احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:داکتر حنـانی/ شنبه 18 سنبله 1396 - ۱۷ سنبله ۱۳۹۶
من از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۹ تقریباً نُه سال تمام را با آمرصاحب سپری کردم و از نزدیک شاهد طرز زندهگی، جلوههای اخلاقی و برخورد او با طبقاتِ مختلفِ جامعه بودم. در این سالهای دشوار جنگ و خانهبهدوشی که با دشمنِ نیرومندی چون اتحاد جماهیر شوروی روبهرو بود، شب و روز با هم بودیم و طی این دوران، مظاهر گوناگون شخصیتِ او بیپیرایه برایم آشکار گردید؛ حالا که بیش از یکونیم دهه از غروبِ این خورشید تابناکِ سرزمین ما میگذرد، مسوولیت دینی و ملیِ خود میدانم که ابعاد مختلفِ شخصیتِ این مرد بزرگِ تاریخی را برای کسانی که او را از نزدیک ندیده و با وی آشنایی نداشتهاند، به ویژه نسل جوان، به صورتِ مخترص در چند نکته بیان کنــم:
بُعد انسـانی
احمدشاه مسعود (رح) شخصیتی متوازن داشت، بیریا و بیپیرایه بود، بر خشمِ خود غالب بود و هیچگاه در حالتِ قهر و غضب سخنِ ناسزا، فحش و دشنام به زبان نمیآورد. در برابر دشمنان گذشت و مدارا داشت، با اسیران جنگی برخورد نیک و بشردوستانه مینمود و در نگهداری آنها جداً اصول اخلاقی اسلام و قوانین بشری را رعایت میکرد. در مواجهه با دشواریهای روزگار، با عقلانیت برخورد میکرد و از اعمال مبتنی بر عاطفه و احساسات دوری میجست.
در زندهگی شخصی خود، عفیف و پرهیزگار بود. حیا و جرأت، دو خصلتی که اکثراً با هم متضاد پنداشته میشوند، در وجود احمدشاه مسعود به کمال توأم تبلور یافته بوند. در مصرف اموال بیتالمال و جبهه نهایت محتاط و دلسوز بود، با وجود امکانات مالیِ وافری که در اختیار داشت، برای خود و فرزندانش از مال و ثروتِ دنیا چیزی نیندوخت، از خود قصر و بارگاهی بهجا نگذاشت. منزلی که در آخرین ایام زندهگیِ خود در باغ پدری بنا کرد، از پولهایی بود که محبان و دوستدارانش برای مصارف شخصیِ او داده بودند.
بُعد دینداری
آدمی سخت متدین و پرهیزگار بود. ایمان محکم، اخلاصِ خدشهناپذیر و توکلِ عجیبی بر پروردگار خود داشت. نمازهای پنجگانه را در وقتش و اکثراً با جماعت ادا مینمود. معمولاً بعد از نماز صبح، قرآن تلاوت میکرد. همیشه با وضو بود و قبل از رفتن به خواب، شبانه دو رکعت نماز میخواند و چنانکه دیگران میگویند، تهجد (نماز شب) نیز میخواند. در عقاید و افکارِ خود معتدل بود و اسلام را دین وسطیت و اعتدال میپنداشت و میگفت: «با اسلام معتدل، هم میتوانیم با خود زندهگی کنیم و هم با دیگران». بنابرآن، با تعبیرهای افراطی و متحجرانه از اسلام موافق نبود. به توانایی و نقش اسلام در کمال و سعادتِ جامعه و فرد از راه حفظ و گسترش ارزشهای اخلاقی تأکید میکرد و آن را عامل رهبری و کمال شخصیتِ انسان تلقی میکرد.
بُعد اجتماعی
به اطفال شفقت داشت و به ایشان مهر میورزید. جوانان را دوست میداشت و آنها را به کارهای مهم میگمارد و تشویق میکرد. با بزرگان و اهل علم، با احترام و فروتنی برخورد میکرد. با دوستان و یارانش صمیمی و به دور از تصنع بود. با عام مردم با گشادهرویی و به دور از تظاهر عمل میکردد. در گفتوگو و پرسشها بسیار حاضرجواب و شوخطبع بود. مطایبه جزیی از صحبتهای دلنشینش بود. از قدرت درک و تفهیم عالی برخوردار بود. برای کسانی که پای کلامش مینشستند، شخصیت جذاب و دوستداشتنی داشت. هرکس که به او نزدیک میشد، خود را شریک افکار و آرمانهای او احساس میکرد و از همراهی و اطاعتِ اوامرش لذت میبرد. به شورا و مشورت با اهل رأی جداً اهمیت میداد و غالباً بدون مشورت و دقتِ لازم به کار و عملی اقدام نمینمود.
