احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمد عمران/ دو شنبه 19 سرطان 1396 - ۱۸ سرطان ۱۳۹۶
این روزها با عمیقتر شدنِ بحران در افغانستان، همه از ضرورتِ تغییر و اصلاحات سخن میگویند. به باور این دولتمردان، سیاستگران و منتقدانِ افغانستان برای بیرونرفت از بنبست کنونی، چارهیی جز این ندارند که به تغییرات و اصلاحاتِ بنیادی گردن نهند.
بحث اصلاحات و تغییرات اکثراً میتواند یک بحثِ بیرونحکومتی و اپوزیسیونی باشد؛ زیرا این منتقدان و اپوزیسیون اند که با نظارت بر کارکرد حکومت نسبت به وضعیت اعتراض میکنند، اما در افغانستان گستردهگی بحران چنان مشخص است که حتا افراد ردهبالایِ حکومتی نیز نسبت به وارد شدنِ اصلاحات اعتراف میکنند.
رییسجمهوری در سخنرانی روز یکشنبۀ خود در بیستمین نشستِ بورد هماهنگی و نظارت مشترک، بر این ضرورت تأکید ورزید. او در بخشی از سخنرانی خود گفت: “اکثریت شهروندان افغان مکرراً گفتهاند که آنها دولتی میخواهند که محافظ حقوق قانونی آنها بوده و برای یک افغان عادی، عدالت را مهیا کنـد. با این حال، فساد، حکومتداری بد، عدم مصونیت و سیاست واکنشی، از چالشهای اساسییی میباشند که سد راه بهدست آوردن دولتی است که شهروندان آرزوی آن را دارند. اصلاحات یک گزینه نیست، این یک ضرورت است. در عدم اصلاحات جامع، ما صبر شهروندان و حمایت شرکای بینالمللی خویش، هر دو، را از دست خواهیم داد. بهخاطر هدفمند بودن، اصلاحات منحصر به یک شخص یا یک اداره نمیتواند باشد؛ بلکه باید ملی باشد. تعهد به اصلاحات، باید از سوی تمام حکومت باشد؛ اصلاحات باید در سرتاسر دولت قابل دید باشد؛ از رهبران ملی گرفته تا پولیس و معلمان.”
این سخنان نشان میدهند که شخص اولِ کشور نیز که بیشتر انتقادها در جهت عدم وارد کردنِ اصلاحات متوجه اوست، نمیتواند واقعیتِ اصلاحات را انکار کند. او نیز مجبور است که در برابر مردم افغانستان و همکاران بینالمللی کشور از ضرروتِ اصلاحات سخن بگوید. در حالی که بیشتر آنچه که به عنوان موانع اصلاحات از سوی منتقدانِ حکومت مورد نقد قرار میگیرد، همین عدم تعهد رییس جمهوری به وارد کردن اصلاحات و تغییرات بنیادی در ساختارهای حکومتی است.
از آن سوی دیگر، احمدولی مسعود رییس بنیاد قهرمان ملی کشور در مراسم سالیاد سید حسین انوری، یکی از فرماندهان جهادی نیز ضرورتِ اصلاحات را در سخنانش برجسته کرد. آقای مسعود در این سخنرانی گفت: “گسترش تضادهای قومی، زبانی و مذهبی در این چند ماه اخیر که موجب عمیق شدنِ بیاعتمادیها و ناامنیها در کشور گردیده است، ضرورت تغییر را به حیث یک نیازمندیِ تاریخی و ملی در اذهانِ عامه و جهانیان حتمی و حیاتی میسازد.”
رییس عمومی بنیاد شهید مسعود با اشاره به اینکه آنانی که تغییرناپذیر اند، محکوم به زوال اند، اظهار داشت: «تغییر یک امر قانونی است، اما نوع تغییر بدون کشمکش و به قول قهرمان ملی، تحول بدون خونریزی باشد”.
