احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:محمد اکرام اندیشمند/ چهار شنبه 22 سنبله 1396 - ۲۱ سنبله ۱۳۹۶
بخش چهارم/
ادامۀ رابطه و عدم تغییر در نگاه و سیاست امریکا در برابر احمدشاه مسعود
علیرغم آنکه به قول انجینر محمدعارف سروری رابطه بر سر تبادلۀ اطلاعات با امریکاییها بسیار پیشرفته و گسترده شد، اما سیاست آنها را در مورد احمدشاه مسعود و عدم پذیرش دیدگاههای او در مورد طالبان و دخالت پاکستان را تغییر نداد. حتا امریکاییها در صدد آن بودند که با حل مشکل بنلادن در افغانستان، حکومت طالبان را به رسمیت بشناسند. انتشار اسناد محرمانۀ وزارت خارجۀ ایالات متحدۀ امریکا بعداً در اوایل تابستان سال ۲۰۰۵ میلادی این تصمیم واشنگتن را برملا میسازد: «به گفتۀ یک دیپلومات امریکایی، دولت امریکا یک سال پیش از حمله به افغانستان به رژیم طالبان اطمینان داده بود که قصد نابودی آنها را ندارد. به گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس، اسناد محرمانۀ وزارت خارجۀ امریکا که در این تازهگیها منتشر شده، حاکی از آن است که ویلیام میلیم سفیر امریکا در پاکستان ملاقات محرمانهیی با یک مقام ارشد طالبان در ماه سپتمبر سال ۲۰۰۰ انجام و به وی اطمینان خاطر داده بود در صورت اخراج بن لادن رهبر القاعده از افغانستان، کلیۀ تحریمهای وضع شده علیه طالبان رفع خواهد شد. بر اساس این سند، میلیم در نامۀ محرمانهیی که در مورد این دیدار به واشنگتن نوشته بوده، آورده است: تأکید کردم که ایالات متحدۀ امریکا به خودی خود مخالفِ طالبان نیست و در صدد نابودی آنها نمیباشد.»(۱۵)
پذیرش یک نفر نماینده از سوی واشنگتن به عنوان نمایندۀ احمدشاه مسعود یا نمایندۀ جبهۀ مخالفِ طالبان نیز باعث تغییراتی در دیدگاه و سیاست امریکاییها در مورد طالبان و پاکستان نشد. انجنیر محمد اسحاق که مسوولیت این نمایندهگی را به دوش داشت، میگوید:
«من با آنکه به توافق خودِ امریکاییها به حیث نمایندۀ جبهۀ متحد رفته بودم، آنها کدام کاری انجام نمیدادند. فقط در برابر پرداخت شصت دالر، هر سه ماه ویزای اقامت میدادند و گاهی که یگان ملاقات در سطح پایین صورت میگرفت، گپهای متحدالمال گفته میشد. در مجموع امریکاییها بعد از سقوط حکومت نجیبالله کدام برنامه و استراتژی در مورد افغانستان نداشتند. ذهنیت حاکم این بود که جنگ سرد ختم شده و دیگر ما نمیتوانیم در یک کشور عقبمانده و دورافتاده، خود را درگیر بسازیم. افرادیکه از وزارت خارجه یا از کانگرس گاهی در مورد افغانستان صحبت میکردند و یا با گروهها و افراد مختلف افغان گپ میزدند، بیشتر نظریات شخصی خود را بیان مینمودند. یکی از یونوکال گپ میزد، دیپلوماتهایشان که در پاکستان بودند، نظریات پاکستان را میگفتند که پشتونها باید در افغانستان حکومت را بهدست داشته باشند تا ثبات بیاید و امثال این چیزها. امریکاییها با آمرصاحب فقط یک رابطه برای موضوع بنلادن پیدا کردند و بنلادن را هم طوری میخواستند از بین ببرند که هیچ مشکلی با طالبان و پاکستان ایجاد نشود. با احمدشاه مسعود دیگر روابطی نداشتند. او را متهم به دست داشتن در قاچاق مواد مخدر میکردند و در جنگهای کابل مسوولش میپنداشتند.»(۱۶)
احمدشاه مسعود و ادامۀ رابطه با سیاستِ صبر و انتظار
احمدشاه مسعود علیرغم همۀ مشکلات و موانع، افزایش رابطه و تماس امریکاییها را با خود بعد از انفجارات نایروبی و دارالسلام یک گامِ مهم به جلو ارزیابی میکرد و در صدد آن بود که از این انکشاف مناسبات بر سر تبادلۀ اطلاعات تا سرحد تغییر در دیدگاه و سیاست امریکا بهرهبرداری کند. او سیاستِ صبر و انتظار را در این مورد پیش گرفت و میکوشید که هرگونه رابطه با امریکاییها چه بر سرخرید موشکهای ستنگر و چه بر سر مبادلۀ اطلاعات در مورد اسامهبن لادن مخفی باقی بماند. چنانچه وقتی او دستیار اول ادارۀ امنیت و استخباراتِ خود محمدعارف سروری را با امرالله صالح در سال ۱۹۹۹ به ایالات متحدۀ امریکا به دعوت سی.آی.ای اعزام کرد، تلاش نمود که این سفر و مذاکرات آنها با مأمورین سی.آی.ای در واشنگتن آشکار نشود. اما هنوز آنها واشنگتن را ترک نکرده بودند که سفر و مذاکراتشان با امریکاییها افشا گردید و به مطبوعات برآمد. امریکاییها میخواستند از این رابطه در جهت فشار بر طالبان بهرهبرداری کنند و با چنین فشاری، طالبان متقاعد به تحویل دادن اسامه بنلادن شوند. از اینرو امریکاییها علاقهیی به پنهان کردن رابطه با احمدشاه مسعود و جبهۀ مخالفِ طالبان نشان نمیدادند. افشای این رابطه برای فشار دادن پاکستان نیز میتوانست صورت بگیرد. پاکستانیها در مورد اسامه و سازمان القاعده هیچگونه همکاری اطلاعاتی با امریکاییها انجام نمیدادند. چون آنها میخواستند رژیم طالبان خوب و برحق نشان داده شود. درحالیکه هرگونه اطلاعات منفی در مورد اسامه و سازمان القاعده چهرۀ منفی رژیم طالبان را نیز برملا میساخت.
