احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:یک شنبه 25 سرطان 1396 - ۲۴ سرطان ۱۳۹۶
این روزها افراد و اشخاصِ زیادی از داخلِ حکومت به تعریف از رییسجمهور، لیاقتها و سختکوشیهایِ وی، به قلمفرسایی آغاز کردهاند. چه خوب است بدون اینکه با این افراد ـ که شاید بخشی از آنها دوستان و همکارانِ دیرینۀمان باشند ـ گلاویز شویم، این تعریفها و تمجیدها را با واقعیتهای ملموسِ جامعه تطبیق دهیم و نتیجهگیری کنیم که آیا آقای غنی هُمای سعادتِ افغانستان بوده و یا برعکس، کشور را به سمتِ بحران و فروپاشی سوق داده است؟
اکنون میخواهیم برای این پرسش در چند زمینۀ خاص، پاسخِ مناسب مهیا کنیم.
انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۳۹۳، با تقلبهای میلیونی و بنبست در نتیجه روبهرو شد؛ اما بهواسطۀ میانجیگری ایالات متحده و جامعۀ جهانی و بر اساسِ توافقنامۀ سیاسی میان دو نامزد پیشتاز، دولت وحدتِ ملی با اشتراکِ آقایان عبدالله عبدالله و اشرفغنی تشکیل گردید. آقای غنی رییسِ این دولت و داکتر عبدالله رییس اجراییِ آن معرفی و قرار شد که آقای غنی مفاد توافقنامۀ سیاسی از جمله تقسیمِ مساویِ قدرت و صلاحیتها با شریکِ قدرتش، اصلاح نظام انتخاباتی و توزیع شناسنامههای برقی را عملی کند.
اکنون که سه سال از امضای آن توافقنامه گذشته، ما نه تقسیم مساویانۀ قدرت، نه اصلاحات لازمِ انتخاباتی و نه توزیع شناسنامههای برقی را شاهدیم. هر سۀ این موارد هنوز در میدانِ تردید و منازعه قرار دارند.
آقای غنی در آغاز حکومتداریِ خود و پیش از آن در مبارزات انتخاباتی خویش، وعدۀ ایجاد یک میلیون شغلِ تازه برای جوانان و تحققِ فرهنگِ شایستهسالاری را داد. همچنین او وعدۀ پایانِ فساد در اداراتِ حکومتی و رویههای دولتی و نیز مجازاتِ مفسدانِ مالی و اقتصادی را داد. اما مردم افغانستان بسیار زود در مرحلۀ عمل دیدند که نهتنها برای جوانان یک میلیون شغلِ تازه به میان نیامد، که زمینۀ کار و فعالیتِ اقتصادی مضیقتر از گذشته شد و دانهدرشتهای مفسدانِ دولتی و اقتصادی، به مشاوران و یارانِ نزدیکِ آقای غنی مبدل شدند و به این ترتیب، فساد دولتی نهتنها متوقف نشد، بلکه در شکلها و شریانهای تازهیی که بابِ میلِ تیم آقای غنی بود، جاری و ساری گشت.
آقای غنی در کارزارهای انتخاباتی و حتا پس از آن، همیشه از وحدت ملی، برادری و برابریِ همۀ مردم افغانستان، تخصصسالاری و حرکتِ افغانستان به سمتِ ثبات و پیشرفت سخن گفت. ولی در این مورد نیز بسیار زود دیدیم که با انحصارگریهای قومی در قدرت و صلاحیت و نیز با صرفنظر کردن از توزیع شناسنامههای برقی بر اساسِ قانون توشیحشدۀ خودش و تحقیر تحصیلکردهگان و متخصصانِ دیگر اقوام در هنگامِ مصاحبههای کاری و حتا حمایت از چهرههای مشکوک در ارگانهای ملکی و نظامی، هیچ باور و اعتقادِ راسخی به وحدتِ ملی، برابری و برادری همۀ مردم افغانستان و رسیدن به ثبات و پیشرفت در سایۀ مشارکتِ نخبهگانِ همۀ اقوام ندارد.
آنچه گفته شد، چند موردِ عمده از کارنامۀ آقای غنی است که ذیلِ همۀ آنها هزاران اقدامِ ناشایست و خلافِ پسوند «وحدتِ ملی» و خلافِ «قلمفرساییهای برخی سخنگویانِ حکومت» صورت گرفته است. این درحالیست که وحدت ملی، ملت شدن و شکلگیریِ اعتماد سیاسی میان نخبهگان و بزرگانِ کشور و فرد فردِ مردم افغانستان، لازمۀ عبور از بحران و استقرارِ آرامش و رفاهِ دوامدار است. هماکنون فقط با یک نگاه به صفبندیهای قومی و سیاسی در افغانستان و تحلیلِ جوانان و تحصیلکردهگان از اوضاع عمومی، میتوان به عمقِ بحرانِ جاری در کشور پی برد.
با این حساب، بهجرأت میتوان به پرسشِ بالا پاسخ داد که آقای غنی هرقدر نبوغ و سختکوشی داشته، همه را در جهتِ تضعیفِ پروسۀ ملتسازی و ایجاد یک حکومتِ نامشروع، انحصارگر، قومزده و ناکاره در افغانستان خرج کرده و میکند. این را روزنامهها و رسانههای کشور و حتا جادهها و خیابانهایِ اکثراً مسدود و مزدحمِ شهر کابل نیز شهادت میدهند. آقای غنی اگر بهجای ۱۶ ساعت کار، ۲۴ ساعت کار هم کند، بازهم فرشتۀ خوشبختی نه، بلکه مأمورِ بیچارهگی و فروپاشیِ افغانستان است!
Comments are closed.