احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:عبدالودود عارف/ یک شنبه 11 سرطان 1396 - ۱۰ سرطان ۱۳۹۶
بخش سوم و پایانی/
ندوی شیفتۀ تاریخ گذشته و سدههای طلاییِ مسلمانان بود و میکوشید اتصال روحیِ خود را با آن نقطۀ تاریخ زنده نگه دارد. همین امر باعث شد که وی در مقالۀ معروفِ خویش «من النجوم الی الارض» در فضای تخیل از آسمان تاریخ مسلمانان عبور کند. او در این مقاله هنگامی که شکوه گذشتۀ مسلمانان را مینگرد و انحطاط امروزِ آنان را مشاهده میکند، بر شکوه از دست رفتۀ تمدن طلایی تأسف میخورد. او با نوشتن کتاب “نبرد ایدیولوژیک” کوشید تا موقعیت جدیدِ دنیای اسلام را در مصاف تمدن غربی تثبیت کند و پارادایمهای حاکم بر روابط این دو تمدن را با موشگافیِ مبانیِ آن به تصویر بکشد. همچنان وی در کتاب معروفِ خویش «ماذا خسرالعالم بانحطاط المسلمین» کوشش کرد تا زیانهایی را که جهان در فقدان حاکمیت اسلام متحمل شده، به نمایش گذارد. از دیگر شخصیتهای تأثیرگذار ندوهالعلما میتوان به شبلی نعمانی و سید سلیمان ندوی اشاره نمود. هر دو در زمینۀ تاریخ اسلام از تبحر کامل برخوردار بودند؛ شبلی نعمانی با نگارش کتاب گرانسنگِ عمر فاروق تحقیقاتِ جدیدی پیرامون قضیۀ کتابسوزی سکندریه به دست داد و سلیمان ندوی نیز با نگارش کتاب عایشه، با نگرش ژرف و عمیق پرده از موارد ابهام و نزاعهای میانگروهی مسلمانان در بامداد اسلام برداشت.
سر سید احمد خان (۱۸۹۸-۱۸۱۷)
قبلاً در مبحث دارالعلوم دیوبند اشاره کردیم که یکی از دلایل تأسیس دارالعلوم دیوبند، واکنش علمای سنتی در برابر کالج تازهتأسیس شدۀ علیگره بود که توسط سیداحمد خان به سبک اروپا تأسیس شده بود. زمانیکه استعمار انگلیس در هند استقرار یافت، میکوشید در میان مردم هند دوگانهگی ایجاد کند، یکی از حیلههای انگلیس برای رسیدن به این هدف، جلب دوستی و همکاری مسلمانان بر ضد هندوان بود. یکی از این رهبران، سرسید احمد خان بود که به سبب بنیاد گذاری دانشگاه علیگره در سال ۱۲۹۴ به نام یکی از پیشوایان برجستۀ تجددخواهی در آن سرزمین شهرت فراوان دارد. سید احمد خان در سال ۱۲۳۲ در دهلی زاده شد، در بیست سالهگی به خدمت دولت درآمد، چند سال بعد کتابی دربارۀ آثار باستانی دهلی تحت عنوان «آثار الصنادید» نوشت که مایۀ شهرتِ او در محافل شرقشناسی انگلستان گشت و انجمن پادشاهی آسیایی هند او را به عضویتِ خود پذیرفت و ازطرف انگلستان نشانیهایی به او داده شد. پس از شورش هند، کتابی به زبان اردو در شرح علل آن شورش نوشت و از سیاست انگلیس سخت انتقاد کرد. در سن پنجاه و دوسالهگی به انگلستان سفر کرد و به گفتۀ یکی از مریدان او، آن سفر در وجود سید احمد خان اثر شگرف کرد و مانند برقی در دلِ او برافروخت و حقیقت حال ملتِ خود و نقایصِ آن در پیش چشم وی مکشوف گردید و واضح دید که بزرگترین سبب عقبماندهگی هندیان همان استیلای جهل است و سبب عمدۀ آن نیز تعصبِ کورکورانه است که بهواسطه آن هندیها از انگلیسها و سایر اروپاییان اجتناب ورزیده و از علوم و تمدن آن نیز پرهیز کرده و علوم طبیعی و فلسفی را مخالف دین شمرده و به عادات و رسوم اجدادی تمسک جستهاند. لذا یک انجمن ترجمه بنا کرد که منظور آن، نزدیک کردن علوم غربی به اذهان هندیان بود. سید احمد خان یک عالم سنتی نبود، بلکه تجددگرایی بود که تفسیر نو و در آن زمان ناشناخته ارایه کرد. او دفاعیهپرداز دینی بود که کوشید آموزههای دینی ارایهشده در قرآن را در پرتو کشفیات علمیِ مدرن توجیه کند.
