مسعـود در انتظـار مـردم

گزارشگر:شنبه 18 سنبله 1396 - ۱۷ سنبله ۱۳۹۶

mandegar-3ضیا حافظی

آیا ترحم با حکمتیار جفا در حق مردم نبود؟
با دریغ؛ کشور فدای جوان‌مردی مسعود و نامردمی حکمتیار گردید. مسعود شهید، مردانه و با شرف زیست و در پای خصلت‌های عیاری‌اش جان سپرد. این باشد جای خودش و حرمت بی‌کران من به مسعود محفوظ سر جایش. اما از نگاه اصل مروج سیاسی دوران جنگ، بُکُش تا کشته نشوی بگذریم… از نگاه اصل آینده‌نگری و دفع مضرت. در مورد آزموده‌ها گفته اند، مکروب‌کُشی صواب است تا حق حیات‌بخشی به آن موجود مضر و مفسد. امروز، حکمتیار با همه جرم و جنایت و مزدوری بیگانه در پس پیری اصلاح نشده و در پی ادامۀ نفاق و دربه‌دری مردم است، پس، سوالی مطرح است. از سقوط کابل و رفتن حکمتیار به مناطق تحت تسلط مسعود و استاد ربانی بهتر نبود در یک محاکمۀ عالانه با حکمتیار تصفیه حساب می‌شد؟ نتجه معلوم و معدوم بود. برعکس
تا جایی شنیده‌گی‌ها، مسعود شهید، بر حفظ جان حکمتیار تأکید داشته و نابودی او را نا جوان‌مردی گفته بود. البته از دید جوان‌مردی و عیاری، شاید کار ثواب بود. در نتیجه استاد ربانی او را تا بدخشان بدرقه کرده و به ارگو، محل طرفدارانش رسانید. اما به مجرد رسیدنِ پای حکمتیار به ایران، ادعا کرد که «مسعود قصد هلاکت او را داشت، اما موفق نشد». حال زمان زیاد از آن قصه‌ها گذشته، حکمتیار از برکت بزرگی مسعود یا به قولی بعضی‌ها از اثر همدردی ایدئولوژیک او زنده است و سریال کثیف جنایات ادامه دارد. آیا در حق مردم جفا شده یا در حق حکمتیار؟

————————————————————————————

شفیق‌الله شفیق

به خداوند سوگند حتا اگر به اندازۀ کلاهم جایی ماندن در این سرزمین را داشته باشم، می‌مانم و مقاومت می‌کنم. این جمله‌یی است احمدشاه مسعود برای نمایندۀ وزارت خارجۀ امریکا در زمانی ابراز کرد که شهرهای افغانستان پی هم به دست طالبان سقوط می‌کرد. بایست اذعان کرد که شهرت و محبوبیت آمر مسعود نیز محصول آزاداندیشی و رفتارهای انقلابی او است که در شجاعت و دلیری رقیبی نداشت. اگرچه امروز او در میان هم‌سنگرانش زنده نیست؛ ولی من فکر می‌کنم اگر او زنده می‌ماند، به احتمال بسیار زیاد حضور امریکایی‌ها و ناتو را در افغانستان بر نمی‌تابید.
در آن‌صورت، ممکن بود شماری از هم‌سنگران او را در تقابل با امریکا همراهی نکنند و اگر زیر سقف نظام وابسته به غرب مثل سایرین مأمور می‌شد، حالا میان او و کسانی که از نام و جایگاه او مشروعیت می‌گیرند، فرقی نمی‌ماند. به هر روی، خداوند او را دوست داشت، به او تنها عزت یک انسان قهرمان و سربلند را داد که هیچ‌گاهی غرور و شخصیت‌اش نشکست و به هیچ جریانی تسلیم نشد و به هیچ خارجی و بیرونی سر تعظیم فرود نیاورد و مدح نکرد. از همین‌روی است که برای آن جایگاه شامخ و سیاست‌های تحقیرآمیز و توهین‌آمیز امریکا در افغانستان هیچ میانه‌یی نمی‌توان پیدا کرد.
روحت شاد قهرمان!

