احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:محمداکرام اندیشمند/ شنبه 14 اسد 1396 - ۱۳ اسد ۱۳۹۶
بخش دهم و پایانی/
این بحث، یک بحثِ پیچیده است که از زوایای مختلف با دیدگاه و برداشتِ متفاوت مورد بررسی قرار میگیرد. اما قبل از آن باید به گونۀ اجمالی، پیشینۀ تاجیکها، هویت و حضور آنها در منطقه مورد مطالعه قرار گیرد تا این نقطه روش شود که تاجیکها با سابقۀ بسیار کهنِ تاریخی خود، بخشِ مهمی از مدنیتسازان و حکومتگرانِ یک جغرافیای بزرگ و یک حوزۀ بزرگِ تمدنیِ منطقه در خاورمیانه، آسیای میانه و آسیای جنوبی و حتا آسیای صغیر بودهاند.
جمعیت اسلامی افغانستان به رهبری استاد ربانی و احمدشاه مسعود در عرصههای مختلفِ اداره و مدیریتِ بخشهای ملکی و نظامی، از نیرو و توانایی کافی و موثر برخوردار نبود. بدتر از این نقص و ناتوانی، فساد و بیصداقتی اعضا و منسوبینِ این تنظیم و سایر تنظیمهای جهادی و اسلامی شریک در دولت و حکومت بود. بسیاری از افراد و عناصری که کدرها و فعالین تنظیمهای خود در هر دو عرصۀ نظامی و ملکی بودند و بعداً در کرسیهای دولتی قرار گرفتند، دست به سوءاستفاده و خیانت مالی زدند.
در بررسی عوامل درونی سقوط دولت اسلامی به رهبری استاد ربانی و احمدشاه مسعود نمیتوان از اثر منفی و مخربِ گسترش فساد مالی چشم پوشید. به قول ابن خلدون مورخ مشهور مسلمان، قدرت “عصبیه” که نیرو و انگیزۀ دفاع از حاکمیت محسوب میشود، در نتیجۀ فساد مالی به انحطاط و اضمحلال رفت.
دوران مقاومت و بازنگری اشتباهاتِ پیشین
رهبران تاجیکتبار دولت اسلامی
پس از سقوط کابل بهدست طالبان در میزان ۱۳۷۵، استاد ربانی مقر دولت را به تخار و مزارشریف و سپس به بدخشان برد. احمدشاه مسعود فرماندهی مقاومت علیه طالبان را بهدست گرفت و در صدد آن شد که در هر دو عرصۀ داخلی و خارجی از تکرار اشتباهاتِ دوران حکومت در کابل جلوگیری کند و حتا به جبران آن اشتباهات بپردازد.
میانجیگری استاد ربانی و احمدشاه مسعود که برای آشتی مخالفان اسلامگرای تاجکستان با دولتِ آن کشور به ریاست امامعلی رحمان در زمان حضورشان در کابل آغاز شده بود، به کرسی نشست و روابط آنها با دولت تاجیکستان بسیار نزدیک شد.
سید عبدالله نوری رهبر حزب نهضت اسلامی تاجکستان با امامعلی رحمان رییسجمهور آن کشور را در فرخار افغانستان میزبانی کردند و پایههای توافق و صلح میان هر دو طرف ایجاد شد. احمدشاه مسعود حتا رضوان صدیروف یکی از فرماندهان معروف و مقتدر مخالفِ دولت تاجیکستان را که مخالف صلح بود، وادار به قبول صلح کرد و او را با نیروهایش به تاجیکستان فرستاد. البته رفتار و سیاستِ طالبان در مورد حمایت از دولت خودخواندۀ چیچین، حضور افراد اسلامگرای ازبکستان به رهبری جمعۀ نمنگانی در میان طالبان، حضور اسلامگراهای اویغور از چین و حضور هزاران فرد اسلامگرا از کشورهای مختلف در میان طالبان، دولتهای تاجکستان، قزاقستان، روسیه، هند، ازبکستان و ایران را به حمایت و همکاری با احمدشاه مسعود و استاد ربانی کشاند.
تاجیکستان در کولاب یک پایگاه هوایی را در اختیار احمدشاه مسعود قرار داد. مسعود به سفرهای متعدد به تاجکستان، هند، ازبکستان و ایران پرداخت. در داخل با جنرال دوستم و کریم خلیلی موافقتنامۀ جبهۀ مشترک را در خنجان (۱۹ میزان ۱۳۷۵ برابر به ۱۱ اکتوبر ۱۹۹۶) امضا کرد.