سید احمد خان در سال ۱۸۸۰ شروع به تفسیر قرآن کریم نمود و در سال ۱۸۹۳ آن را تا سورۀ کهف رسانید. تلاش وی در این تفسیر، تطبیق آیات قرآنی بر اساس طبیعت است؛ چون اساس و مبنای حرکتِ وی را علم طبیعی و تمدن غربی شکل میداد. در نتیجه وی در تفسیر قرآن بر مبنای ناموس طبیعت رسید که با نگرش تمام مسلمانان پیرامون خوارق عادات و معجزات در تضاد واقع گردید؛ برای اینکه معجزه مخالف روال طبیعی است، درحالیکه علوم طبیعی و هر حادثه در طبیعت بر مبنای قانون علیت شکل میگیرد. به همین علت، وی نبوت و پیامبری را امری دانست که میتوان آن را از طریق ریاضت نفسی به دست آورد و راه پیامبری را راه انسانی خواند که خارق طبیعت نمیباشد؛ ولی با آنهم وی به خاتمیت پیامبر اسلام اعتراف میکند. هدف از این دیدگاه سید احمد خان پیرامون قران در گام نخست، ایجاد فضا برای تفسیر قرآن با اصطلاحات مدرن و همچنان ریشهکن کردن خرافات بود که در جوامع مسلمان رایج بود. سید احمدخان نخستسن کسی بود که این موضوع را طرح کرد و بر نابسامانیها در تفسیر قرآن انگشت نهاد و ابراز داشت که تفاسیر قرآن با نگاه کلاسیک حتا فاقد اصول عامی است که تفسیر کتاب مقدس بر اساس آن بنا شده است. او میگفت که بخش اعظم تفاسیر کلاسیک بیارزش و پُر از احادیث ضعیف و ساختهگی است.
این رویکرد، سید احمد خان را به سمت ارزیابی انتقادی دومین منبع معرفت اسلامی یعنی سنت سوق داد. به نظر وی لازم است که تفسیر قرآن را از سنت رها ساخت و در عوض اصول عقل و طبیعت را جایگزین آن ساخت. این تفکر سید احمد خان، منبع الهامی شد برای گروهی موسوم به اهل قرآن در اوایل قرن بیستم در هند که سنت را به حیث دومین منبع معرفت در شریعت نمیپذیرفتند تا آنجا که ابولاعلی مودودی در رد نظریات این طیف از گروهها کتابی زیر عنوان «جایگاه حقوقی احادیث نبوی» به نگارش درآورد.
سید احمد خان معتقد بود که در راه اخذ تمدن غربی ناچار باید در افکار دینی و اندیشههای مذهبی تجدید نظر شود. به همین هدف، وی در سال ۱۸۷۵ کالج علیگره را تأسیس کرد که در آنجا میبایست آموزههای دینی با بررسیهای جدید علمی درآمیخته شود و بدین ترتیب میتوان گفت وی نخستین مؤسسه یا نهاد متجدد را در جهان اسلام بنیاد نهاد. طبیعی بود که کالج جدید و پایهگذاری آن، آماج مخالفتِ شدید قرار گیرد و علمای مذهبی به مخالفتِ او برخیزند و او را به طبیعیگری متهم سازند و حتا شخصیتی چون سید جمالالدین بهشدت فلسفۀ نیچری را مورد حمله قرار داد و آن را مادهانگاری و دهریگری قلمداد کند. علاوه بر آنچه گفته شد، وی کتابی زیر عنوان «تبیان الکلام» در سال ۱۸۶۲ نگاشت و در آن تلاش ورزید که ثابت کند تورات و انجیل دچار تحریف و تبدیل نشدهاند. وی همچنان برای روشنگری در میان مردم هند جریدهیی تحت عنوان «تهذیب الاخلاق» تأسیس نمود.
