احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:دوشنبه 1 جوزا 1396 - ۳۱ ثور ۱۳۹۶
روز گذشته کنفرانسی زیر عنوانِ «مبارزه با تروریسم» در ریاض برگزار شد.
در این کنفرانس که آقای غنی نیز اشتراک یافته، بیش از ۵۰ کشور اسلامی ـ عربی بهاضافۀ امریکا پیرامون تروریسم در خاورمیانه و جهان، راههای مقابله با آن و امکاناتِ کشورها در همکاری با یکدیگر و نقشِ سازمان ملل در این خصوص بحث و رایزنی میکنند.
این نشست به دلیلِ حضور دونالد ترامپ رییسجمهور امریکا و چندبُعدی شدنِ جنگ در کشور، برای ما باید از اهمیتِ فوقالعادهیی برخوردار باشد؛ اما آنچه که تا کنون مردم افغانستان را نسبت به برگزاری چنین نشستهایی خسته و دلزده ساخته است، بیاعتمادی بازیگرانِ منطقهیی و جهانی نسبت به یکدیگر و شکافِ سیاستگذاریهایِ خارجیِ آنها در قبالِ تروریسم در چترِ رقابتها و ائتلافهای سیاسی، اقتصادی و نظامی است. از همینروست که وقتی آقای ترکی بن سعود ـ قائممقام وزارت امور خارجۀ عربستان ـ به تأکید میگوید که خطر تروریسم و تروریستها در بسیاری از کشورها باقیست و برای مقابله با این خطر، نخست باید باید با “تفکرات افراطی” مبارزه و جامعه را در برابر اندیشۀ تندروانه ایمن کرد؛ سایر شرکتکنندهگانِ این نشست ـ ولو در دل ـ حمایتهای این کشورِ ثروتمند را از برخی جریانهای مشهورِ تروریستی در منطقه و جهان یادآوری میکنند.
و یا اینکه وقتی امریکا از لزومِ اتحاد برضد تروریسم سخن میگوید، برخیها این ادعا را وارد میکنند که این کشور در رقابت با چین و روسیه و برخی قدرتهای تهدیدکنندۀ بالفعل و بالقوۀ هژمونِ این کشور در جهان و منطقه، قصد بازی با برخی جریانهای تروریستی و در نهایت، مهندسیِ جهان بر اساس استراتژیهای درازمدتِ خویش را دارد.
مسلماً آقای غنی نیز که یکی از سخنرانانِ این نشست محسوب میشود، وقتی با اسناد دستداشتۀ خویش پیرامونِ ریشههای تروریسم در کشور سخن میگوید، خواسته یا ناخواسته پاکستان را هدف قرار میدهد. و متعاقباً در این معادلۀ باطل، پاکستان نیز انگشتش را به سمتِ افغانستان نشانه میرود.
اگرچه این وضعیت، شاید کاملاً منطبق بر نظریۀ واقعگرایی در روابط بینالملل به نظر برسد؛ اما نظریههای انتقادیِِ بسیاری وجود دارند که میکوشند روابط بازیگرانِ جهانی را در جادۀ سازش و همکاری و منافعِ متقابل ارتقا بخشند و امنیت و ثباتِ بینالملل را به ارمغان آورند. اکنون که تروریسم از یکطرف به دغدغۀ جـدیِ کشورها و دولتها و از طرف دیگر در معمای امنیت بینالملل، به ابزاری برای بازی و رقابت تبدیل شده؛ فرصتِ آن فرا رسیده که کشورهای درگیر با این پدیده، بیتعارف در صددِ درکِ مطالباتِ یکدیگر و حلِ معماهای امنیتیِ خویش برآیند. اگرچه این کار به زبان ساده و در عمل بسیار دشوار و نزدیک به محال به نظر میرسد، اما برای مبارزۀ مثمر با تروریسم، جنگ و ناامنی در منطقه و جهان و رسیدن به اندیشه و زبانِ واحد در اینباره، هیچ راهِ دیگری وجود ندارد. به عبارت دیگر، این ۵۰ کشورِ شرکتکننده در نشست ریاض به شمولِ امریکا که همه قصد مبارزه با تروریسم را دارند، اگر میخواهند حرفهایشان از شعار به عمل منتهی شود و جهانی فارغ از وحشت داشته باشند، باید این آرزوی محال را محقق سازند!
روابط بینالملل، دانشی تقریباً امریکاییست و هژمونِ این فراابرقدرت در قبض و بسطِ منازعاتِ جاری در آن ـ از جمله تروریسم و خشونت فرقهیی ـ شدیداً احساس میشود؛ از این رهگذر امریکا میتواند این ظرفیتِ بزرگ را در تعریفِ الگوهای جدیدترِ صلح و امنیتِ منطقهیی و جهانی با اشتراکِ همۀ کشورهای جهان به خدمت بگیرد و نهتنها افغانستان و منطقه، بلکه خود و جهان را از کابوسِ ناامنی برهاند.
این گزارهها مسلماً در پرتو نظریۀ واقعگرایی صرف، کاملاً خلافِ عقل و منطقِ سیاست پنداشته میشوند؛ اما باید پذیرفت که بر بنیاد واقعگراییِ محض نیز اجماع و اتحادِ ۵۰ کشورِ جهان برای مبارزه با تروریسم و تشکیل “ناتوی اسلامی” برای مبارزه با هراسافکنی به رهبری عربستان هم خلافِ عقل و منطقِ سیاسی شمرده میشود!
Comments are closed.