—————————————————————————————————————————————————————–

 

احمد کاوان

الگوی احمدشاه مسعود
انتخاب الگوهای رفتاری یکی از راه‌های اساسی و مهم در شکل‌دهی شخصیت آدم‌ها است که بی‌شک نقش و اثرگذاری آن دست کمی از سایر عامل‌های دیگر شکل‌دهندۀ «شخصیت» ندارد. از این‌رو، دست یافتن به شناخت دقیق و همه‌جانبه دربارۀ انسان‌های بزرگ بدون توجه به این عامل ممکن و میسر نیست.
احمدشاه مسعود، شخصیت تاریخ‌ساز و بسیار بحث‌برانگیزِ معاصر وقتی در بحبوحۀ کش‌وگیرهای ایدئولوژیک جناح‌های چپ و راست و مبارزات دانشگاهی افتاد، هنوز جوانی ناپخته و ناشناخته بود که با شهید مهندس حبیب‌الرحمن، سر هستۀ جوانان نهضت اسلامی آشنایی پیدا کرد. این آشنایی عادی نبود و از آنجا که این آشنایی تأثیر غیر قابل انکاری بر مسعود گذاشت، بایستی آن را نقطۀ عطف و قابل توجهی در زنده‌گی او دانست.
به روایت صالح محمد ریگستانی: «آمر صاحب تا که من یادم است، تحت تأثیر هیچ شخصیتی به اندازۀ حبیب‌الرحمن نبوده است. آمر صاحب هر وقت که فرصتی پیدا می‌شد، از او یاد می‌کرد. بحث از تقوا و پرهیزگاری می‌آمد، انجینیر حبیب‌الرحمن، بحث از عقلانیت و خردمندی در مبارزه می‌آمد. انجینیر حبیب‌الرحمن، بحث از قدرت تحلیل و تجزیۀ اوضاع می‌آمد، انجینیر حبیب‌الرحمن. انجینیر حبیب‌الرحمن نمی‌گفت، «مبارک» ، «استاد»!. مبارک چنین گفت و مبارک چنان.»
شاید احمدشاه مسعود، کسان دیگر را نیز به حیث الگوهای خود برگزیده باشد، مثل استاد برهان‌الدین ربانی، پیشوای جمعیت اسلامی، شخصیتی که به اعتدال‌گرایی و تسامح در زنده‌گی سیاسی شهرت دارد، اما هیچ یکی به اندازۀ حبیب‌الرحمن، بر او اثرگذار نبوده است. هرچند که مبانی فکری و دیدگاه دینی انجینیر حبیب‌الرحمان امروزه محل بحث‌های فروانی ا‌ست که این‌‌جا نمی‌‌توان به شرح بیشتر آن پرداخت، اما قدر مسلم این است که الگو قرار دادن حبیب‌الرحمن، برای احمدشاه مسعود واجد خوبی‌ها و نیکی‌های فروانی بوده است. حتا شاید نتوان تعریفی از شخصیت مسعود را بدون توجه به ویژه‌گی‌های شخصیتی حبیب‌الرحمن ارایه کرد.

—————————————————————————————————————————————————————–

 

عبدالشهید ثاقب

افراطیت، هیولای رویین تن نیست که با آن نتوان مبارزه کرد. در مبارزه علیه افراطیت فقط فقه و کلام امام ابوحنیفه و شمشیر مسعود نیاز است.
امام ابوحنیفه در سال ١۵٠ هجری قمری چشم از جهان بست و مسعود هفده سال قبل توسط خوارج قرن ترور شد. جای امام ابوحنیفه و مسعود امروزه در عصر پرآشوب ما خالی است، اما اگر بر بنیاد کلام حنفی و شیوه‌های مبارزاتی مسعود، مانیفیستی برای مقاومت بنویسیم و مبارزه را در دو جبهۀ سرد و گرم، فرهنگی و نظامی، علیه افراطیت آغاز کنیم، تخم تکفیر از جامعه ما برچیده خواهد شد.
اگر امروزه افغانستان جولانگاهی برای ارعاب و وحشت‌آفرینی تروریسم شده است، اشکال کار این است که نه ملاهای ما اعتقادات کلامی حنفی دارند و نه سیاسیون ما ارادۀ سیاسی و قاطعیت قهرمان ملی کشور را در مبارزه علیه طالب و داعش.
نگاشتن مانیفیست مقاومت بر اساس اندیشه‌های کلامی امام ابوحنیفه و روش مبارزاتی شهید احمدشاه مسعود وظیفۀ نسل ما است. بدون برگشت به این دو، در این میدان محکوم به شکست هستیم!

