احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:مصطفی ملکیان / چهار شنبه 18 دلو 1396 - ۱۷ دلو ۱۳۹۶
بخش نخست/
۱٫ تعیین ماهیّت فلسفه چیزی نیست جز تعیین اینکه فیلسوفان دایماً اشتغال به بحث از چه نوع مسایلی دارند و دستاندرکار پاسخیابی به چه نوع مسایلیاند. اما این کار آسانی نیست، زیرا مسایلی که فیلسوفان، در واقع و عملاً، از آنها بحث کردهاند و کوشیدهاند تا بدانها پاسخ دهند، چنان متکثّر و متنوّعاند که هم توصیف کلّییی از فلسفه که همه این مسایل در تحت آن اندراج یابند، بسیار دشواریاب است و هم تنظیم درست این مسایل، در ربط و نسبت با یکدیگر، به غایت مشکل است. بنابراین، به ارایه اجمالی انواع عمده مسایل فلسفی و تذکار پارهیی از مهمّترین ارتباطات موجود میان این مسایل اکتفا میشود.
۱ـ ۱٫ مهمّترین و جالبترین کاری که فیلسوفان در صدد به انجام رساندنش بودهاند و نخستین و مهمترین مسأله فلسفه، ارایه توصیفی کلّی از کلّ عالَم است. این توصیف کلّی عبارت است از ذکر همه مهمترین انواع چیزهایی که علم داریم که در عالَم وجود دارند، بررسیِ میزانِ احتمالِ وجودِ انواعِ مهمّ چیزهایی که به وجود داشتنشان در عالم مطلقاً علم نداریم، و نیز بررسی مهمترین انواع ارتباطاتی که این انواع مختلف چیزها با یکدیگر دارند. ارایه توصیفی کلّی از عالم اختصاص به فلسفه دارد؛ یعنی، غیر از فلسفه، هیچ علم دیگری نیست که بگوید: فلان و بهمان انواع چیزها یگانه انواعیاند که در عالَم وجود دارند یا ما از وجود داشتنشان باخبریم. دقیقاً مراد از توصیف کلّی کلّ عالم چیست؟ برای ایضاح مراد، باید به مفهومِ «فهم عرفی» بپردازیم.
۲ـ ۱٫ آراء و نظرات خاصّی درباره ماهیّت عالَم وجود دارند که تقریباً هر کسی به آنها قایل است. این آراء و نظراتِ موردِ اعتقاد عمومِ آدمیان را «آراء و نظرات ناشی از فهم عرفی» (یا، اختصاراً «فهم عرفی») مینامیم. نمیتوان گفت که فهم عرفی آراء و نظراتی درباره کلّ عالم دارد: احتمالاً، هیچیک از آراء و نظرات ناشی از فهم عرفی به کلّ عالم راجع نمیشود. اما فهم عرفی آراء و نظرات بسیار مشخّصی دارد بدین مضمون که پارهیی از انواع چیزها یقیناً در عالم وجود دارند. نیز آرا و نظراتی دارد در باب پارهیی از انحای ارتباطاتی که این انواعِ چیزهایِ موجود با یکدیگر دارند. بهتر آن است که کار با توصیف آرا و نظرات فهم عرفی آغاز شود، زیرا حیرتانگیزترین و دلاویزترین جنبه آرا و نظرات بسیاری از فیلسوفان، نحوه فرارَوی آنان از فهم عرفی یا مخالفت قاطع آنان با فهم عرفی است. بسیاری از فیلسوفان مدعیاند که میدانند که در عالم بسیاری از انواع مهمّ چیزها وجود دارند که فهم عرفی مدعی علم به آنها نیست، و نیز چیزهایی که فهم عرفی به وجود آنها بیشترین اطمینان را دارد در عالم وجود ندارند (یا، لااقل، اگر وجود هم دارند، ما به وجودشان علم نداریم). بنابراین، بهترین راه فهم توصیفات فلسفی مختلف از عالم این است که میزان اختلاف آنها را با فهم عرفی بفهمیم؛ یعنی دریابیم که این توصیفات، در پارهیی از مواضع، تا چه حدّ از فهم عرفی فرا میروند و، در مواضع دیگر، با چه درجه از قاطعیّت با فهم عرفی مخالفت میکنند.
۳ـ ۱٫ پارهیی از مهمترین آرا و نظرات فهم عرفی، یعنی مهمترین چیزهایی که همه ما به طور مشترک در باب عالَم صادق میانگاریم و مطمینایم که به صدقشان در باب عالم علم داریم، عبارتاند از:
۱ـ ۳ـ ۱٫ در عالّم، تعداد عظیمی از اشیاء مادی، از انواع مختلف، وجود دارند: مثلاً، بر روی زمین، علاوه بر بدنهای خود ما، بدنهای میلیاردها انسان دیگر، اجسام میلیاردها حیوان دیگر، میلیاردها گیاه، تعداد بسیار بیشتری از جمادات و نیز تعداد فراوانی از مصنوعات بشری وجود دارند. علاوه بر همه این اشیای مادییی که بر روی زمین وجود دارند، خودِ زمین، ماه، خورشید، سایر ثوابت و سیّارات، و… نیز اشیاء مادی موجودند.
