند.
در تبیین راه‌برد وسیع‌تر و فراگیرتر امریکا در منطقه، باید این موضوع روشن شود که پاکستان تا کجا می‌خواهد این رویکرد تهاجمی خود را ادامه دهد. باید از این موضوع اطمینان حاصل شود که ترامپ فریب نشانه‌های صوری تغییر مواضع پاکستان را نخواهد خورد و اینکه اسلام اباد باید واقعاً نشان دهد که از این سیاست‌های خصمانه دست برداشته است. امریکا همچنان باید یک اقدام دیگر نیز انجام دهد: برقراری گفتمان و مذاکرات سه جانبه با اسلام‌آباد و کابل با تمرکز بر مذاکرات صلح با طالبان و قرار دادن سازمان ملل متحد به عنوان طرف سوم این مذاکرات.
در خصوص مذاکرات با طالبان، محرمانه بودن و …
پنهان کاری زیادی به خرج داده می‌شود، چرا که هیچ یک از این مذاکرات تاکنون نتایج ملموس و قابل توجهی را در برنداشته است. در جنبش جدید طالبان با توجه به درگیری‌های داخلی و بروز تفرقه و چندپاره‌گی در صفوف طالبان، هیچ‌کس دقیقاً نمی‌داند چه کسی با چه‌کسی است و معلوم نیست کدام گروه طالبان با دیگری قابل تلفیق است و سرکرده‌گان طالبان هر یک چه مقدار اختیارات دارند و اینکه آیا این رهبران می‌توانند به نیابت از تمام دیگر سرکرده‌گان تصمیم‌گیری کنند. ظاهراً هیچ یک از گروه‌های طالبان اختیار یا آزادی عمل ندارد تا با دولت افغانستان وارد مذاکره شود،‌ در غیر این صورت با تحریم‌ها و اقدامات تنبیهی پاکستان مواجه خواهد شد. هیچ تضمینی وجود ندارد که پاکستان در نهایت خالصانه به همکاری بپردازد مگر آنکه نگرانی‌های آن در خصوص ناامنی‌ها، هر چند بی‌پایه و اساس باشد، کاهش یابد. در گیر کردن سازمان ملل متحد در مذاکرات با طالبان، نه تنها به این گفت‌وگوها وجهه‌یی بین المللی و به نوعی مشروعیت می‌بخشد بلکه برای جهانیان، ماهیت واقعی مشکلات و موانع برقراری ثبات در افغانستان را شفاف‌سازی می‌کند و روشن می‌سازد.
در هر صورت، جنگ افغانستان به مناقشۀ همیشه‌گی تبدیل شده که پاکستان در آن یک بازیگر اصلی و محوری است. هیچ‌کس پاسخ همه مشکلات افغانستان را نمی‌داند، ولی کلید موفقیت ترامپ در افغانستان در پای‌بندی او به تصویر بزرگتر در منطقه نهفته است؛ اینکه ثبات در افغانستان به گونه‌یی جدایی‌ناپذیر به رفتار پاکستان گره خورده است. خوشبختانه هنوز فرصت کسب پیروزی در افغانستان وجود دارد، ولی این اتفاق نخواهد افتاد مگر آنکه واشنگتن توجه خود را به توافق با جبهه پاکستان معطوف سازد و با در پیش گرفتن یک راه‌برد واقع‌بینانه و عملی، یک ترتیبات هوش‌مندانه مبتنی بر استراتژی برد – برد را در پیش بگیرد.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.