احمدشاه مسعود علیرغم آنکه در جنگ شدید با طالبان بهسر میبرد و طالبان تا سال ۱۳۷۷ بر ولایات شمال تا تالقان تسلط یافتند، اما به مقاومت و گسترده ساختن جبهۀ مقاومت از تمام اقوام ادامه داد. او تلاش کرد که دیدگاه غرب و بهخصوص امریکا را در مورد دخالت پاکستان و نقش این کشور در حمایت از طالبان و القاعده تغییر دهد. در اوایل حمل ۱۳۸۰ به دعوت ریاست پارلمان اروپا به شهر استراسبورگ فرانسه سفر کرد و در مقر پارلمان اروپا سخنرانی کرد. او امیدوار بود که امریکا و غرب به ماهیت و خطر طالبان و القاعده پی میبرد. امریکاییها با او نخست بر سر بازخرید موشک استینگر رابطه ایجاد کردند و سپس با حملۀ القاعده بر سفارت امریکا در نایروبی و دارالسلام در ۷ آگست ۱۹۹۸ بر سرِ بن لادن رابطۀ تبادل و همکاریِ اطلاعات برقرار کردند. هرچند امریکاییها سیاستشان این بود و تلاش میکردند که از این رابطهها مسعود در جنگ علیه طالبان سود نبرد، اما باور مسعود این بود که بتواند بر دیدگاه و سیاستِ امریکاییها بر سر پاکستان و طالبان تغییر ایجاد کند. این تلاشها موثریت نداشت و تا آخرین لحظات حیاتش شاهد تغییر موقفِ امریکا در مورد پاکستان بر سرِ افغانستان نبود. این تغییر تا حدی و به گونۀ موقت و محدود پس از ۱۱ سپتمبر ۲۰۰۱ در بینش و سیاستِ امریکا ایجاد شد، اما احمدشاه مسعود دو روز پیش از آن با حملۀ انتحاری دو عضو عرب القاعده در خواجه بهاءالدین ولایت تخار به شهادت رسیده بود.
سقوط طالبان، ورود امریکا و سقوط تدریجی تاجیکان از اقتدار سیاسی
حکومت طالبان با حمایتِ هوایی و موشکی امریکا توسط نیروهای جبهۀ مقاومتِ ضد طالبان که فرماندهیاش را قبلاً احمدشاه مسعود به دوش داشت، ساقط شد. کابل در ۱۲ نوامبر ۲۰۰۱ (۲۱ عقرب ۱۳۸۰) توسط نیروهای تحت فرمانِ محمدقسیم فهیم جانشین احمدشاه مسعود تصرف گردید؛ اما رهبران مقاومت و جانشینانِ مسعود که در آغاز بر تمام نهادهای امنیتی و نظامی تسلط داشتند، از همان آغاز اجلاس بن و تشکیل حکومت موقت به ریاست حامد کرزی خبطهای بزرگی را گام به گام انجام دادند. تبعات اشتباهاتِ آنها نه تنها تضعیف، انزوا و راندنشان از قدرت بود، بلکه آن خبطها به تدوین و تصویب قانون اساسی و شکلگیری نظام ریاستی متمرکز انجامید که امروز قدرت سیاسی را بهصورت قانونمند در اختیار یک فرد به عنوان رییس جمهور قرار داده است.
نخستین اشتباه سیاسی جانشینان احمدشاه مسعود، پذیرش حامد کرزی از زاویۀ هویتِ تباری به عنوان پشتون و تردید ریاست عبدالستار سیرت بر مبنای هویت تباریِ او به عنوان ازبیک بود.
جانشینان احمدشاه مسعود به خصوص محمدقسیم فهیم و داکتر عبدالله برای ریاست حامد کرزی در حکومت بهشدت تلاش و جانبداری کردند. مارشال فهیم این حمایت را اشتباهِ خود تلقی کرد و گفت که به اصرار زلمی خلیلزاد این کار را انجام داده، درحالیکه سید مخدوم رهین و داکتر عبدالرحمن از بن تأکید داشتند که من با ریاست سیرت موافقه کنم، نه کرزی.
داکتر عبدالله به حدی در رسیدن کرزی به ریاست حکومت تلاش کرد که جیمز دابینز رییس هیأت امریکایی در اجلاس بن میگوید: «در واقع، وحدت نظری که در سطح بینالمللی در حمایت و پشتیبانی از حامد کرزی شکل گرفته بود، محصول تلاشهای داکتر عبدالله بود. علاوه بر ترویج و تقویت کاندیداتوری کرزی به من، عبدالله بذر این پیشنهاد را در افکار و اذهان روسها، هندیها، ترکها، ایرانیها و دیپلماتهای متعدد اروپایی دیگر نیز کاشته بود.»
حامد کرزی حکومت را از استاد ربانی در اول جدی ۱۳۸۰ (۲۲ دسمبر ۲۰۰۱) تسلیم شد و در حلقه و انحصار رهبران جبهۀ مقاومت که عمدتاً تاجیکان بودند، حکومت خود را آغاز کرد. اشتباهات رهبران تاجیکان در حکومت کرزی پس از بن و در جریان حاکمیت همچنان با گستردهگی بیشتر ادامه یافت. در لویه جرگۀ اضطراری (۲۱ جوزای ۱۳۸۱ برابر به ۱۱ جون ۲۰۰۱) در کمیسیون تدوین و تدقیق قانون اساسی و در لویه جرگۀ تصویب قانون اساسی (۲۲ قوس ۱۳۸۲) با نقش بسیاری از این رهبران نظام ریاستی متمرکز به تصویب رسید.
