گزارشگر:حجتالله مهدوی/ چهارشنبه 14 سرطان 1396 - ۱۳ سرطان ۱۳۹۶
در دوران باستان شخصیت حقوقی بیگانهگان به کلی نفی میشد و آنان از ابتداییترین حقوق در آن جوامع محروم بودند. به عنوان مثال: یک خارجی حق ازدواج در سرزمین بیگانه را نداشته و نمیتوانست مالک اموال شود و یا حق مراجعه به دادگاه جهت جبران خساراتی که متحمل میشد را نداشت و به طور کلی رفتار با آنان شبیه رفتار با بردهگان بوده است. بیگانگان فقط به دو طریق امکان ارتباط با افراد یک سرزمین را داشتهاند: یکی، از طریق عهدنامههای منعقده بین دولتها و دیگر، از طریق مهماننوازی؛ به این معنی که حمایت و مراقبت از بیگانه به عهدۀ میزبان بوده و در حقیقت هیچگونه حمایت قانونی وجود نداشت و حمایت صرفاً جنبۀ فردی داشت. در این مقاله به بررسی این حقوق در برخی از کشورهای جهان (در دوران گذشته) پرداخته میشود:
روم باستان: در حقوق روم، بیگانهگان خارج از حد و مرز قانون محسوب میشدند و رومیها بیشتر تمایل داشتند تا ملل اجنبی را تحت سلطۀ امپراتوری خود درآورند و کمتر در صدد نابودی آنها بودند. آنان تدریجاً توسط معاهدات، حقوقی برای بیگانهگان قایل شدند که مسالۀ به رسمیت شناختنِ مصونیت فرستادهگان، از جملۀ آن حقوق بوده است.
یونان باستان: در این کشور که از جمهوریهای مختلف تشکیل شده بود، اهالی هر جمهوری در جمهوری دیگر بیگانه تلقی میشدهاند. با این وصف، بر اثر ازدیاد دادوستد میان جمهوریها، روابط حقوقی گوناگون میان آنها پدید آمده و بر این اساس، تعیین حقوق بیگانهگان در قالب معاهدات در هر جمهوری لازم بود و اشتراک زبان و فرهنگ، عامل موثری در انعقاد این معاهدات بوده است.
هندوستان: اگر به تاریخ وضعیتی که اتباع بیگانه در ممالک قدیم داشتهاند مراجعه کنیم، معلوم میشود که وضعیت آنان در بینِ مللی که اساس تشکیلات آن متکی به سنت بوده، به مراتب سختتر از وضعیتی بوده که در بین مللی داشتهاند که اصول سیاست آنها مبتنی بر جهانگیری و تجارت بوده است. در هیأتهای جامعه که صرفاً مطیع عقاید مذهبی بوده و عقاید مزبور در آن ملتها به نحو مطلق حکومت میکرد، اصل کلی عبارت بود از اینکه فرد خارجی، موجودی ناپاک و خارج از مذهب و لذا محروم از حقوق بشریت است. چنانکه در هندوستان، قانون «مانو» (Manou) بین «برهمن» (Brahmane) و «سوترا» (Soutra) فرق کلی میگذاشت. چه برهمن، فاتح و صاحب اختیار بوده در حالی که سوترا مغلوب و اسیر و عبد. به عبارت دیگر، موجود ناپاکی بود که نمیتوانست با طبقۀ برهمن رابطۀ خانوادهگی و یا حقوقی پیدا کند و حتا طبقۀ دیگری وجود داشت که پستتر از طبقۀ سوترا بود و آن عبارت بود از طبقۀ «پاریا» (Paria) که افراد آن حق نداشتند حتا به سمت غلامی داخل طبقۀ برهمن گردند.
مصر: در مصر مادام که قدرت سلطنتی در دست رؤسای مذهب بود، خارجیها طرف بغض بودند و با آنها معاملۀ سختی به عمل میآمد. چه مصریها خود را مأمور تسخیر دنیا دانسته و تصور میکردند که بایستی احکام غضب الهی را نسبت به خارجیها یعنی نسبت به موجودات نجس و خارج از مذهب اجرا نمایند. چنانکه در یکی از هرمهای بزرگ مصر عبارت ذیل منقوش است: در ساختمان این گنبد یک نفر هم از اهالی مملکت شرکت ننموده است؛ یعنی تمام کارگران و زحمتکشان آن، اجانب بودهاند.
ملت یهود نیز که بر طبق اصول مذهبی، خود را قوم برگزیدۀ خدا محسوب میدانستند، مجاز نبودند با اجانب مراوده نمایند. قتل عامی که یهود در فلسطین در قرون گذشته برای اجتناب از تماس با اجانب نمودهاند، ضبط تاریخ است. اگرچه در قوانین موسوی احکام رأفتآمیز نسبت به اجانب موجود است، چنانکه در مجازات بین یهود و خارجی فرقی نبوده و دروازۀ معابد که محل تحصن مذهبی بود، برای اجانب نیز بسته نمیشده است. ولی از نقطهنظر سیاسی، یهودیان برتری بنی اسراییل و پستی اجانب را امری مسلم به شمار میآوردند.
Comments are closed.