شعارهای ملیِ آقای غنی و قوم‌گراییِ ادارات دولتی

گزارشگر:چهار شنبه 19 میزان 1396 - ۱۸ میزان ۱۳۹۶

«قوم‌گرایی» هرگز واژه‌یی ناآشنا برای مردم افغانستان نبوده‌ است؛ این واژه با همۀ مصادیق و پیامدهایش، همزاد تاریخِ دو و نیم سدۀ اخیرِ کشور است. «قوم‌گرایی» پدیده‌یی سخت‌جان و هزارچهره در تار و پودِ اجتماع و سیاستِ افغانستان است که به‌رغمِ همۀ تنبیه‌ها و نصیحت‌ها، به حیاتِ خود ادامه می‌دهد و در هر وضعیت و موقعیتِ تازه، جامه عوض می‌کند؛ چنان‌که در چند دوره زمام‌داریِ آقای کرزی، زیر بارِ شعارها و اطوارهای سنگینِ آزادی و دموکراسی نیز توانست خود را به‌روزرسانی کند و در مجراها و کانال‌هایِ مردم‌سالارانه نیز به دوام و بقای خویش ادامه دهد.
در دورۀ آقای کرزی اما اگر از یک‌طرف قوم‌گرایی وجود داشت، از طرفِ دیگر چیزی به نام «توازن قومی» و «مشارکت ملی» در قدرت توانسته بود آن را تخفیف دهد. دقیق در چنین وضعیتی، امیدواری به گذارِ آهسته اما گام به گام از قوم‌گرایی به ملی‌گرایی به‌میان آمده بود.‌ ولی این «قوم‌گرایی» که باید در نقطۀ مقابلِ «ملی‌گرایی» قرار داشته باشد، در ادارۀ آقای غنی که به «دولت وحدت ملی» مسمّاست، چنان فربه و انبوه گشته است که این هراس به‌وجود آمده که افغانستان دوباره در مسیر بازگشت به استبداد قومی و خفقانِ سیاسی قرار گرفته است.
زیاد دور نباید رفت، اول از همه می‌توان به چیدمانِ قدرت در لایه‌های بالایی نظام، میزانِ صلاحیت‌ها و و اعتبارِ اشخاص در تصمیم‌گیری‌های بزرگ نظر انداخت. در این قسمت به‌وضوح دیده می‌شود که یک قوم برجسته‌گی و سیادتِ حداکثری و آشکار بر دیگر اقوام دارد. از این لایه اگر به دلیل برخی‌ مصلحت‌ها و ناگزیری‌ها قرار باشد بگذریم، وقتی به لایه‌های میانی نظام و اداراتِ سطح متوسطِ حکومت نگاه می‌اندازیم، بازهم تفوق و بالادستیِ یک قوم آشکارا به چشم می‌خورد. از این لایه نیز می‌گذریم و به لایۀ پایانیِ ادارات افغانستان نظر می‌کنیم؛ در این لایه اگرچه در ارزیابیِ سطحی احساس می‌شود همۀ اقوام در ترکیبی یکدست و برابر با هم قرار دارند، اما بازهم در آزمون‌ها و بزنگاه‌های حساس مشاهده می‌شود که این لایه نیز از تعصبات و آلوده‌گی‌هایِ لایه‌های بالایی بی‌نصیب نمانده و آبشار قوم‌گراییِ آن‌ها در جوی بیچاره‌گی‌های اینان روان است.
در سطوح عالی نظام ـ بی‌آن‌که بخواهیم از کسی نام ببریم ـ تصمیم‌گیرنده‌گانِ اصلیِ افغانستان به این کشور نگاه قومی دارند. وزارت‌خانه‌های مهم ـ بی‌آن‌که از وزارت‌خانۀ خاصی نام ببریم ـ زیر سایۀ سنگینِ قومیت و تبعیض اداره می‌شوند. اخبار و گزارش‌های رسمی و غیررسمی نیز ـ بی‌آن‌که بخواهیم حجت و برهان قاطع بیاوریم ـ این ادعا را کاملاً تأیید می‌کنند. حالا آقای غنی هرقدر «شعار ملی» سر می‌دهد، بدهد و هرقدر می‌خواهد از «برابری و برادری اقوام» دم بزند، بزند؛ اما واقعیتِ امر در اداراتِ ما خلافِ نام «دولت وحدت ملی» و خلافِ تمام شعارهای رییسِ این دولت، «تعصب قومی»، «نابرابری اقوام» و «نفاق قومی» را نشان‌دهی می‌کند. اداراتِ افغانستان به‌ویژه سطوح عالی و میانیِ آن، به‌شدت بوی تبعیض و تعصبِ قومی می‌دهند و آقای غنی از این‌همه بی‌خبر نیست. کسانی مانند مخکش در برابرِ این موجِ نفاق‌افکن، خس‌وخاشاکی بیش نیستند.
حکومتِ موجود همۀ ارزش‌ها و اصولِ دموکراتیک را در سایۀ علایقِ کورِ قومی به ابتذال کشیده است. از این حکومتِ خودکرده نمی‌توان انتظار اصلاحِ یک‌بارۀ این‌همه خرابی و نابسامانی را داشت، فقط می‌توان این هشدار و توصیه را برایش داد که جامعۀ افغانستان به‌شدت دچار شقاق و شکاف شده و ادامۀ این وضع، سقوط و تباهی را به میان می‌آورد؛ اما یگانه راه برای ترمیم تدریجیِ این وضع و پیش‌گیری از حادثه، نه گفتن به نفاقِ قومی و هم‌صداییِ راستین با «وفاق ملی» است!

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.