احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:دوشنبه 2 اسد 1396 - ۰۱ اسد ۱۳۹۶
بخش پنجاویکم/
همکاران صادق
سال ۱۳۷۸ خورشیدی، در یکی از جلسات فرهنگی با آمرصاحب بودم. زمانی که هدایتهای وی تمام شد، حرکت کردم. اما بعد از حرکتِ من، چیز دیگری به یاد آمرصاحب آمد و از همکارنِ خود خواست که مرا خبر کنند تا برگردم.
من با موتر جیپی منطقه را ترک کردم. با من مخابره و تلیفون نبود. برخی که در این مجلس با آمرصاحب حضور داشتند، به دنبالِ من شدند تا از هر طریقِ ممکن موضوع را به من برسانند.
در سرک پنجشیر، موتری متواتر هارن میکرد و من نمیدانستم که در این سرک کمعرض چگونه به این موتر راه بدهم. بالاخره رانندۀ موتر از من پیشی گرفت و در پیش رویم ایستاد و با عصبانیت گفت: برادر فکر کنم گوشهایت کر است، شما را آمرصاحب کار دارد!
وقتی همکاری مردم را با آمرصاحب دیدم، یقین حاصل کردم که این شخصیتِ محبوبِ مردمی، هیچگاه شکست نخواهد خورد.
زمانی که نزد آمر صاحب رسیدم، جنابشان به من در مورد تهیۀ فهرست اسیران پاکستانی که نزد انجنیر عارف رییس امنیت ملی بود، تذکر داد و گفت: این فهرست را در پیام مجاهد نشر کنید!
چاکلیت
سال ۱۳۷۹ خورشیدی، از راههای صعبالعبورِ چترال، کوتل انجمن و ولسوالی اسکازر ولایت بدخشان، به درۀ پنجشیر رسیدم. راهی طولانی، سفری پُرمشقت و تنهایی. در این مسافرت، من چند جلد کتاب و دو پاکت چاکلیت با خود داشتم.
چندین روزی از این سفر سپری شده بود؛ در یکی از درههای ساحات بدخشان، شبهنگام چیزی به خوردن نیافتیم. همراهانم از خورجین اسپانِ خود، نانهای قاق و سوخته را پیدا کردند و میخواستند آن را بخورند، زیرا بسیار گرسنه بودیم.
آنها که چند عدد گیلاس با چایجوش کهنهیی داشتند، از من پرسیدند: «چیزی برای خوردن در بقچهات نیست؟» گفتم: دو پاکت چاکلیت امانت از ماماهایم است.
همسفرانم قهر شدند که ما از گرسنهگی قریب است بمیریم و تو چاکلیتها را ذخیره کردهای.
چای را با خسوخاشاک جوش کردیم و به دامنهیی از کوه، جایی که از باد در امان بود، رفته و چای را با چاکلیتهای امانتی خوردیم.
ما ساحاتِ زیادی را سفر کرده و بسیار خسته شده بودیم، از فرط خستهگی روی سنگهای هموار به خواب رفتم.
Comments are closed.