مفاهیم کلیدی در فلسفۀ میان فرهنگی

گزارشگر:  سید حسین اشراق - ۲۴ ثور ۱۳۹۶

بخش چهاردهم

نظریۀ عـدالت
جان راولز با ارایۀ اثر مهمش “نظریۀ عدالت۱” شهرتِ جهانی یافته است. ایشان بر بنای پارادایم “قرارداد اجتماعی” دو اصلِ اساسی را مورد تأکید قرار می‌دهد:
الف. هر شخصی باید حقِ برابر نسبت به گسترده‌ترین آزادی ممکن داشته باشد که با آزادی مشابهی برای دیگران سازگار باشد.
ب. نابرابری‌های اجتماعی و اقتصادی باید به‌نحوی سامان داده شوند که “اولاً بیشترین منفعت را برای نابرخوردارترین افراد در بر داشته باشد؛ ثانیاً موقعیت‌ها، مناصب و MANDEGARمشاغل، تحتِ شرایطِ مناسب و متناسب با نظام فرصت‌های برابر در دسترس همه‌گان قرار داشته باشد”. (همپن،۱۳۸۰: ۳۲۸)
فلسفۀ سیاسی راولز بر این نکته تأکید می‌کند که خیرهای اولیه۲ را دولت باید به‌طورِ مساوی توزیع کند مگر آن‌که توزیع نابرابر به نفع همه‌گان باشد، در عین این‌که توزیع نابرابر هرگز مطلوب نیست. راولز برای توجیه “عدالت به مثابۀ انصاف۳” گزارشی از وضعیت قرارداد اجتماعی را می‌پروراند که مردم پیش از فرایند موافقت در آن وضع قرار دارند. او از این وضعیت به عنوانِ “وضع اصلی” یادآوری می‌کند. مهمترین ویژه‌گی “وضع اصلی۴” راولز چیزی است که او آن را “پسِ پردۀ بی‌خبری” نامیده است.
طرح “پسِ پردۀ بی‌خبری” برای این است تا اطمینان حاصل نماییم که مردم جداً فارغ از جانب‌داری، تعصب و دیدگاه‌های مرزگذارانۀ ایدئولوژیک، نژادپرستانه یا جنس‌گرایانه هستند، یعنی در واقع فارغ از هر چیزی که ممکن است موجب انحراف اخلاقی آن‌ها در ترجیح یکی از درک‌ها و فهم‌ها از عدالت شود.
راولز فرض را این‌گونه می‌گذارد که در “وضع اصلی” افراد از مقام و جایگاهِ خود در جامعه، از دیدگاهِ خاص مذهبی، متافیزیکی، اعتقادات اخلاقی، نظریه‌های اجتماعی و غیره بی‌خبر اند و نسبت به آن‌ها در جهل به‌سر می‌برند. او می‌گوید: بدین ترتیب وضعیتی را خلق می‌کنیم که در آن طرف‌های قرارداد قادر می‌شوند به شکلِ عینی و بی‌طرفانه یکی از درک‌ها و فهم‌ها از عدالت را ترجیح ‌دهند و برگزینند.
راولز در نظریۀ عدالت، برای تصمیم‌گیری، “مقیداتِ مفهومِ حق” را مهم می‌پندارد که باید رعایت شوند. “مقیداتِ مفهومِ حق” از نظر او درک و فهمی از عدالت است که عام و همه‌گان‌شمول، قابلِ فهم و در برپایی نظم بر ادعای متقابل مؤثر باشد؛ یعنی مانندِ “دادگاه نهایی” در جامعه نقش ایفا نماید.
با توجه به مقیدات و حجاب‌ها، هریک از طرف‌های قرارداد در “وضع اصلی” در شرایط ذیل قرار می‌گیرد:
۱ـ در “پسِ پردۀ بی‌خبری” موقعیت داده می‌شود به نحوی که فرد فقط شخصیت اخلاقی به حساب آید.
۲ـ خواستارِ حداکثر مقدار ممکن از خیرهای اولیه برای خود و خانوادۀ خود شود.
۳ـ بداند که شرایطِ عدالت در جامعۀ خود او اِعمال می‌شود.
۴ـ هر درک و فهمِ پیشنهادی از عدالت را تابع “مقیدات مفهوم حق” نماید.
۵ـ به‌دلیلِ وجودِ “پسِ پردۀ بی‌خبری”، رسیدن به این نتیجه که فرد می‌تواند برابر هرکسی در جامعه باشد با علم به این‌که فرد ممکن است نابرخوردارترین عضو جامعه باشد.
۶ـ در وضعیتِ بی‌اطمینانی، انتخاب چنان صورت گیرد که موفقیتِ کمینۀ شخص بیشینه شود.
۷ـ در انتخاب از میان دو درک از عدالت، “فایده‌گرایانه” و “عدالت به مثابۀ انصاف” انتخابی را مرجح شمارد که اجازه نمی‌دهد “هیچ فردی فدای نفع باهماد شود و منابع را همان‌گونه توزیع کند که به نفع همه‌گان، خصوصاً به نفع نابرخوردارترین افراد باشد”. (همان: ۲۴۳)
