احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمدعمران/ دوشنبه 2 اسد 1396 - ۰۱ اسد ۱۳۹۶
وقتی احمدولی مسعود رییس بنیاد قهرمان ملی کشور از احتمال سقوط دولت وحدت ملی سخن گفت، برخیها آن را مبالغه آمیز و تعدادی هم بسیار بدبینانه توصیف کردند. اما واقعا احتمال سقوط دولت وحدت ملی وجود دارد؟ آن عده که چنین پیش بینیی را مبالغه آمیز میدانند عمدتا به این جانب قضیه توجه میکنند که سقوط دولت وحدت ملی به سقوط کل نظام منجر میشود و چنین اتفاقی در شرایط فعلی با توجه به حضور سربازان ناتو در کشور و حمایت بینالمللی از نظام محتمل به نظر نمیرسد. این برداشت کاملا میتواند درست باشد و از جانبی هم هیچ تناقضی با برداشتهای آقای مسعود از وضعیت نداشته باشد. به این معنا که سقوط دولت وحدت ملی که در برهۀ خاص و بنا به مجبوریتهای سیاسی شکل گرفت نمیتواند معنای سقوط نظام را نیز تداعی کند. سقوط نظام حتا نمیتواند با توجه به واقعیتهای موجود برای گروههای که دم از سقوط آن میزنند، به صرفه تلقی شود. مثلا بیایید این احتمال را در نظر بگیریم که طالبان روزی موفق شوند، دولت فعلی را سقوط دهند، آیا بازهم به نفع شان خواهد بود و یا خواهند توانست که همان نظام قبلی خود را با تمام آن ویژه گی های آن دوباره احیا کنند. فکر نمی کنم که حتا گروه های تمامیت خواه و افراطی نیز دیگر آن مجال را بیابند که قرایت خود از دولت داری را بر جامعه تحمیل کنند. آن ها نیز مجبور می شوند که واقعیت ها را برای بقا و ادامه حیات سیاسی خود قبول کنند. حالا شاید همه چیز به گونه امروز نباشد ولی بدون شک خیلی از ارزش های امروزی را حفظ خواهند کرد. زیرا این ارزش ها، تنها ارزش های یک گروه و یا حزب خاصی نیست که در نبود آن ها این ارزش ها نیز نابود شوند. هرچند این سخن معروف کارل پوپر برای دموکراسی های جهان در گوش ما طنین انداز است که همواره برگشت به گذشته دور از امکان نخواهد بود. ولی تعمیق ارزش های مردم سالارانه در نزدیک به صد سال گذشته راه چنین برگشتی را بسیار تنگ ساخته و به مشکل می توان محتمل دانست که جهان یک بار دیگر به شکل گیری نظام های چون شوروی سابق و یا کوریای شمالی امروزی زمینه بدهد. از این منظرعینیت موجود در سخنان آقای مسعود قابل فهم می تواند باشد. از جانب دیگر وقتی به حرف ها و سخنان مقام های بلند پایه کشور نیز توجه صورت گیرد این ترس را در کلام شان می توان شاهد بود. وقتی سرور دانش معاون دوم ریاست جمهوری می گوید که بدیل های چون حکومت موقت و یا برگزاری زود هنگام انتخابات ریاست جمهوری مغایر با منافع ملی ماست، به این معنا می تواند باشد که مقام های کشور از اجرایی شدن چنین گزینه های به شدت ترسیده اند. آن ها از این نمی ترسند که سقوط دولت وحدت ملی منافع ملی کشور را متضرر می سازد بل ترس آن ها از این است که در نتیجه سقوط دولت وحدت ملی قدرت خود را از دست خواهند داد و یا این که در بدبینانه ترین وضعیت ممکن است برای پاسخ دادن در مورد عملکرد شان به میز محاکمه کشانده شوند. آن ها از این نمی هراسند که ارزش های نظام برباد خواهد رفت، زیرا به باور بسیارها و تحلیل های که انجام می شود، دولت وحدت ملی و به ویژه بخش ریاست جمهوری آن به اندازه کافی از ارزش های نظام فاصله گرفته و دیگر آن تعهد لازم به این ارزش ها در آن ها دیده نمی شود. وقتی خود کارگزاران دولت به ارزش های نظام پشت کرده باشند، آن گاه مسوولیت دیگران در قبال نظام و به ویژه آنانی که به این ارزش ها تعهد دارند، چیست؟ سخنان آقای مسعود دقیقا پاسخ به چنین وضعیتی مطرح شده است. آقای مسعود از استبدادی شدن قدرت هشدار می دهد و می گوید دلیل گسستن تعداد از حکومت به معنای سقوط آن می تواند تلقی شود، زیرا به باور آقای مسعود همین افراد بودند که اجماع آن ها باعث ایجاد دولت وحدت ملی شد و اگر این اجماع از هم بگسلد، نتیجۀ آن نیز دیگر مشروعیت خود را حفظ کرده نمی تواند. یا به تعبیری که آقای مسعود آن را چنین تراز بندی: “به نظر من وقتی چهار نفر از بزرگان حکومت (جنرال دوستم، عطا محمد نور، محمد محقق، صلاحالدین ربانی) از ساختار دولت خارج شوند به معنی ضربه یی بسیار بزرگ به پیکره دولت است، اشرفغنی رییسجمهور افغانستان متأسفانه در تمامی این سه سال نتوانست چتری ملی به نام دولت را ایجاد کند و همه را با خود همراه سازد، این ناتوانی تا آن جا پیش رفته که امروز میبینیم شاکلههای اصلی حکومت وحدت ملی با خروج خود، حکومت را تا آستانه فروپاشی سوق دادهاند.به طریقی میشود گفت معنای ایتلاف شکل گرفته در ترکیه هم همین است، خروج از دولت و اتحاد در مقابل دولت، آن هم دولتی که مشروعیتش روزبهروز رو به افول است.” معنای این سخنان چیست؟ معنای این سخنان این است که دیگر برای باقی دولت وحدت ملی مشروعیت باقی نمانده ولی این هرگز به معنای فروپاشی نظام بوده نمی تواند. اصلا در جهان امروز دیگر با روش های کلاسیک نمی توان اعمال سلطه کرد. کودتا و براندازی نظام های سیاسی که روش های معقول در جهان کلاسیک شمرده می شدند، هرگز اقناع کننده و مشروعیت بخش نبوده اند. آقای مسعود اصل سخنش همین است که باید دوباره به مشروعیت نظام برگردیم.
Comments are closed.