۲ـ ۳ـ ۱٫ در عالَم، پدیدارهای پرشمار خاصّی وجود دارند که با اشیای مادی تفاوت فاحش دارند: ما انسانها، علاوه بر بدن، ذهن نیز داریم؛ یعنی افعال ذهنی یا افعال آگاهانه خاصّی انجام میدهیم: دیدن، شنیدن، لمس کردن، به یاد آوردن، تخیّل کردن، اندیشیدن، باور کردن، خواستن، دوست داشتن، دوست نداشتن، اراده کردن، مهرورزیدن، خشمگین شدن، ترسیدن و… . همه این افعال، افعال ذهنی ـ افعال ذهن، افعال آگاهیاند؛ بدین معنا که هرگاه یکی از آنها را انجام دهیم، از چیزی آگاهی داریم. ما این قبیل کارها را انجام میدهیم و این کارها با اشیای مادی تفاوت فاحش دارند: شنیدن، خود، شییی مادی نیست، هر چهقدر ارتباطش با اشیاء مادّی خاصّی وثیق باشد. ما فقط وقتی که در خواب بدون رؤیا به سر میبریم، این قبیل کارها را انجام نمیدهیم. بنابراین، در هر لحظه، در عالم میلیاردها فعل آگاهانه به توسّط میلیاردها انسان مختلف و احیاناً انواع بسیاری از حیوانات، در حال انجام گرفتن است.
۳ـ ۳ـ ۱٫ هر یک از اشیاء مادّی، بلا استثنا، در هر لحظه خاصّی، در جایی، در چیزی که ما آن را فضا مینامیم، قرار دارد. مراد از اینکه همه اشیای مادّی در فضا واقعاند، لااقل، دو مطلب است:
۱ـ ۳ـ ۳ـ ۱٫ یکی اینکه: هر یک از اشیای مادّی، در هر لحظه، فاصله مشخصی با همه اشیای مادی دیگر دارد. ممکن است اندازهگیری همه این فاصلهها، یا حتّا اندازهگیری کاملاً دقیق هر یک از آنها، عملاً محال باشد؛ اما همه آنها را نظراً میتوان اندازه گرفت.
۲ـ ۳ـ ۳ـ ۱٫ دیگر اینکه: هر یک از اشیای مادی، از همه اشیای مادی دیگر، در مجموعهیی کاملاً مشخّص از جهات فاصله دارد. اینکه این مجموعه مشخّص از جهات چیست، به آسانی قابل توضیح است: از مرکز یک کره به هر یک از نقاط واقع بر سطح آن کره، خطّ مستقیمی میتوان رسم کرد. هر یک از این خطوط مستقیم از مرکز به جهت دیگری میرود و مطلقاً هیچ جهتی وجود ندارد که در آن جهت بتوان از مرکز کره در یک خطّ مستقیم حرکت کرد، بدون اینکه در امتداد یکی از این خطوط مستقیم باشد؛ یعنی اگر کسی اصلاً بخواهد در یک خطّ مستقیم از مرکز یک کره حرکت کند، باید به سوی یکی از نقاط واقع بر سطح آن کره برود؛ و مراد از مجموعهیی کاملاً مشخّص از جهات همین است، یعنی: همه جهتهای ممکنی که در آن جهتها میتوان در یک خطّ مستقیم از هر نقطه خاصّی حرکت کرد، مجموعه کاملاً مشخّصی را میسازند. پس مطلب دوم این است که اگر هر نقطهیی را که بر هر یک از اشیای مادی واقع است در نظر بگیریم، همه نقاط دیگر بر یکی از این مجموعه مشخّص از خطوط مستقیم واقعاند. اگر همه خطوط مستقیمی را که از هر نقطه به همه نقاط مختلف واقع بر سطح کره محیط بر آن نقطه امتداد دارند در نظر بگیریم، هر شیء مادی در عالَم، بدون استثنا، در هر لحظه، بر یکی از این خطوط مستقیم واقع خواهد بود؛ یعنی آن شیء مادّی در امتداد یکی از این خطوط فاصلهیی با آن نقطه خواهد داشت. هیچ موضع دیگری در فضا وجود ندارد که شیء مادّییی بتواند اشغال کند؛ این خطوط مستقیم از هر موضعی از فضا گذر خواهند کرد، به طوری که اگر شییی در فضا واقع باشد، لامحاله بر روی یکی از آنها قرار دارد.
