احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:نعیم رحیم-استاد دانشگاه کندز/ شنبه 17 سرطان 1396 - ۱۶ سرطان ۱۳۹۶
کندز دو بار به شکل کُلی و چندین بار بهاصطلاح نیمه سقوط کرد. پیش از سقوط این شهر، برای چندین سالدستان نامرئی برای طالبان و سایر گروههای تروریستی به قوت و قدرت بسترسازی کردند و پایگاههای فکری آنان را تحت حمایت گرفتند. تا جاییکه ذهنیتها در مقابل حضور طالبان و جنایات مکررشان بیتفاوت شد و حضور این گروه بهطور همیشهگی در بسا ولسوالیها و نقاط مهم این شهر مشروعیت پیدا کرد.
دو سال سقوط پیهم این شهر ادامۀ یک برنامۀ کلان و از پیش طرح شده بود تا زمینۀ بیرون کشیدن مردمعام را به گونۀ مستبدانه از این شهر مساعد بسازند و فضا را برای حضور همیشهگی گروههای بزرگتر از طالب گسترش بدهند. حالا پس از فعالیتهای چندین سالۀ مافیای طالبانی در داخل و بیرون نظام، ذهنیتها به شکل عموم آمادۀ پذیرفتن هر نوع تحول فرادولتی در این ولایت است. سقوط بیش از دو بار این شهر به دست طالبان و خاموشی مردم و نظام، دال بر این ادعا است. به تازهگی حرف و حدیثهای از آمادهگی، تجمعات و تجهیز شدن گروههای طالب و داعش در بسیاری از ولسوالیهای این ولایت که چندین سال میشود تحت مدیریت طالبان قرار دارد، شنیده میشود. در این دو سال که دولت در مقر مقام ولایت و ادارات دولتی مرکز شهر حاکمیت و رسمیت دارد، بیشترین نهادهای کلان حکومتی حتا در مرکز به شکل نامرئی توسط طالبان مدیریت میشوند. ولسوالیهای تازه تشکلشده و ولسوالیهایی که سالهاست تحت مدیریت آنان قرار دارد، بخشی از این نهادهاست. با اینحال، باشندهگان کندز هرآن نگران یک بحران انسانی و فاجعۀ مرگبارتر از گذشته هستند و ماهِ میزان امسال را دوباره آغاز یک سناریوی تازه پیشبینی میکنند.
انسانکُشی و قتلعامهای زنجیرهیی و سازمانیافته از سالهای زیاد در این خرابکده جریان دارد که هیچگاهی حتا به کوچکترین مورد آن توجه نشد و نشانههای آن مورد تحقیق و پیگرد قرار نگرفت. بدون تردید دستان نامرئی در همۀ این کشتارها به شکل مدیریت شده و حمایت شده دخیل اند. فکتورهای بیرونی را با ظرفیت و تعهدی که داریم شاید نتوانیم خنثا کنیم، اما دست مان که به مسببین داخلی میرسد، چی کردیم!؟ این را بپذیریم که ما به عنوان وارثان شهیدان و قربانیان چندین ساله، از همه بیشتر مقصریم. ساز و برگهای دولت را که همه میدانیم و از طرح و برنامهاش در قبال تروریستان هم آگاهی داریم، نیاز نیست تکلیف مان به دست قاتل تعیین شود. در یک ماهِ گذشته بیش از شانزده نفر در چوک و نواحی چوک کندز بهگونۀ مرموز ترور شدند و یک شمار آنان که پولیس بودند، ترریستان سلاح شان را نیز با خود بردند. اما از چگونهگی پیگیری این جنایات هنوز خبری نیست و عملاً جنگ از پشت دروازههای شهر به پشتِ دروازههای هر باشنده این شهر رسیده است.
کمتر از یک سال از بازپسگیری مرکز شهر کندز از چنگ طالبان میگذرد، اما این گروه هنوز هم شبانگاه در نواحی داخل این شهر خواب مردم را با گلوله پاشی حرام میکنند و نظامیان کشور در سنگرهای دفاعی فخر میفروشند. این در حالیست که در پی سقوط این شهر صدها غیر نظامی جان باخت و خسارات فروان مالی و جانی به مردم عام رسید. هرچند حکومت محلی به ضعف مدیریت خود در قبال سقوط این شهر معترف است، اما دولت مرکزی هیچ طرحی برای رهایی همیشهگی این شهر از حضور تروریستان ندارد.
در حومههای شهر و در مسیر شاهراههای منتهی به کندز همیشه قطار وحشتزدۀ بیجاشدهگان باسیماهای سوگوار و نگران صفکشیده اند، تا دوباره به کندز برگردند. هنوز که چیزی کم یک سال از سقوط کامل کندز میگذرد، اما دوطرف جادههای جرخشک را قطار موترهای سوختۀ انترنشنلِ اکمالاتی ارتش گرفته است، برای یکلحظه تصور میکنید وارد جهنم میشوید. وقتی داخل شهر کندز میشوید، انگار به گورستانی آمدهاید ساکت و ویران، روح را از پیکر این شهرِ مزدحم گرفتهاند و دیگر «افغانستان کوچک» مردهاست. وقتی به ویرانههای جنگ و جنایت خیره میشوید، سیمای شهر شهادت میداد که خونهای زیادی به ناحق روی تمام سنگفرشها ریختهاست و شهر تنها بوی باروت میدهد. دیوارها فروریخته و درختان در خزانِ جنگ، تنههای شان بهجای برگها به زمین ریختهاند. به هر طرف که نگاه میکنی با نخستین چیزیکه مقابل میشوی ویرانی است و نشانۀ یک قتل، آثار خون که با گذشت روزها همچنان بیداد میکند نشان گلوله در رگرگ این شهرِ آشوب جا مانده و با تمام وجود زخمی است. تنها انسانهای بیگناه را نکشتند که هست و بود این شهر را نیز آتش زدهاند. دردآورتر از همه، نبود صدها همشهریام است که امروز در میان ما نیست و برای هیچ کشته شدند. با تمام وجود سوگوارم و درد همۀ همشهریهای مظلومم را با پوست و استخوان درک میکنم.