—————————————————————————————————————————————————————–

 

عمر محمدی

قهرمان ملی کشور جان‌اش را فدای باورهای‌اش کرد. شهید احمدشاه مسعود شخصیت چند بُعدی بود. آمرصاحب شهید در پهلوی مبارزات نظامی‌اش چه در دوران جهاد علیه متجاوزان و اشغال‌گرانِ شوروی؛ و چه در دوران مقاومت در برابر تروریستان بین‌المللی؛ در بخش‌های سیاسی، فرهنگی و رسانه‌ها نیز توجه قابل ملاحظه‌یی داشت. احترام به آزادی بیان و رسانه‌ها یکی از دلایل محکم برای باورمندی مسعود به ارزش‌های دموکراتیک بود، آن‌هم در زمانی که فضای جنگی سرخ همه‌جا را فرا گرفته بود.
شهیداحمدشاه مسعود در مستندسازی جهاد و مقاومت نقش مهمی را بازی کرد. قهرمان ملی در پهلوی مبارزات نظامی‌اش، برای مستندسازی حقانیت خود نیز تلاش می‌کرد و برای نسل‌های آینده اطلاعات و مستنداتی را از خود به جا ماند که این نسل و نسل‌های آینده، حقانیت او را می‌توانند از نوشته‌ها و نوارهای تصویری رسانه‌های ملی و بین‌المللی درک کنند. شهید احمدشاه مسعود، قهرمان ملی افغانستان، به قیمت جانش به باورهایش ارزش قایل بود و حتا برای باورهایش جان‌اش را نیز فدا کرد.
روحش شاد و یادش گرامی باد!

—————————————————————————————————————————————————————–

 