یکی از عوامل راندن رهبران تاجیک متدرجاً از اقتدار سیاسی و حتا مشارکت در این اقتدار با کرزی، به تلقین این ذهنیت و باور به امریکاییها و غربیهای حامیِ این حکومت برمیگشت که تاجیکها در رهبری قدرت موجب بیثباتی در افغانستان میشوند و اینها نمیتوانند محور قدرت باشند و مورد پذیرش اقوامِ دیگر قرار گیرند. جانشینانِ مسعود در اجلاس بن و ساختار جدیدِ شکل گرفته و سپس در ساختار قانون اساسی خودشان، با رفتار و عملِ خود به این تلقی صحه گذاشتند.
سـخن آخر
صرفنظر از درستی و نادرستیِ این تلقی و بحث بر سرِ چالش اقتدار سیاسی برای تاجیکها در افغانستان از منظر قومی، نکتۀ اصلیِ قابل پرسش و بحث به عبور از این چالش برمیگردد. مسلماً دیدگاههای مختلف و متفاوتی در این مورد و بهخصوص از سوی اهل سیاست و نخبهگان و روشنفکرانِ متعلق به جامعۀ تاجیک ارایه میشود. گروههای سیاسی و قومی دیگر در افغانستان نیز به این موضوع نگاههای مختلف دارند. اما نگاه و باورِ من این است که تاجیکها در افغانستان و حتا در منطقه بیشتر هویتِ فرهنگی دارند، تا هویت تباری. راهحل چالش در اقتدار سیاسی باید از منظرِ این هویت مورد بررسی قرار گیرد. آنچه را که من از این هویت راهحل اصلی و پایدار برای جامعه و کشور افغانستان در ابعاد مختلفِ حیاتِ سیاسی و اجتماعی تلقی میکنم، رفتن به سوی جامعۀ شهروندی و ملت شهروند است، نه ملت اقوام. راهحل چالش اقتدار سیاسی در افغانستان و جوامع قومی و گروههای سیاسی متعلق به اقوام و هویتهای قومی، علیرغم تظاهر به کتمان این تعلق، تقویت جامعۀ شهروندی و سیاسیسازی قدرت به جای قومیسازی سیاست و قدرت در جهت شکلگیری ملت مدنی و جامعۀ شهروندی است.
ممکن است این دیدگاه و این تصور با توجه به قومی بودن سیاست در افغانستان و رویکرد شمار کثیری از افراد و گروههای مختلف به این سیاست و تقویت جامعۀ قومی به جای جامعۀ شهروندی، یک آرمانگرایی محض و غیرعملی تلقی شود. افزون بر آن، ممکن است این دیدگاه از سوی کسانی که تبعیض و ستمِ قومی ناشی از برتریجویی قومی را در افغانستان عاملی مهم در بیعدالتی و ناپایداری ثبات و توسعۀ سیاسی و اجتماعی میدانند، حمایت از تداوم این بیعدالتی و تبعیض ارزیابی شود. حتا اگر این تلقی و ارزیابی بخشی از واقعیتهای امروز افغانستان را انعکاس دهد و قومیسازی قدرت در جهت تأمین عدالت و ثبات، گریزناپذیر باشد، این یک راهحلِ نادرست، کوتاهمدت و ناپایدار است.
منابع
۱– تاریخ افغانستان بعد از اسلام، عبدالحی حبیبی
۲- افغانستان در مسیر تاریخ، غلاممحمد غبار
۳- پاکستان در خط آتش، تألیف پرویز مشرف
۴– امریکا در افغانستان، اثر نگارنده
۵– تاریخ سیاسی و اجتماعی خراسان، اثر: التون لی دینل
۶– ملیتهای شوروی، اثر: گراهام اسمیت
۷– خاطرههای امیر عالمخان
۸– خراسان و ماوراءالنهر، اثر بلیسنکی
۹– تاجیکان در قرن بیستم، سلیم ایوبزاد
۱۰– دربارۀ سرزمین نیاکان، فریدون جنیدی
۱۱– حکومتگران کشورهای اسلامی، سیروس غفاریان
۱۲– بازی بزرگ جدید در اسیای مرکزی، الهه کولایی
۱۳– افغانستان در پنج قرن اخیر، محمدصدیق فرهنگ
۱۴– عیاری از خراسان، اثر استاد خلیلالله خلیلی
۱۵– تجاوز شوروی و مقاومت مجاهدین، هنری برادشر
۱۶– افغانستان، جنگ، سیاست و جامعه، اثر: انتونیو جیوستوزی
۱۷– سالهای تجاوز و مقاومت، اثر نگارنده
۱۸– جنگ اشباح، اثر: ستیو کول
۱۹– ما و پاکستان، اثر نگارنده
۲۰– نهضت اسلامی افغانستان، اثر نگارنده
۲۱– یادداشتهای نگارنده.
Comments are closed.