علاوه بر استدلالِ “وضع اصلی”، راولز درک ِخود از عدالت را با مفهوم احترام به همه بدون در نظرداشتِ استعداد های طبیعی، گرایش‌های اعتقادی، امیدها، چشم‌اندازهای زنده‌گی، مهارت‌ها، قومیت، جنسیت و غیره همنشین معرفی می‌کند. در واقع، “عدالت همچون انصاف” در پرانتز گذاشتنِ تمامی تعلقات و پیش‌داوری‌هاست. روندی که احترامِ یکسان و رعایت حقوقِ برابر ِانسان‌ها را به مثابۀ جلوه‌هایی از “واقعیتِ پلورالیسم” (راولز، ۱۳۸۳: ۱۴۸) در حوزۀ اجتماعی صحه می‌گذارد.
نظریۀ عدم قطعیت
نظریۀ ویلارد وان ارمن کواین فیلسوف امریکایی که با نقدِ “دو حکم جزمی تجربه‌گرایی” شهرت جهانی یافته است “عدمِ قطعیتِ ترجمه” می‌باشد که در یکی از آثار او به نام “کلمه و شیء۵” در فصلی تحتِ عنوانِ “ترجمه و دلالت”( لاکوست،۱۳۷۵: ۹۷) مطرح شده است. از نظر ایشان، ترجمه در اصل و در بسیاری از عبارات و جملات قطعیت ندارد (همان : ۹۹) بنا بر این، “هیچ امرِ مسلم و ناظر به واقع دربارۀ معنای آن‌چه سخنگو بر زبان می‌آورد، وجود ندارد”. (براون،۱۳۸۳: ۲۵۵)
از نظر کواین، هر معنا در زبانِ خاص ساخته می‌شود و برگردانِ آن در پیکرِ زبانی دیگر معنای دیگری را می‌رساند. ایشان تصریح می‌کند: در مواردِ بی‌شماری برای یک جمله در یک زبان می‌توان ترجمه‌های زیادی در زبانِ دیگر ارایه کرد. همچنان نمی‌توان تساوی معنایی میان آن‌دو را به‌دست آورد. پس بر اساس برگردان‌ها می‌توانیم به نظریه‌های متفاوتی دربارۀ مفاهیم مشخص و معین برسیم. او تأکید می‌کند: ترجمه نمی‌تواند “حافظ الصدق مترادفات”( کواین، ۱۳۷۴: ۲۶۲) و معانی در زبان باشد. به همین جهت تعین‌ناپذیر و غیرقطعی است.
پیتر وینچ۶ با استفاده از این استدلال تعمیمِ نظری را این‌گونه ارایه می‌کند: امکانِ ترجمۀ مفاهیم از دلِ فرهنگِ A به فرهنگِ B وجود ندارد؛ زیرا هر مفهوم فقط در چارچوبِ فرهنگِ A و در نهایت قالبِ زبان خود، یعنی زبان A قابل طرح است.
کواین با عنوانِ “آیا ترجمه امکان دارد؟” در “کلمه و شیء” ترجمه را به تبارِ یونانی‌اش که “تأویل” و “تفسیر” بوده است باز می‌گرداند؛ تأویلی که سرانجام خود را در پیکر یک نظریه می‌نمایاند.
کواین استدلال می‌کند: به جهت این‌که نمی‌توانیم به دقت دریابیم که معنای یک متن یا سخن در زبان دیگر چیست و آن را به نظریه‌یی که خود برقرار کرده ایم ارجاع می‌دهیم، بنابراین هیچ نظریه‌یی نمی‌تواند متعین باشد. هر نظریه چون متکی به تأویل است، می‌تواند به داده‌ها ارجاع و از این راه توجیه شود. بدین ترتیب، نظریه‌های متفاوت توجیه همسان نمی‌یابند و برتری هیچ‌یک از دو جمله‌یی که یک معنا می‌دهند، متعین نیست.
از نظر کواین، هر نظریه بر اساس تأویلی استوار است، اما هر نظریه می‌تواند راه را بر تأویلِ تازه بگشاید. هر تأویل امرِ واقع را به‌صورت تازه‌یی تعریف می‌کند. به همین جهت است که نمی‌توان پرسید که کدام نظریه امرِ واقع را بهتر، دقیق‌تر و درست‌تر بیان می‌کند. حتا قیاس میان آن‌ها دیگر ممکن نیست، به همین جهت تأکید کرده است:
دانسته‌هاى پدران‌مان بافته‌یی از جملات است. این بافته در دستانِ ما وسعت و تغییر شکل مى‌یابد. ما تحتِ انگیزش کمابیش مستقیم اندام‌هاى حسى مان نسبتاً دل‌خواهانه و آگاهانه آن را بازبینى کرده و حتا از خود چیزى بر آن مى‌افزاییم. ما با دانشى سر و کار داریم که لبه‌هاى خاکستری‌یی دارد، لبه‌هایى که از واقعیت‌های سیاه و قراردادهاى سفید، رنگ گرفته است. به نظر من دلیل محکمى نداریم که نتیجه بگیریم در این بافته بى‌شک دو دسته تار و پود متمایز کاملاً سیاه یا کاملاً سفید مى‌توان یافت. (پاتنم، ۱۹۸۶ )

۱ . A theory of justice ( 1971)
۲ . Primary goods
۳ . Justics as fairness
۴ . Original position
۵ . Word and Object
۶ . Peter Winch ( 1926 -1997)

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.