کلیم‌الله همسخن

چرا مسعود قهرمان ملی است؟
هرکسی را کنار مسعود ایستاد کنید، قدش کوتاهی می‌کند؛
پس از سخنرانی‌های اشرف غنی احمدزی در بندر آقینه و قصر دارالامان که امان‌الله خان(شاه پشین) را مکرر قهرمان ملی عنوان کرد، شاهد موافقت و مخالفت‌هایی اندرباب این‌که چه کسی قهرمان ملی است و چه کسی نیست؛ بوده‌ایم. غنی احمدزی امان‌الله خان را احتمالاً به سه دلیل قهرمان ملی عنوان می‌کند. یکم: برای انحراف افکار عمومی و تنش‌زایی، تا بتواند خودش را از انتقادات مردم به ساحۀ امن پناه دهد- بحث پشتون و تاجیک. دوم: تصغیر مسعود بزرگ. سوم: این‌که شاید به راستی گمان می‌کند امان‌الله قهرمان ملی است. به هر دلیلی که باشد، غنی اشتباه می‌کند و امان‌الله قهرمان ملی شده نمی‌تواند.
در حاشیۀ و طوالت بحث غنی، شماری فرمانده را تک‌قهرمان، شماری امان‌الله خان و فرمانده مسعود(هردو) را قهرمان ملی، شماری هیچ کدام را قبول ندارند. می‌گویند وقتی ملتی شکل نگرفته باشد، قهرمان ملی هم وجود ندارد. در کُلیت این همه دیدگاه‌های ضد و نقیض برای بحث «چون ملت نشده‌ایم، قهرمان ملی نداریم» جالب توجه است. من با این گروه طرف هستم و استدلال می‌کنم.
«ما در داوری‌ها، داوری بر سر بودن و نبودن چیزی، شی، شخصی… دو نوع «هدف»(آبجیکتیف) داریم؛ درجه یک و درجه دو. برای هدف درجه یک نیاز به دلیل نداریم، مثلاً: این کاخ سپیدار است و آن قصر ریاست‌جمهوری. برای اثبات هدف درجه دم، نیاز به رأی‌زنی و تحقیق داریم. مثلاً: آب چشمه یخ است. می‌تواند یخ باشد، می‌تواند گرم باشد»، اما، مسعود چرا قهرمان ملی است؟
یکم: در زمان جهاد مردم افغانستان، مسعود درخشان‌ترین چریک و فرمانده شهیر علیۀ روس‌ها و رژیم‌های دست‌نشاندۀ روسی است. جنرالان روسی خود به تسخیرناپذیری سنگرهای مسعود معترف اند و او(مسعود) را کاکه‌ترین دشمن می‌دانند.
دوم: پس از ظهور طالبان، اکثریت مطلق رهبران جهادی و فرماندهان تنظیم‌ها رو به فرار نهادند و یا هم با طالب هم‌دست شدند؛ مگر فرمانده مسعود و استاد ربانی شهید رهبری دولت مجاهدان. چه کسی می‌تواند ادعا کند که اگر فرمانده مسعود مقاومت نمی‌کرد و رهبران تسلیمی و فراری را از هرگوشه و بیشه جمع نمی‌کرد، مقاومت ملی علیۀ القاعده و طالب شکل می‌گرفت؟ استاد سیاف، حاجی قدیر، استاد خلیلی، محقق، جنرال دوستم، سید حسین انوری و دیگر رهبران و فرماندهان همه، قیادت مسعود را پذیرفتند و به فرماندهی او مقاومت کردند. البته، آقای غنی با رفیقاانش آن زمان برای طالبان در غرب لابی‌گری می‌کردند.
سوم: در لویه جرگه، نماینده‌گان تمام اقوام به شمول قهرمانان قومی، پذیرفتند که مسعود قهرمان ملی است و هجدهم سنله را به نام هفتۀ شهید و سالروز قهرمان ملی وارد تقویم کردند.
چهارم: در تمام جهان اگر حرفی و حدیثی از مبارزه علیۀ القاده و طالب و تروریسم به میان آید، فقط یک سمبل ایستاده‌گی در ذهن آگاهان جهان تداعی می‌شود که او مسعود است، دیگر قهرمان و بابایی و کاکایی را کسی به رسمیت نمی‌شناسد.
به هر انجام، مردیکی در برابر اشغال روسی و تانک‌هایش ایستاده شد، در برابر القاده و طالب که حمایت معنوی امریکا، پشتیبانی مالی قدرت‌های نفت‌خوار عرب و نظامی پاکستان را داشت، مقاومت کرد و برای یک لحظه هم در فکر فرار و تسلیم نبود؛ بی‌هیچ شکی قهرمان ملی است. حالا می‌پذیریم که این کشور قومی است و هر قومی ارزش‌های خودش را دارد، اما یک نمونه از میان تمام قهرمانان قومی این کشور بیاورید که همانند مسعود در دو رویداد مهم تاریخی(اشغال روسی و اشغال طالب و القاعده) یک گام به عقب نرفته باشد؟ بنابر این، من به ارزش‌ها و شخصیت‌های تمام اقوام این سرزمین حرمت دارم و شهکاری‌های‌شان را می‌ستایم؛ ولی هر آدمی را که در کنار مسعود تاجیک ایستاد کنید، قدش کوتاهی می‌کند، به شمول امان‌الله خان و هر خان و خان‌زادۀ دیگری.

—————————————————————————————————————————————————————–

 

مهران موحد

تجربۀ حکومت‌داری چهار‌سالۀ کابل به مسعود این نکته را آموخته بود که بدون مشارکت واقعی اقوام مختلف در قدرت سیاسی، تأمین صلح و ثبات دایمی در افغانستان، کاری است دشوار. با این‌همه، او سیاست‌مداری اقتدار‌گرا بود و دوست داشت به عنوان «توزیع‌کنندۀ قدرت» عمل کند و هرگز حاضر نبود این نقش را به آسانی از کف بدهد؛ نقشی که جانشینانش پس از مرگ او به رایگان به دیگران واگذارش کردند.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.