محمد اقبال لاهوری (۱۹۳۸-۱۸۷۳)
یکی دیگر از متفکران تأثیرگذار در شبهقارۀ هند در روند اصلاح اندیشه اسلامی، علامه محمد اقبال لاهوری است. اقبال در سال ۱۸۷۳ در سیالکوت پنجاب دیده به جهان گشود. دروس ابتدایی را نزد پدرش نورمحمد فرا گرفت و در سال ۱۸۹۷ تحت نظر مستشرق معروف سرتوماس آرنولد موفق به اخذ درجۀ لیسانس فلسفه شد. در سال ۱۹۰۵ به اروپا رفت و در دانشگاه کمبریج در رشتۀ فلسفه به تحصیل پرداخت. او فلسفه را زیر نظر مک تاگارت فیلسوف هیگلگرای انگلیسی فرا گرفت و با نوشتن کتاب «سیر مابعدالطبیعه در ایران» موفق به اخذ دکترای فلسفه شد. اقبال بعد از بازگشت از اروپا به هند، فعالیتهای سیاسی و علمی خویش را سرعتِ بیشتر بخشید. هرچند اقبال را میتوان شاعر دردآشنای جهان اسلام خواند که با مثنویهای «رموز بیخودی» و یا «اسرار خودی» و «زبور عجم» میخواهد مسلمانان در خواب رفته را از خوابِ گران بیدار سازد. اقبال را میتوان از جمله سیاستمداران برجستۀ مسلمان در هند دانست که نقش تعیینکننده در استقلالخواهی مسلمانانِ هند داشت و حتا مفکورۀ تشکیل یک کشور اسلامی به نام پاکستان از وی به یاد گار مانده بود. اما علاوه بر آن، اقبال فیلسوفی تیزهوش، عارفی تیزبین و متفکری مسلط بر اندیشۀ اسلامی محسوب میگردد. او از پیشکسوتان بازسازی اندیشۀ اسلامی در شبهقارۀ هند و حتا در جهان اسلام محسوب میگردد که کتاب معروفِ وی پیرامون اندیشۀ اسلامی زیر عنوان «بازسازی اندیشه دینی در اسلام» از اهمیت فوقالعادهیی برای متفکران مسلمان برخوردار میباشد. اقبال در این اثر خود، ضمن ارایۀ فشردهیی از دیدگاههای خداشناسی، جهانشناختی و انسانشناختی خود، به تعیین جایگاه دین در رابطه میان انسان و خدا میپردازد. خداوند در نظر اقبال من متعالی است و قرآن برای آنکه جنبۀ فردیت من نهایی را موکد سازد، به آن نام الله میدهد. من بشری نیز در نظر اقبال سرشت جاویدانی دارد و در سیر استکمالیِ خود به جانب آن منِ متعالی در حرکت است. اقبال در فرایند تکامل دینی، سه دوره را از هم متمایز میکند و آنها را دورههای ایمان، اندیشه و اکتشاف مینامد. در مجموع اقبال در کتب مذکور روی چهار مسالۀ اساسی تمرکز دارد که عبارتاند از: ۱ـ تجربه دینی؛ ۲ـ نسبت تجربۀ دینی و تجربۀ علمی؛ ۳ـ اجتهاد؛ ۴ ایمان. از اینکه بررسی همۀ آنچه که وی در آن کتاب پرداخته است از حوصلۀ این مقاله خارج است، به همین معرفی کوتاه بسنده میکنیم.
