احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:منو چهر - ۲۱ قوس ۱۳۹۱
سه روز پیش، روز جهانی حقوق بشر در افغانستان درحالی تجلیل شد که تعریفِ این حق، هنوز در این کشور بسیار دشوار است. زیرا بنا بر شناخت سنتییی که از بشر در این کشور وجود دارد، نقش شناسههای طبقاتی و فکری در تعریف این مفهوم، بسیار پُررنگ است؛ طوری که آموزههای سنتی افغانستان، بشر را از روی باورهای کهنه و رایجِ خویش به تعریف میگیرد.
در این میانه، زن که تعریف جنسیاش نسبت به تعریف حقوقیاش در جامعۀ افغانستان جاافتادهتر است، از مظلومترین موجودات تاریخ این کشور به شمار میرود. در این مقال کوتاه، فرصتی نیست که به جایگاه تاریخیِ زن بپردازیم؛ اما با یک نگاه کوتاه و امروزی میتوان ثابت کرد که در این نظام فرسوده، تا چه اندازه بر زنان ستم روا داشته میشود.
تازهترین گزارش سازمان ملل در خصوص وضعیت زن در افغانستان نشان میدهد که در یک سال گذشته حدود چهارهزار مورد خشونت بر زنان ثبت شده است. این رقم درشت، بسیار وحشتناک مینماید و حتا به نظر میرسد که خشونت علیه زنان در افغانستان بیشتر از رقمیست که سازمان ملل عنوان کرده است. چرا که بسیاری از این خشونتها از دید رسانهها و نهادهای مدافع حقوق زن، پنهان میمانند.
در دو سه ماه اخیر مردم افغانستان شاهد قتلهای بسیار فجیع زنها در ولایتهای هرات، کندز، پروان، کاپیسا، بلخ و… بودهاند که خود بیانگر وضعیت زنان افغانستان است. بماند اینکه همزمان با این رویدادها، تجاوزهای جنسی، خشونتهای خانوادهگی و سایر فشارهای اجتماعی نیز بر زنان وارد شده است.
آسیبشناسیِ این رویدادها نشان میدهد که دو ساحۀ بسیار فعال در زمینۀ اعمال خشونت علیه زن وجود دارد که به این زودیها قابل از بین بردن نیست.
یک، طالبان که بنا بر ایدیولوژی موجود و قرائت بستۀشان از دین اسلام با زن مخالفت شدید دارند. گذشته و حالِ این گروه نشان میدهد که بیشترین ستم و خشونت بر زنان را آنها روا داشتهاند و هرگز نمیخواهند زن به عنوان انسان در جامعه عرض وجود بکند.
دو، عدم آگاهی مردم و باورهای سنتی آنان است که زنها مورد خشونت و تجاوز قرار میگیرند. بخش اعظمی از این ناآگاهی برمیگردد به عقب ماندهگیهای تاریخی که در هیچ زمانی چارۀ آن سنجیده نشده، و بخش دیگرِ آن نیز نهفته در آموزههای سنتی و خرافی دربارۀ زنان است که هر روز بنا بر عدم دسترسی به دانش، گسترش مییابد.
اما به خودی خود این دو مورد، مجرای اصلی شمرده نمیشوند، مگر اینکه از کارکرد نهادهای مسوول در این راستا یادی کنیم.
بیتردید که حکومت افغانستان به عنوان نهاد مسوول، در زمینۀ حمایت از حقوق زنان مثل سایر مسایل، بیتوجهی و بیمسوولیتی را به حد نهایت رسانده است. چنان که در طول ده سال گذشته به جز ایجاد وزارت فرمایشی امور زنان، کار دیگری نکرده است. وزارت امور زنان بهرغم این که قانون منع خشونت علیه زنان را طرح و به اجرا گذاشته، اما عملاً در کاهش خشونت علیه زنان ناکام بوده؛ زیرا مسأله برمیگردد به بودجه و حمایت گستردۀ حکومت، که هرگز دیده نشده است.
مبارزه با مشکلات زنان از عهدۀ یک وزارت بهدر آمده نمیتواند؛ چه ریشۀ مشکلات و موانع و خشونت در برابر زنان آنقدر زیاد است که میطلبد برنامههای جدی و بزرگتری روی دست گرفته شود. اما نه تنها چنین نشده، بل در جهت افزایش آنهم خواسته و یا ناخواسته کارهایی صورت گرفته است.
چنانکه حکومت با زیر پاگذاشتن قانون، بارها زمینۀ افزایش این خشونتها را فراهم کرده است. آقای کرزی برای تحکیم منافع خودش، قوانین را چنان تفسیر کرده که بیتردید روی وضعیت زنان تأثیر داشته است. کمتر دیده شده که حکومت از پروژههای تقویتی زنان حمایت کرده باشد و بیشتر چنین برنامههایی رنگ و بوی تبلیغاتی داشتهاند تا واقعی.
فساد اداری چنان پایه و بنیاد نظامِ این حکومت را فرو ریخته که کمتر مجال حمایت از قانون میسر است. چنانکه محاکم افغانستان که میباید قانون را بگسترند، آنقدر در چنگال این فساد خُرد شدهاند که هرگز نمیتوانند مجرمان اعمال خشونت بر زنان را محاکمه کنند.
افزون بر اینها، حکومت در چند سال اخیر پروژۀ کاذبی را به نام گفتوگوهای صلح با کسانی روی دست گرفته که اساساً با حقوق زنان مخالف اند و هرگز اجازه نمیدهند که زنِ این سرزمین به عنوان یک انسان پذیرفته شود.
سیاستِ محافظهکارانۀ حکومت از عوامل دیگریست که ریشۀ زنستیزی در افغانستان را تقویت کرده است. چنانکه آقای کرزی در چند سال اخیر بهدلیل مصلحتهای سیاسی خویش، با نهادهای سنتی و اجتماعات زنستیز و سنتمحور رفاقت پیشه کرده و این خود دلیل دیگری بر بدبختی زنان است. نفوذ افراد مسلح غیرمسوول، رسمیت بخشیدن به نهادهای سنتی چون لویهجرگه، جماعتهای بنیادگرا و… را میتوان از جملۀ این نوع رویکردهای آقای کرزی به حساب آورد.
در هر حال، نتیجه آن است که تقصیر حکومت در این راستا بیش از همه نهادها به چشم میخورد و با توجه به این وضعیت، معلوم نیست سرنوشت زنانِ افغانستان تا سالهای بعد به کجا خواهد رسید. اما از همین اکنون بوی فجایع وحشتناکی را میتوان استشمام کرد.
Comments are closed.