اینکه احمدشاه مسعود از روابط ایجاد شده با امریکاییها در دوران مقاومت علیه طالبان تا چه حدی سود برد و یا چنین مناسباتی برای او و مقاومت ضروری و حیاتی بود یا نه، شاید با دیدگاه و برداشتِ متفاوت مورد ارزیابی قرار بگیرد؛ اما عمدهترین زیان این مناسبات که امریکاییها علاقهمند علنیشدن آن بودند، تصمیم اسامه بنلادن و سازمان القاعده به ترور احمدشاه مسعود بود.
چرا امریکاییها در مبارزه علیه تروریسم با احمدشاه مسعود همکاری و همراهی نکردند؟
افزون بر ایجاد رابطۀ اطلاعاتی میان احمدشاه مسعود و نهاد استخباراتی امریکا، او با مقامات وزارت خارجۀ امریکا نیز وارد تماس و گفتوگو بود. مسعود در تابستان ۱۹۹۹ با “کارل اِندرفورت” معاون وزارت خارجۀ ایالات متحدۀ امریکا در دوشنبه ملاقات کرد و موضوع فشار بر پاکستانیها را با این استدلال که کمک آنها موجب تقویت طالبان و اسامه بنلادن میشود، مطرح نمود و گفت که اکنون زمان آن فرا رسیده که ایالات متحده پاکستان را تحت فشار بگذارد. جالب و شگفتآور این بود که وقتی “اندرفورت” سال بعد (۲۰جولای۲۰۰۰) که طالبان به هرگونه تلاش و درخواست امریکاییها برای تسلیم اسامه بنلادن پاسخ رد دادند، حین سخنرانی در برابر کانگریس امریکا بهرغم انتقادات شدید از طالبان تأکید کرد که نباید انتقاداتِ او از طالبان، به شناسایی جبهۀ مخالف آن به رهبری احمدشاه مسعود توسط ایالات متحدۀ امریکا تعبیر شود.
در مرحلۀ ایجاد رابطه میان احمدشاه مسعود و امریکا پس از انفجار نایروبی و دارالسلام، تمام دولتمدارانِ امریکایی به مأموران استخباراتی و اطلاعاتیِ خود گوشزد و تأکید میکردند که این رابطه و کمکهای آنها، به تقویت مسعود در برابر طالبان نینجامد. مؤلف کتاب «جنگ اشباح» مینویسد:
«قصر سفید میخواست که یقین حاصل کند که مأموریت مبارزه با تروریسم سی.آی.ای به پنجشیر توسط یکی از مأمورین سرکش آن سازمان طوری به کار گرفته نشود که سبب نیرومندی نظامی مسعود در جنگ علیه طالبان شود. بل کلنتن رییسجمهور به همکاری با مسعود در امور استخباراتی موافق بود اما نمیخواست به ائتلاف شمال (جبهۀ متحد مخالف طالبان) کمک نظامی بدهد.
بعد از مطالعۀ گزارشهای ارگانهای مختلف، کلنتن تصمیم گرفت که در جنگ مسعود علیه طالبان و القاعده از مسعود پشتبانی نکند. شورای امنیت ملی امریکا، طرح همکاری استخباراتی با مسعود را تصویب کرد اما سی.آی.ای این قید را وضع نمود که کمکی به مسعود نکند که باعث دگرگونی اساسی در وضعیت جنگ در افغانستان شود… . اگر امریکاییها طرف مسعود در جنگ با طالبان را میگرفت، این کار باعث افسردهگی خاطر پاکستان میشد و در نتیجه ادارۀ کلنتن امکان مؤفقیت در مذاکرات بر سر کنترول برنامۀ هستهیی پاکستان را از دست میداد.
