احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:شنبه 25 سنبله 1396 - ۲۴ سنبله ۱۳۹۶
چند سال از تشکیل دولتِ مسما به وحدت ملی میگذرد، اما هنوز نه عبارتِ سنگینِ «وحدت ملی» تجسم یافته و نه اینکه دولت توانسته است اساسیترین مفاد توافقنامۀ ایجادِ خود را عملی سازد. در این چند سال، آقای غنی فقط اکتِ سیاستمدارانِ متفکر و برنامهساز را کرده و با بالا و پایین کردنهای ناگهانی صدا، شعارهایی دلکش و پُرطمطراق را به خوردِ مردم داده است؛ شعارهایی نظیر مبارزه با فساد، برقراری امنیت و تحولِ مثبت در فضای سیاسی و اجتماعی. اما به بسیار وضوح میتوان بیمایهگیِ این شعارها را در گزارشِ تازۀ نهاد شفافیت، مبنی بر افزایش ۴۵ درصدی فساد، کشتار روزمرۀ فرزندانِ بیگناهِ این سرزمین در شمال و جنوب و مرکزِ کشور بهدست تروریستان و همچنین تشدید قطببندیهای قومی و جناحی در ارکانِ نظام و جامعۀ افغانستان به تماشا نشست.
این وضعیتِ دلهرهآور درحالیست که ادبیاتِ ارگ ریاستجمهوری همچنان ادبیاتی سرشار از لاف و گزاف و تزریقِ مسکّنهای بیاثر به روان جمعیِ مردم است. اگر به سخنانِ آقای غنی، سخنگویانش و همچنین ادبیاتِ ارگ ریاستجمهوری و گزارشها و اعلامیههای منتشر شده در وبسایت رسمیِ این نهاد نگاه کنیم، میبینیم شعار، دروغ، بیهودهگویی و بازی با کلمات در آنها موج میزند.
اگر آقای کرزی مروجِ فرهنگِ فساد و سیاستِ کوچهبازارانه بود، آقای غنی بهنوعی مروجِ فساد و ابتذالِ سیاسیِ پیچیده در اکتها و شعارهای متفکرمأبانه است. اگرچه این اکتها و شعارها بر اثر تکرارِ بسیار برای مردم بیرنگ و تهوعآور شده است، اما همچنان آقای غنی و ارگ ریاستجمهوری اصرار بر استفاده از این حنایِ سیاسی دارند.
روز گذشته، سایت ریاستجمهوری گزارشی زیر عنوان «رییسجمهور غنی، وضعیت عمومی امنیتی ولایات جنوب شرق را ارزیابی نمود» منتشر کرد و به بیان جزییاتِ سفر آقای غنی به ولایت پکتیا و دیدار از قول اردوی ۲۰۳ تندر و شرکت در یک جلسۀ امنیتی پرداخت.
ضمن آنکه بخش قابلِ توجهی از این گزارش به تعارفاتِ پوشالی سپری شده، در دو بخش آن، دو نقطۀ پُر از گزافه به نقل از بیاناتِ آقای غنی آمده است. در جایی آقای غنی پس از شنیدنِ سخنان رییس شورای ولایتی پکتیا در رابطه با مشکلاتِ مردم آن ولایت، ضمن سپاسگذاری از حوصلهمندی مردم پکتیا چنین گفته است: «وظیفۀ اولی من این بود که «بقای افغانستان» را تأمین نمایم و در جریان دو و نیم سالِ گذشته این کار انجام شد. در صورتیکه جامعه جهانی را قناعت نمیدادم، مشکلات ۴۰ سالِ ما حل نمیگردید.»
در جایی دیگر، آقای غنی فرموده است: «وضعیت استراتژیکِ افغانستان به شکلِ بنیـادی تغییر کرده و پیامِ ما به دشمن این است که در جنگ موفق نخواهید شد، پس باید راه صلح را برگزینید… این وطن جرگههاست و باید از همین طریق به صلح پایدار دست یابیم.»
اکنون پرسشِ هر شهروندِ به تنگآمده از گزافهگوییهای ارگ این است که اولاً: آقای غنی کی، کجا و چگونه بقای افغانستان را تأمین کرده که هرازگاهی بر انبوه مشکلات و بحرانهای خلقشده توسطِ خودش لَم میزند و منتِ «تأمین بقای افغانستان» را به مردمِ به ستوه آمده از سیاستهایِ نابجا و ناکارآمدش میدهد؟ آقای غنی جامعۀ جهانی را در کدام ارتباط قناعت داده و این کمیتِ ۴۰ ساله را از کجا آورده است؟
ثانیاً اینکه «تغییر وضعیتِ استراتژیک افغانستان به شکل بنیادی» که خبر از شکستِ دشمنان در میـدان جنگ و ناچاریشان در صلح میدهد، کدام نمودهای بیرونی و نشانههایِ عینی در واقعیت دارد؟ درحالی که همچنان جبهههای شمال و جنوبِ کشور از کشتار غافلگیرانۀ سربازان امنیتی رنگین است و خیابانهای پایتخت هرلحظه در تب و دلهرۀ یک انفجارِ تازهتر و قویتر میسوزد، کدام تغییر استراتژیک و بنیادی را میتوان به مردم نوید داد؟
متأسفانه افغانستان در سختترین وضعیت در شانزده سالِ اخیر قرار گرفته و آقای غنی همچنان در لاف و گزاف غوطه میزند و ادبیاتِ دروغگویی، دیدهدرآیی و فریب را به سخنگویان و رفقایِ تیمیاش میآموزاند.
Comments are closed.