تا کنون، دیدیم که فهم عرفی معتقد است که، در عالم، لااقل دو نوع چیز مختلف وجود دارند: اشیای مادی و افعال ذهنی یا آگاهانه. اما فهم عرفی، آرا و نظرات بسیار مشخّصی نیز در باب نحوه ارتباط این دو نوع چیز با هم دارد که عبارتاند از:
۴ـ ۳ـ ۱٫ افعال آگاهانه، به نحوی کاملاً مشخّص، به پارهیی از اشیاء مادّی وابستهگی خاصّی دارند و به پارهیی دیگر از اشیای مادّی این وابستهگی را ندارند. از سویی، افعال آگاهانه ما ـ یعنی همه افعالی که ما تا زندهایم انجام میدهیم ـ به بدنهای ما وابستهاند، بدین معنا که اوّلاً، در هر لحظه، در همان مکانهایی رخ میدهند که بدنهای ما، در آن لحظه، در آنها واقعاند. وقتی که ما از جایی به جایی دیگر میرویم، ذهن و افعال آگاهانه ما نیز نقل مکان میکنند. ما در اینباره که افعال آگاهانه دقیقاً در کجای بدنمان رخ میدهند، رأی خاص و مشخّصی نداریم. نمیتوانیم بگوییم که آیا همه آنها دقیقاً در یک نقطه از بدنمان رخ میدهند یا هر یک از آنها در نقطهیی خاص رخ میدهد. و نمیتوانیم نقطه خاصّی را به عنوان یگانه محلّ وقوع فعل آگاهانه خاصّی تعیین کنیم. اما به قطع و یقین معتقدیم که همه افعال آگاهانه ما، در جا یا جاهایی از بدنهایمان رخ میدهند و اذهان ما، هر جا بدنهایمان میروند، با ما میآیند.
وابستهگی افعال آگاهانه ما به بدنهایمان معنای دومی نیز دارد و آن اینکه بسیاری از افعال آگاهانه متوقّف بر دگرگونیهاییاند که در بدنهای ما روی میدهند. مثلاً من فقط وقتی میبینم که دگرگونیهای خاصی در چشمانم روی دهند و احتمالاً، فقط وقتی میاندیشم که دگرگونیهای خاصّی در مغزم روی دهند.
اما، از سوی دیگر، هیچ فعل آگاهانهیی به اکثریّت عظیمی از اشیای مادّی وابستهگی ندارد. افعال آگاهانه به بدنهای زنده انسانها و احتمالاً، بسیاری از حیوانات وابستهگی دارند، اما میزها و چوکیها و خانهها و کوهها و سنگها و زمین و ماه و خورشید و ستارهگان هیچ فعل ذهنییی انجام نمیدهند یا به تعبیر دیگر، آگاه نیستند. از میان تعداد عظیم اشیای مادّی عالم، به تعداد نسبتاً معدودی از آنها افعال آگاهانه نسبت داده میشود.
۵ـ ۳ـ ۱٫ ما، در زمانهای خاصّی، به اشیای مادّی خاصّی آگاهی داریم، مثلاً آنها را میبینیم یا لمس میکنیم یا به آنها میاندیشیم. اما این اشیای مادّی حتّا وقتی که ما به آنها آگاهی نداریم، میتوانند استمرار وجود داشته باشند و استمرار وجود دارند. اشیای مادّی، به این معنا، از آگاهی ما به آنها استقلال کامل دارند، یعنی سِنخشان چنان است که وقتی که ما به آنها آگاهی نداریم، درست به اندازه وقتی که به آنها آگاهیم، از وجود بهرهورند. خلاصه آنکه مادّه مستقل است از آگاهی ما به آن. و، در هر لحظه، تعداد اشیای مادّییی که مورد آگاهی نیستند، بسی بیشتر است از تعداد اشیای مادّی موردِ آگاهی.
ضمناً، سه شرطِ لازمِ (و البتّه نه کافی) مادّی بودن، تا همین جا معلوم شد: همه اشیای مادّی: الف. سنخی کاملاً متفاوت با سنخ افعال آگاهانه دارند؛ ب. در هر زمان معیّنی، در جایی از فضا واقعاند؛ و ج. از سنخیاند که وقتی که به آنها آگاهی نداریم، درست به اندازه وقتی که به آنها آگاهیم، وجود دارند. این سه ویژهگی از مهمترین ویژهگیهای اشیای مادّیاند و هیچ چیزی، مادام که این هر سه ویژهگی را نداشته باشد، نمیتواند «شیء مادّی» نام گیرد.
۶ـ ۳ـ ۱٫ احتمالاً زمانی بوده است که در آن زمان هیچ فعل آگاهانهیی به هیچ شیء مادّییی بر روی زمین وابسته و منسوب نبوده است؛ یعنی موجود زنده و، در نتیجه، موجود آگاهی بر روی زمین وجود نداشته است. و در خصوص بدن انسان و آگاهی انسانی، این امر نه فقط محتمل، بلکه یقینی و قطعی است. زمان نسبتاً محدودی ـ اگرچه شاید چند میلیون سال ـ بیش نمیگذرد از وقتی که انسان، بر روی زمین، پدید آمده است. نیز ممکن است، در آینده، زمانی بیاید که در آنزمان موجود زنده و آگاهی بر روی زمین وجود نداشته باشد.
Comments are closed.