احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:سه شنبه 11 میزان 1396 - ۱۰ میزان ۱۳۹۶
این روزها در صفحات اجتماعی، سخنی از دخترِ یکی از وزیرانِ پیشینِ حکومت و سفیران برحالِ آقای غنی به نشر رسیده است که از آن بوی گندِ فاشیسم و تعصب زبانه میزند. این دختر که «بهاره جلالی» نام دارد، دخترِ علیاحمد جلالی از وزیران اسبقِ داخلۀ کشور است. بهاره جلالی که مدعیِ استادی در دانشگاه امریکایی افغانستان نیز است، در صفحۀ توییترش دو پست را یکی پس از دیگری در میان گذاشته است که حاصلجمعِ آن این است: «هزارهها در جنگ افغان و انگلیس، وطن را به انگلیسها فروختهاند و باید دوباره به کشور مغولستان بروند، جایی که از آنجا آمده بودند.»
حالا شاید این بهتنهایی مهم نباشد که یک فردِ عادی در مورد یکی از اقوامِ ساکن در کشور چه دیدگاهی دارد و چه چیزی گفته است؛ اما مسلماً این دردآور است که یک «استاد دانشگاه» یادداشتی سرشار از تعصب را با مطالعۀ کتابی بیرون داده که سالها پیش توسط «علیاحمد جلالی» تألیف شده که خود سمتهای کلانی را در دولتهای افغانستان عهدهدار بوده است!
این نکته درحالی در کتابِ پدر نوشته شده و توسط دختر مطرح گردیده است که هیچ گذاره و سندِ تاریخییی آن را تأیید نمیکند. آنچه را تاریخ افغانستان با خوانندهگانش در میان میگذارد این است: اکثرِ کسانی که به حمایتِ خارجیها در این کشور به قدرت رسیده اند، جز یک مشت افرادِ متعصب، کینستان و تقلبکار چیزِ دیگری نبوده اند. حداقلترین مصداق در اینباره نیز همین کتابِ عقدهمندانۀ علیاحمد جلالی و تأکید دخترش بهاره جلالی است.
این شهکاری خانوادۀ جلالی درحالی رونما شده که چندی پیش نیز خبرِ طراحیِ یک دستورالعملِ قومی توسط یکی از کارمندان ادارۀ ریاستجمهوری، مردم و رسانهها را شوکه ساخت. این طرزالعملِ سیاسی ـ قومی با الفاظی صریح، بر جابهجایی پشتونها و کنار زدنِ دیگر اقوام از ادارۀ ریاست جمهوری تأکید میکرد. به نظرِ این دست آدمها، افغانستان متعلق به یک گروه قومی است و سایر اقوام مهاجرانی هستند که نباید از حد و حدودِ خویش (فرمانبرداری از قومِ برتر) فراتر بروند.
چنین باوری که هیچ مصداقِ تاریخی، اسلامی و انسانییی ندارد، ریشۀ تمامِ ویرانیها و عقبماندهگیها در کشور است.
اعتقاد به برتری قومی و اصالتِ یک قوم نسبت به سایر اقوام در طول تاریخِ کشوری به نام افغانستان، خشونتها و عقدههای فراوانی خلق کرده و همانند سدی محکم در برابر اتحاد و پیشرفت و بالندهگیِ مردم قرار گرفته است. این باورِ منحط همواره از دستگاه سیاستِ افغانستان به لایههای پایینِ جامعه تزریق شده و ما آثارش را در گزارههای تکراری و شرمآوری مانند «تاجیکها به تاجیکستان، ازبکها به ازبکستان و هزارهها به مغولستان باید بروند!» میبینیم و میشنویم.
دستگاه سیاستگریِ آقای غنی نیز مانند همۀ سلطنتها و پادشاهیهای پیشین افغانستان، غرق در تفکرِ برتریطلبیِ قومی و تباری است. اگر چنین نیست، چرا آقای علیاحمد جلاتی به جرم افکار فاشیستی و انتشار گزارههای جعلی، از سمت سفارت برکنار نمیشود و چرا دخترش که به مرضِ پدر مبتلا شده، هنوز در کرسی یک دانشگاه معتبر در کشور تدریس میکند و صدها جوانِ دیگر را به مرضِ خانوادهگی خویش مبتلا میسازد؟
نمونههای تعصب و تنفرِ قومی اگرچه در عرصۀ سیاست و اجتماعِ افغانستان بسیار است و مردم بهنوعی به همزیستی با آن خو گرفتهاند، اما انتشار اینچنینیِ آن از طریق شبکههای اجتماعی و رسانهها میتواند قاعدۀ همزیستی را برهم بریزد و آشوب عمومی خلق کند. آقای غنی اگر نمیتواند ریشۀ نفرت و تعصبِ قومی را از دستگاه سیاسیاش برچیند، دستکم باید رسواییهایی از نوعِ «مخکش» و «جلالی» را مهار زند و رونمایی از ایدههای منفورِ آنان را به اتاقهای قبیله محدود سازد!
Comments are closed.