بُعد اخلاقی
از ستم و ستمگری و از فساد و بیعدالتی تنفر داشت و در برابر آن بهشدت ایستادهگی میکرد و برای اصلاح آن با جدیت میکوشید. تظاهر و ریاکاری را نمیپسندید، تملق و مداحی را نکوهش میکرد و متملقین را خوب نمیدید؛ از اینرو کمتر کسانِ متملق در اطراف او جا و اعتبار داشتند. حرف و کلامش همیشه شفاف و کوتاه و عامفهم بود. در صحبتهایش همواره «جان گپ» را به کار میبرد و از اطالۀ کلام و حاشیهروی خوشش نمیآمد و از مخاطب میخواست که جانِ گپ را بیان کند. سخن طرفِ مقابل را به دقت میشنید. صولت و صلابتِ شخصیتش مخاطب را در هر سطحی که میبود، تحت تأثیر قرار میداد. وقار و هیبتش در مجالسی که حضور میداشت، محسوس بود.
بُعد فرهنگی
به کتاب و مطالعه دلچسپی و علاقۀ وافر داشت. هرچند بیشتر وقتِ او در شرایط جنگی سپری میشد، با آنهم علوم متداولِ اسلامی از قبیل صرف، نحو، فقه، عقاید و… را به صورت درسی نزد استادان آموخت و در هر حالتی کتاب با خود میداشت و از هر فرصتی برای کسب معلومات و مطالعه استفاده میکرد. مجالس علما را دوست میداشت و از مباحثه و مناظرههای علمی و ادبی با دانشمندان و روشنفکران و ادبدوستان حظ میبرد و با آنها وارد بحث علمی میشد. به شعر فارسی علاقهمند بود و دیوان حافظ شیرازی را اکثراً با خود میداشت. کیمیای سعادت امام غزالی را مطالعه میکرد و از آن بهرۀ وافر داشت. سیرت پیامبر اسلام (ص) را مطالعه میکرد و از شخصیتهای سیاسی اسلام بیشتر تحت تأثیر شخصیت و کارنامههای سیاسی حضرت عمر (رض) قرار داشت.
بُعد نظامی
اصول و قواعد جنگ را تیوریک و پرکتیک میدانست، تاریخ جنگ، بهویژه تاریخ و اساساتِ جنگهای چریکی را مطالعه کرده بود و از کارنامهها و تجارب جنگی رهبران جنگهای پارتیزانی جهان مانند مائو، جنرال چیاب، ارنستو چهگوارا، فیدول کاسترو و غیرهم استفاده میکرد. پنج اثر نظامی «مائو تسو دونگ» کتاب مهمی بود که احمدشاه مسعود چندین بار آن را مطالعه و هضم کرده بود و جنگهای چریکی در افغانستان را مطابقِ آن طرح میکرد. شجاعت بینظیر و پشتکار شگفتانگیز، اراده و تصمیمِ محکم و غیرقابل تسخیر داشت. هیچگاه روحیۀ خود را نمیباخت و نااُمید نمیشد، حتا در سختترین شرایط روحیۀ خود را از دست نمیداد. برای جلوگیری از تلفات نیروها، جانِ خود را به مخاطره میانداخت و خطرات را به جان میخرید. در امور نظامی و فعالیتهای محاربوی، به کار اطلاعاتی و کشفی خیلی اهمیت میداد، بنابرآن شبکۀ اطلاعاتی نیرومند و منظمی را چه در دورۀ جهاد و چه در دوران مقاومت بهوجود آورد.
بُعد سیاسی
او مطالعاتِ گستردهیی از تاریخ و تمدن بشری قدیم و جدید داشت، جهان معاصرِ خود را با گوناگونیهایش میشناخت. از تاریخ افغانستان هم مطالعه و تحلیلِ خود را داشت. عضویت نهضت اسلامی و اتخاذ نقش رهبری جهاد و مقاومت، برایش یک امر آگاهانه و انتخابی بود. او خواهان تشکیل حکومت اسلامی مستقل و معتدل در قلمرو افغانستان بود و تحقق عدالتِ اجتماعی را راهحل تنشهای تباری در میان اقوام ساکن این کشور میدانست. به مشارکت سیاسی باورمند بود، یکهتازی و انحصار قدرت را نمیپذیرفت. ثبات سیاسی در کشور را مرتبط به ایجاد و استقرار یک دولت ملی و ممثل ارادۀ همۀ اقشار و اقوام افغانستان و مطالب عادلانۀ آنها میدانست. تصور احمدشاه مسعود از افغانستان آینده، کشوری از لحاظ سیاسی با ثبات، مستقل، مقتدر و فراگیر و از نگاه اقتصادی پیشرفته و شگوفا بود. آزادی مردم و وطنش را در حدِ عشق دوست میداشت. هیچگاه استقلالیتِ خود، منافع مردم و مصالح علیای میهنِ خود را با هیچ بیگانهیی در معرض سازش و معامله نگذاشت. تحقق صلح و ثبات در افغانستان، تأمین عدالت اجتماعی، رفاه مردم و ترقی کشور، برقراری نظام اسلامی مردمسالار از آرزوهای دیرینه و همیشهگی او بود.
[برای اثبات مطالب فوق، مثالها و حکایاتِ زیادی وجود دارد که ذکر آنها در حوصلۀ این مقال نیست.]
روحش شاد و یادش گرامی و مستدام باد!
Comments are closed.