وزارت دفاع امریکا بهخصوص جنرال “زنی” در فرماندهی مرکزی ارتش که با مشرف روابط نزدیک داشت، بر مفاد نزدیکی با جنرالهای پاکستان تأکید میورزید. آنها دادن کمک تسلیحاتی به مسعود و یا تهیۀ اطلاعات جنگی برای او را شرکت در جنگ غیرمستقیم هند علیه پاکستان تعبیر میکردند.»(۱۷)
نه تنها برخی از مقامات بلندپایۀ ارتشی و امنیتِ امریکا از دیدگاه پاکستان در برابر مسعود حمایت میکردند و مخالف کمک به احمدشاه مسعود در جنگ با طالبان و القاعده بودند، بلکه نهادهای ملکی و غیرنظامی چون وزارت خارجه و دیپلوماتهای امریکایی با این دیدگاه و سیاست موافق بودند و آن را تطبیق میکردند. ستیف کول مولف جنگ اشباح مینویسد:
«در یک جلسۀ سفرای امریکا در واشنگتن خانم البرایت با سفرای امریکا در پاکستان و ازبکستان به گفتوگو پرداخته، از آنها پرسید که آنها دربارۀ حمایت امریکا از مسعود چه فکر میکنند. “میلیم” سفیر امریکا در اسلامآباد با این کار مخالف بود… مأمورین دیگر وزارت خارجه و قصر سفید از حوادث دهۀ نود و خشونت علیه افراد ملکی در کابل بعد از سقوط رژیم کمونیستی یاد میکردند که در آنوقت مسعود به حیث وزیر دفاع ایفای وظیفه میکرد. آنها اتهام وارد میکردند که او از قاچاق مواد مخدر پول بهدست میآورد. به عقیدۀ آنها، او ارزش رفاقت با امریکا را نداشت.»(۱۸)
کمک امریکا به احمدشاه مسعود در رابطۀ اطلاعاتی بر سر اسامه بنلادن چه بود؟
کمک امریکاییها به احمدشاه مسعود شامل کمکهای محدود نقدی و اعطای وسایل کشف و مخابره به منظور جمع آوری اطلاعات در مورد بنلادن و انتقال آن به مأمورین امریکایی میشد. با وجود آنکه در مرحلۀ انکشاف مناسبات اطلاعاتی به مبادلۀ اطلاعات توافق شد اما امریکاییها هیچگاه اطلاعات دقیقی چون عکسهای ماهوارهیی را در اختیار احمدشاه مسعود نگذاشتند تا از آن در جنگ علیه طالبان استفاده نماید. مأمورین سی.آی.ای و کارمندان ادارۀ مبارزه با تروریسم به پنجشیر رفتوآمد میکردند و در نصب وسایل و جمعآوری به همکاری و گفتوگو میپرداختند. “ستیف کول” نویسندۀ امریکایی جنگ اشباح مینویسد:
«تا سال ۱۹۹۹ سه تیم دیگر سی.آی.ای به آنجا (پنجشیر) سفر نمودند. آنها معمولاً در قریۀ بهارک که با مرکز فرماندهی مسعود فاصلۀ نزدیک داشت، یک یا دو هفته را سپری نموده و با او چندین مرتبه ملاقات مینمودند. وسایل کشف مخابرهیی که آنها به مسعود دادند، او را قادر میساخت به مخابرات رادیویی طالبان گوش دهد. در عوض، سی.آی.ای از مسعود میخواست که اطلاعات بهدست آمده دربارۀ تحریکات اسامه بنلادن را بهصورت فوری در اختیار آنها بگذارد. همکاری با مسعود را مدیریتهای عملیات و استخبارات سی.آی.ای هر دو تأیید میکردند اما در مورد هدف این تماسها و مفید بودن آنها نظریاتِ متفاوت داشتند. در بخش شرق نزدیک مدیریت عملیات، تعدادی به شمول “گری شرون” مسعود را شخصی مستقل میدانستند که از کسی دستور نمیگرفت. آنها شک داشتند که مسعود بتواند یک متحد قابل اعتماد برای آنها در جنگ علیه بنلادن باشد. اما “کوفربلیک” (مدیر عمومی مرکز مبارزه با تروریسم در مرکز سی.آی.ای) و “رچ” (مدیر مرکز تعقیب بنلادن) خواهان آن بودند که مسعود را در مبارزه علیه بنلادن شریک سازند. آنها مثل هواداران اروپایی احمدشاه مسعود، او را یک چهرۀ تاریخی و دارای مهارتهای زیاد و تصمیم آهنین ارزیابی میکردند.»(۱۹)
در میان دستگاه حکوت امریکا، تنها برخی مأمورین مبارزه با تروریسم و عدهیی از کارمندان سی.آی.ای که با احمدشاه مسعود بعد از سقوط کابل به دست طالبان در تماس نزدیک بودند، خواستار کمک نظامی ایالات متحده به او در جنگ علیه طالبان میشدند. قصر سفید، وزارت خارجه، دیپلوماتهای امریکایی و بسیاری از اعضای کابینۀ کلنتن و بعداً جورج بوش در کمک نظامی به احمدشاه مسعود و حمایت از او در جنگ علیه طالبان به دلایل گوناگونی مخالفت داشتند.
Comments are closed.