احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:محمــدخان مدقق/ چهارشنبه 14 سرطان 1396 - ۱۳ سرطان ۱۳۹۶
بخش سوم و پایانی/
فلسفۀ آفرینش
فلاسفه و اندیشمندان در مورد چیستی فلسفه، دیدگاههای متفاوتی مطرح کردهاند. اما در اینجا منظور از فلسفه همان غایت و مقصد کارهاست. متکلمینِ اسلامی اعم از اشاعره و معتزله، هدف خلقتِ بشر را توقیفی خواندهاند و بدین باورند که خداوند فلسفه و هدفِ خلقتِ بشر را در قرآنکریم به گونۀ روشن بیان نموده و ساختوسازِ هر نوع فلسفۀ غیرقرآنی برای خلقتِ بشر بیهوده است.
این اندیشمندان هدفهایی چون عبادت، زیبایی، حمل امانت، ساختوساز زمین و… را گذشته از تحدیدهای مفهومی و دایرۀ شمولِ آنها برای خلقت بشر، برشمردهاند که بیش از بُعد تشریعی، بر بُعد تکوینیِ انسان تعلق گرفته است. به باور فکرت، فلسفۀ خلقتِ بشر بدون فهم و درک ماهیتِ او ممکن نیست. اندیشمندان انسان را حقیقتِ واحد و دارای وجوهات، فصلها و “امکانات” متعددی دانستهاند که هنوز تعریف روشنی از آن در دسترس نیست.
ارسطو انسان را حیوان ناطق میخواند. او فیلسوف عقلگراست و بیشتر بر بُعد اندیشهوریِ انسان تأکید دارد. قرآن کریم انسان را گوناگون تعریف کرده است. برخی انسان را موجودی زشت میخوانند. انسان بالذات موجود زشت نیست، اما کاربستِ آن موقعشناسی میخواهد که تمامی مردم بدان آگاهی ندارند.
فلاسفۀ جدید انسان را حیوانی صنعتگر گفتهاند. این تعریف از انسان، ناظر بر بُعد خلاقیتِ اوست. شوپنهاور انسان را حیوانی متافیزیک مینامد؛ حیوانی که درونِ او به سوی عالم برین گشوده است. پیشرفتهای علمی، تحولات فناوری و جامعهشناختی سبب شده است که فصل دیگری بر تعریفِ انسان افزوده شود و او را حیوانِ ابزارساز بنامند. به عقیدۀ فکرت، ابزارهای ساختۀ بشر را میتوان نتیجۀ ایده و فکر او دانست. دنیای تصنعی ماشینواره و اینهمه پُرهیاهو شگفتآور نیست؛ این دنیا نمودهای عینی پارهیی از ایدههای ذهنی بشر است.
فشـرده: انسان موجود رازآلودی است که تدین، ابداعگری، ابزارسازی و… را میتوان پارۀ کوچک اما عمدهیی از امکاناتِ او برشمرد.
با این وجود، انسان مدرن به فلسفۀ خلقت خویش آنچنان که باید پی نبرده است. انسان امروز در مسند امر و نهی نشسته است و نگاههایش حتا به خدا نیزد خداگونه نیست. او شیفتۀ خود و دستاوردهای تازۀ خودش است. انسان روزگارِ ما در ورطههای تمامیتخواهیِ سادهانگارانه و بزرگبینیِ عمیقی فرو رفته است که زمانِ طولانی و ریسمان محکم برای برون آمدن از آن نیاز دارد.
حتا به گمان عدهیی از اگزیستانسیالیستهایی چون سارتر، خدا وجود ندارد و لذا فرض نظام یا طرح آفرینش بیهوده است. قرآن کریم با ایجاب ایمان به خداوند و باورمندی به آخرت، طرح بیهوده بودن جهان را پنداری و گمانوارهگی میخواند(مؤمنون، آیه ۱۱۵-۱۱۶).
بشری که هیچ فلسفه و نظریۀ علمی به چیستی و چراییِ زندهگی او پاسخ نمیدهد و نخواهد داد، باید دست به دامانِ دین شود و دین به پرسشهای بنیادینِ او پاسخ خواهد داد. دین با معنیدار کردنِ زندهگیِ انسان، معجزهیی خلق میکند که در توان علم و فلسفه نیست.
در این بخش، نویسنده به وجوهات، امکانات و فصلهای مختلفی از تعریفِ انسان به گونۀ مفصل پرداخته بود و شبیه نویسندههای ناپخته، به داوری نهایی در این خصوص نپرداخته است. او دروازههای بروز امکاناتِ تازۀ بشر را مسدود نکرده است. به نظر او، هنوز امکان ظهور استعدادهای خفتۀ بشر وجود دارد و ممکن است روزی آشکار شود و بر جامعیت تعریفِ انسان بیفزاید. نویسنده که به عرفان و فلسفۀ اسلامی علاقه دارد، تجلیات متکثر انسان را در گذر زمان، همان حرکت جوهریِ او میداند که عبارت از: حرکت از “هیولا به صورت” یعنی حرکتی از قابلیت به فعلیت یا از نقصان به کمال است.