ابوالاعلی مودودی (۱۹۰۳-۱۹۷۹)
سید ابوالاعلی مودودی، روزنامهنگار، متفکر، متکلم و مفسر برجستۀ مسلمانِ شبهقارۀ هند است که در ۲۵ سپتمبر ۱۹۰۳ در اورنگآباد از توابع حیدرآباد هند متولد شد. پدرش حقوقدان بود که در دهلی میزیست و از همنشینان سیداحمد خان به شمار میرفت، ولی ترجیح داد که در حیدرآباد زندهگی کند. مودودی در ابتدا نویسندۀ روزنامۀ الجمعیه ارگان نشراتی جمعیتالعلما بود اما بعدتر از آن کناره جست. او در اوایل، ماهنامۀ ترجمانالقرآن را تأسیس کرد و اندیشههای اصلاحطلبانۀ خود را از طریق آن پخش و نشر مینمود. کارنامۀ اصلاحی مودودی را میتوان در چند محور خلاصه کرد:
۱ـ مودودی نسبت به تاریخ اسلام دید انتقادی را در پیش گرفت و با نگارش کتابهایی چون «خلافت و ملوکیت» کوشید تا نوع نگرش کلاسیک به تاریخ اسلام و گریز از پارهیی از واقعیتها توسط مورخانِ پیشین را به نقد بکشد.
۲ـ او در تفسیر قرآن کریم نیز شیوۀ جدیدی در پیش گرفت و با نگارش تفسیر «تفهیم القرآن» از یکطرف بسیاری از اسراییلیات وارد شده در تفسیر قرآن کریم را نقد کرد و از طرف دیگر، از تفسیر قرآن برای توجیه آرای سیاسی و اجتماعی بهره جست.
۳ـ اساس اندیشههای مودودی، اعتقاد به اصل حاکمیت یعنی حاکم اصلی خداست، میباشد. او میگوید انسانها سرگدان شدهاند برای اینکه حاکمانی غیر از خدا برگزیدهاند. وی در همینباره کتاب ارزشمند «المصطلحات الاربعه فی القرآن: الله، الرب، العباده، والدین» را به نگارش درآورد. او میگوید یکی از علتهای عقبماندهگی مسلمانان در این است که معنی این کلمات را مانند آغاز اسلام در نمییابند. بعد از تشکیل دولت پاکستان، او با نگارش کتابها و ایراد سخنرانیها تلاش ورزید تا قانون اساسی آن کشور را برمبنای شریعت اسلامی شکل دهد و برمبنای همین تفکر خویش، «جماعت اسلامی» را تأسیس کرد تا با تربیۀ اسلامی افراد زمینه را برای تشکیل حکومت اسلامی آماده کند.
۴ـ دید او نسبت غرب و تمدن و دستاوردهای علمی آن، استراتژیک است. هرچند اخلاق و زیربنای تمدن غربی را اندیشههای انسانی تشکیل میدهد و غرب جامعهییست که انسان همنوع خویشتن را منحیث حاکم برگزیده است، اما باید دستاوردهای علمی آن را ارج گذاشت.
این بود نیمنگاهی به حرکتهای اصلاحی در شبهقارۀ هند از قرن هجدهم میلادی تا قرن بیستم که بهصورتِ کوتاه از آن عبور کردیم. در این میان، شخصیتهای تأثیرگذاری همچون ابوالکلام آزاد و محمدعلی جوهر نیز در هند وجود داشتهاند که از یکطرف تأثیری به پایۀ اشخاصِ مذکور نداشتهاند و از جانب دیگر بهخاطر اجتناب از کشیدهگیِ نبشته از آنها صرفنظر نمودهایم.
مصـادر:
۱ـ حلبی، علی اصغر. تاریخ نهضتهای دینی و سیاسی معاصر. چاپ: دوم. انتشارات زوار.
۲ـ البهی، الدکتور محمد. الفکر الاسلامی الحدیث وصلته بالاستعمار الغربی. طبع: یازدهم. ناشر: مکتبه وهبه.
۳ـ ابوزید، نصرحامد. اصلاح اندیشۀ اسلامی. مترجم: یاسر میردامادی. انتشارات توانا.
۴ـ مودودی، ابوالاعلی. تجدید و احیای دین. مترجم: عبدالغنی سلیم قنبرزهی. ناشر: احسان.
۵ـ امیری، علی. خواب خرد. انتشارات امیری.
۶ـ عنایت، حمید. سیری در اندیشۀ سیاسی عرب. چاپ دوازدهم. انتشارات امیرکبیر.
Comments are closed.