اما طرفهای دخیلِ جنایتِ کندز کیها هستد؟ مسوولان حکومت وحدت ملی عاملان اصلی جنایات و کشتار مردم در کندز استند. بیکفایتهای محلی از الف تا یا مجرم خون صدها کندزی هستند. یک شمار از اعضای جامعۀ مدنی وابسته و مزدبگیر که عملاً شریک باندهای مافیایی قدرت در کندز استند، عامل کشتار و بربادی مردم استند. یک تعداد رسانههای که در خدمت غولهای مافیا و بیکفایتهای قومی قرار دارند، حقایق را کتمان میکنند و عملاً به نفع دشمن تبلیغ میکنند. یک شمار ریش سفیدان معاملهگر که مهمان دسترخوان هر بیکفایتی در کندز چوکی بگیرد میشوند، عملاً قاتل و جانی تشریف دارند. یک شمار به اصطلاح روشنفکران خنثا که تنها یاد دارند ژست دانایی بروند و عکسهای فیسبوکی بگیرند، شریک جرم و جنایات هر دو جناح استند. در نهایت گره تمام این جنایات به پای وکلای است که از نام وکالت کمیشنکاری میکنند و با وقاحت تمام خود را نمایندۀ مردم کندز میخوانند. ووو
اینها طالبهای استند که از اینطرف خط با خیال راحت جرم و جنایت میکنند و به شدّت معافیت هم دارند! طالب به تنهایی هیچ بدی کرده نمیتواند مگر به کمک اینها. شاید ادامه جنگ و بیجا شدن هزاران انسان در این گرمای طاقتفرسا نتیجۀ بیکفایتی مسوولان محلی در جلب توجه و حمایت حکومت مرکزی هم باشد.
دهها عملیات بازپسگیری در جریان زمستان و بهار امسال راهاندازی شد، اما نتیجه این است که دشمن از پشت دروازههای شهر به پشتِ دروازههای مردم در داخل شهر رسیده است.
کمتر از یک سال از فاجعه خونین کندز میگذرد و رنگ سرخ خون شهیدان هنوز بر روی سنگفرشهای خیابانهای این شهر ناله میکند. طالبان پس از جنایات تاریخی زیاد و استقامت حدود پانزده روز از مرکز شهر عقبزده شدند. دولت با آنکه ارادۀ هرچند ضعیف هم برای نابودی و سرکوبی دشمن ندارد و خون هزاران سرباز و انسانِ بیگناه که هر روز قربانی این توطئه بزرگ میشوند، کوچکترین ارزشی برای شان ندارد، اما صحنهآراییها، رژهها و مانورهای بچه ترسانک شان بهجز خلق وحشت و اضطراب در کوچه و پسکوچه شهر، آب را از آب تکان نخواهند داد. چون دشمن هنوز پشتِ دروازههای ورودی شهر در کمین است و به رگِخواب اینها پیبرده و حتا عملیاتهای ضدحمله شان را با مهارت خنثا میکند. با اینحال وضعیت باشندهگان کندز از هر لحاظ ترحمآمیز است و نیازمند کمک بیدرنگ و جدی هستند. فعالیتهای اقتصادی بهشکل کلی متوقف شده، دهقانان از مزرعههای خود به اثر شدّت جنگها دور شدهاند، تجار از ترسِ تکرار فاجعه پیشین از سرمایهگذاری هراس دارند، شخصیتهای سرشناس شهر را ترک کردهاند، نهاد های آموزشی و پرورشی روال عادی خود را از دست دادهاند و صدها بیجا شده در گوشه و کنار این شهرِ فلاکتزده در حالت اسفبار زیر آسمان دودی با مشقت وگرسنهگی شب و روز میگذرانند.
با آنکه تیوری سقوط کندز دوبارۀ در حال شکلگیری است، اما هنوز پرسشهای زیادی ذهن کهندژیان را میآزارد. عدم توجه جدی دولت مرکزی به تأمین امنیت در این ولایت و فرصت دادن به دشمن باعث زیانهای زیادی اقتصادی شده و زارعین که کشتزار هایشان زیر آتش جنگ قرار دارد، از ادامۀ این وضعیت خسته شدهاند. هنوز خانوادههای زیادی از روستاهای که در تهدید امنیتی قرار دارند، بیسرنوشت هستند و حتا امیدِ برگشت به خانههایشان را از دست دادهاند. در همینحال، باشندهگان کندز با تمام وجود حامی پاسداران این شهر هستند و از افسران امنیت ملی و پولیس ملی که در کنار نیرویهای ارتش ایستادند و با تمام قوت و قدرت از این شهر دفاع کردند، قدردانی میکنند. نقش این نیروها در حمله آخر دشمن بالای کندز و شهرستانهای آن چشمگیر است و به دشمن فهماندند که اینها توانایی هر نوع مقابله علیه دهشتافگنی و انسانکشی را دارند. درحالیکه نیروهای امنیتی توان مقابله و پاکسازی شهرهای که دشمن در آن فعالیت دارد را دارند، اما اینکه چرا دولت مرکزی شهرهای مشخصی را ناامن نگه میدارد و انسانهای زیادی را به قربانی میفرستد؟ پرسشیست که دولت باید به آن بپردازد.
Comments are closed.