نکته: نویسندۀ جستاری در روشنفکری دینی، انسان مدرن را از دریافت پاسخ به پرسشهایی از فلسفۀ آفرینش و… از رهگذر فلسفه و علم ناتوان میداند و یگانه راهحل پیشنهادی او برای دریافت این پاسخها، رو آوردن به دین است، اما دینی را که او برای نجات انسانِ مدرن از ناملایمات روزگار تجویز میکند، یک دین حداقلی است!
مزایای شکلی و محتوایی
ـ انسان مدرن از این چشمانداز دارای درآمد زیبایی است که نخست نویسنده از وضع ناگوار فکری، فرهنگی و… در کشور نارضایتی خویش را ابراز و سپس هدف از نوشتنِ این اثر را بازگو مینماید.
ـ انسان مدرن از دستهبندی و تسلسل خوبِ موضوعی برخوردار است. خوانندهیی که سواد متوسط و اطلاع اندکی از تمدن غرب داشته باشد، میتواند سوژۀ اصلی اثر را بهدرستی دریابد.
ـ متن تصویرپردازی ساده و منحصر به فردی دارد که هر خوانندهیی با یک نگاه به آن، عمیقترین بحثهای فلسفیِ آن را میفهد و از تصویرپردازیهایی که در ورود به بخش نخستِ کتاب آمده است، لذت میبرد.
ـ نظریههای علمی و فلسفی در این اثر خیلی فربه و عمیق مطرح شدهاند که جایی برای ابهام باقی نمیگذارند.
ـ نکتهها و تحلیلهای تازه و جالبی پیرامون نظریاتِ علمی و فلسفی در این اثر مطرح شده که کمپیشینه به نظر مینماید.
ـ در این اثر بر کارکرد منفیِ نظریاتِ علمی و فلسفی در حوزۀ عمومی زندهگی بشر اشاره رفته است که نسبت به سایر نویسندههای این حوزه متفاوت به نظر میرسد.
ـ نویسنده به ارایۀ دلایل متقن بر بطلان نظریاتِ علمی و ناتوانی آنها در پاسخ به پرسشهای عمدۀ بشر ارایه میکند که در خور تأمل است.
ـ فکرت، مسیر روشنی را برای فهم و دریافتِ پاسخ به پرسشهای بنیادین و فلسفۀ آفرینش پیشکش کرده است.
ـ بخشی اسلام را دینِ خردورزی، حکمت، قلم، خواندن و… میداند که با ادیان مورد نظرِ فویرباخ تفاوت چشمگیری دارد.
ـ نویسنده در مقایسه با فلسفههای بشری غربی، اسلام را دارای ارزشهای مشترک بشری میخواند.
ـ او با تأکید بر دیدگاههای هایدگر و برتراند راسل، شرق را سرزمین نور (ادیان، عرفان، همسایه¬گی دین و هنر) و غرب را سرزمین ظلمت میداند.
ـ نویسنده، اسارت انسانِ مدرن در چرخهای ماشین، بیمعنایی زندهگی، ازخودبیگانهگی و تهدید تکنالوژی برای آیندۀ بشر را بهدرستی درک کرده است.
ـ نویسنده در پایان سفرنامۀ فلسفی، کلامی، ادبی و عرفانیِ ارزشمند خود، انسانِ مدرن را به بازگشت به خویشتن فرا میخواند، همان فراخوانی که قرآن بر آن تأکید دارد، تا او از اسارت غولِ زنجیرهای فلسفههای ناقصِ زمینی رهایی یابد.
نواقص شکلی و محتوایی
ـ برخی از مطالب کتاب انسان مدرن، بیمناسبت طرح شده است.
ـ پارهیی از پاراگرافهای این اثر، یا با عین عبارت و یا هم با اندکی تفاوت، تکرار آمده است که از بابِ تکرار احسن به نظر نمیرسد.
ـ توازن چندانی میان مباحث نظری وعملی-رفتاریِ انسان غربی با توجه به سفرنامه بودنِ اثر به چشم نمیخورد، چون به بحثهای نظری خیلی عنایت شده و به مسایل رفتاری ـ اجتماعی کمتر پرداخته شده است.
ـ انسان مدرن بیشتر به بُعد کارکردی نظریات فلسفی و… توجه داده است و از چشماندازهای دیگر بهسادهگی عبور کرده است.
ـ دین پیشنهادی نویسنده برای نجات انسانِ مدرن از اسارت، یک دینِ حداقلی “نگاه حداقلی” است.
ـ معیارهای علمی و فلسفی در داوری برخی از نظریات تا حدودی خلط شده است.
ـ در نظریاتی که در این کتاب مطرح شده، توازن چندانی میان مباحث فلسفی، علمی، جامعهشناختی و سیاسی در نظر گرفته نشده است و اگر با اندک تسامح حرف بزنیم، مباحث سیاسی به صورتِ مستقل در این اثر به چشم نمیخورد.
سفارش: اگر انسان مدرن از این چشمانداز بازخوانی شود و کاستیهای ظاهری آن مرفوع گردد، به زیبایی این اثرِ گرانارج خواهد افزود. بازهم بنده حکم به تعلیق حکم میدهم؛ یعنی این نارساییهای اندک به دلیل سفرنامه بودنِ این سفرنامه است.
Comments are closed.