احمدولی مسعود در قسمتی از سخنانش بیان داشت: “سالهاست ما تحت عنوان آجندای ملی بر تغییرات اساسی تأکید داشتهایم، امروز هر میکانیزمی که به منظور تغییر ایجاد گردد، باید جایگاه قانونی و حقوقی روشن داشته باشد. هر اجماع، جرگه و انتخابات، قطعاً باید معطوف به تغییرات بنیادین باشد که مردم افغانستان را از همۀ اقوام در چرخۀ تصمیمگیری و سیاستگذاری کشور شریک گرداند”.
به نظر میرسد فهم متولیان قدرت از آنچه که اصلاحات بنیادی خوانده میشود، تا آنچه که منتقدانِ دولت از آن مراد میکنند، تفاوتهای اساسی را به نمایش میگذارد. فهم آقای غنی از اصلاحات بیشتر از آنکه معطوف به قدرت سیاسی باشد، معطوف به برنامهها و اجراآت حکومت میگردد؛ در حالی که منتقدان به این نظر اند که تا زمانیکه تغییرات بنیادی در فهم و توزیع قدرت سیاسی به وجود نیاید، هر نوع تغییر و اصلاح بنیادی غیرقابل اجراست.
از جانب دیگر، رییس جمهوری عمدتاً وقتی از اصلاحات سخن میگوید که خودش با مشکلی روبهرو شده باشد. او این روزها بهشدت درگیر حلِ تنشهایی است که خود آنها را در سطح رهبری کشور رقم زد. آقای غنی شاید در راستای همین تغییرات و اصلاحاتی که از آنها سخن میگوید، برنامههایی را در سطح رهبری کشور به اجرا درآورد که بحرانی کمسابقه را به وجود آورده است. حالا او تلاشهای مضاعفی را آغاز کرده تا بتواند یک بار دیگر مردم را متقاعد کند که او نیز در راستای تغییرات و اصلاحات حرکت میکند.
اگر آقای غنی واقعاً به مفاهیمی چون اصلاحات و تغییرات بنیادی در نظام اعتقاد دارد، باید از همان روزهای نخستِ رسیدن به قدرت، اصلاحات را که از مهمترین مولفههای ایجاد دولت وحدت ملی است، در رأس برنامههای خود قرار میداد. مگر دولت وحدت ملی فلسفۀ وجودیِ دیگری به غیر از ایجاد تغییرات و اصلاحات در نظام دارد؟… محتوای اصلی توافقنامۀ سیاسی بر مبنای تغییرات شکل گرفته و تا پایان بر آنها تأکید میورزد. اصلاحاتی را که توافقنامۀ سیاسی مراد میکند، به حوزه و عرصۀ خاصی نیز محدود نمیشود، این اصلاحات از نهادهای انتخاباتی آغاز میشود و تا تشکیل لویه جرگۀ قانون اساسی به هدف تعدیل در قانون اساسی ادامه مییابد تا بتواند حتا منجر به تغییر شکل نظام برای دست یافتن به عدالتِ بیشتر در کشور شود.
آقای مسعود اما در سخنانش عمدتاً به اصلاحات از نوع دیگری اشاره دارد. هدفِ او از آوردن اصلاحات، توزیع عادلانۀ قدرتِ سیاسی و مشارکت واقعیِ تمام مردم در تصمیمگیریهای اساسی و سرنوشتساز جامعه میباشد. اصلاحاتی را که آقای مسعود و افرادی چون او مراد میکنند، بیشتر در جهت ایجاد اعتماد و شناخت است.
امروز یکی از مشکلات اساسیِ جامعه این است که کمتر کسی حسِ اعتماد به دیگری را در خود میبیند و به همان میزان، شناخت نیز کمتر به امری جمعی و همهگانی مبدل شده است. ما تا زمانی که به شناخت و اعتماد در میان خود نرسیم، بدون شک هیچ نوع اصلاحاتی نمیتواند جامعه را قانع سازد. همین لحظه، نگاهی به ادبیات برخی از رهبران نشان میدهد که چقدر بیاعتمادی در جامعه رو به گسترش است. وقتی کسی حتا در حوزۀ زبان حساسیت نشان میدهد و برای دیگران بدون آنکه از گویشورانِ آن زبان باشد، حدومرز تعیین میکند، چگونه ممکن است در چنین جامعهیی اصلاحاتِ واقعی بنیاد نهاده شود؟
Comments are closed.