احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکرده‌اند.





محمد رشید رضا و اصـلاح‌گری دینـــی

گزارشگر:احمـدذکی خاورنیا / شنبه 22 میزان 1396 - ۲۱ میزان ۱۳۹۶

بخش پنجم/

mandegar-3آشفته‌گی رشید رضا دربارۀ قبول احادیث آحاد
اگرچه در بالا در ارتباط با دیدگاه رشید رضا دربارۀ احادیث آحاد سخن فشرده‌یی نقل کردم، اما آن‌چه که بنده به آن معتقدم این است که رشید رضا در ارتباط با احادیثِ آحاد و حجیتِ آن و این‌که چه وقت به آن عمل می‌شود و چه وقت نمی‌شود، موضع‌گیری آشفته‌یی دارد، در برخی موارد گفته است که احادیثِ آحاد مفید علم است و در برخی موارد گفته که احادیثِ آحاد مفید ظن است، و گاهی در عمل، آن را می‌پذیرد بدون کدام قیدوشرطی، و گاهی آن را به شرط عدم تعارض با عقل و این‌که به آن حدیث در قرون نخستین اسلام عمل شده باشد، می‌پذیرد. و از این‌که احادیث دربارۀ معراج پیامبر به آسمان‌ها احادیث آحاد اند، معراج را ثابت نمی‌کنند، همچنان احادیث سحرشدن پیامبر مفید ثبوتِ این رویداد نیست و همچنان با چیزهایی که از آن موثق‌تر اند، تعارض دارد. همچنان احادیثِ صحیحی که در بخاری و مسلم وارد شده است که آفتاب زمانی‌که می‌خواهد غروب کند، اجازه می‌خواهد و برایش اجازه داده می‌شود، این احادیث را نمی‌پذیرد؛ زیرا از منظر وی این احادیث با حس و عقل تعارض دارد. وی به‌سان بسیار دیگر از علمای معاصر، سنگسار را نپذیرفته و می‌گوید: فشردۀ سخن این‌که در زمینۀ سنگسار حدیثی که از نگاه سند صحیح باشد، روایت نشده است، مگر سخن عمر که گفته (الشیخ والشیخه اذا زنیا) و این روایت احاد است، به همین لحاظ خوارج و برخی از معتزلی‌ها در ارتباط با سنگسار مخالفت کرده‌اند و هیچ کسی هم آن‌ها را تکفیر نکرد، من هم به صحت سنگسار معتقد نیستم اگرچه در صحیحین هم روایت شود. (مجلۀ المنار، التعریف بمنهج المنار)
رشید رضا و اندیشۀ مهدویت
رشید رضا به عنوان اندیشمند اصلاح‌طلب، تلاش‌های زیای در راه خرافه‌زدایی از اندیشۀ اسلامی نمود؛ خرافه‌هایی که به‌وسیلۀ جریان‌های مختلف وارد فرهنگ واندیشۀ اسلامی گردیده و تعالیم روشنِ اسلام را مکدر ساخته و با گذشت ایام، روح دین را از بین برده و تندیسی از آن را به‌جا گذاشته است. به همین لحاظ، وی در نوشته‌های خویش در حوزه‌های مختلف به این امر توجه نموده و هرازگاهی به نقد افسانه‌ها و خرافاتی که وارد دین و اندیشۀ دینی شده، پرداخته که به نظر نگارنده، چنین کاری یکی از برجسته‌گی‌های رشید رضا نسبت به دیگران است که به خود جرأت داده و به پالایش میراثِ دینی دست یازیده است. مسلماً چنین اقدامی، کارِ سهل و آسانی نبوده و نیست.
رشید رضا با چنین کاری، خدمتِ ارزنده‌یی به اسلام و امتِ اسلامی کرده است اما با وجود این، از گزند تفسیق و تکفیرِ دیگران مصون نبوده است. از جمله کارهایی که رشید رضا در این زمینه انجام داد، مسایلی بود که برخی از آن‌ها را به‌طور فشرده در بالا ذکر کردم، اما یکی از این موضوعات را تحت عنوان «مهدویت» می‌خواهم به گونۀ مفصل خدمت خواننده‌گان عزیز بیان دارم تا کسانی‌که اهل علم و دانش اند و همواره در پی حقیقتی که در انبارهایی از خرافات و افسانه‌ها گم گشته است می‌گردند، بدانند که علمای اسلام به‌ویژه آن‌هایی که تمام عمر خویش را در راه علم و دین صرف کرده و آثار گرانبهایی به نسل‌های بعدی به میراث گذاشته اند، هیچ چیزی را بدون دلیل نگفته و نمی‌گویند. و هرآن‌چه را که گفته و می‌گویند، پس از سال‌ها بحث و بررسی و تحقیق بوده است. اینک فشردۀ سخنی از رشید رضا را در زمینۀ قبول احادیث مهدی منتظر، خدمتِ خواننده‌گان گرامی بیان داشته و سپس به بررسی سخنانِ ایشان می‌پردازیم.
رشید رضا از جمله کسانی‌ست که ایدۀ مهدویت را جمله و تفصیلاً رد کرده است و برای تفکیک میان احادیث صحیح و جعلی، قاعده‌یی وضع کرده است که در آن می‌گوید: «هر حدیث مشکل یا مضطرب‌الروایه و یا مخالف سنت‌های خدا در خلقت و یا مخالف با اصول دین و یا نصوص قطعی آن، و یا مخالف چیزهای محسوس و مسایل یقینی باشد، تمام این‌ها مکانِ شک و تردید اند که بارها به آن در مواضع مختلف اشاره کرده‌ایم. (تفسیر المنار ۹/۵۰۷)
سپس دربارۀ مهدی منتظر می‌گوید: «هرکس به بررسی تمام احادیث و روایاتی که دربارۀ مهدی آمده است بپردازد و موارد و منابع آن‌ها را بشناسد، به این نتیجه می‌رسد که تمام آن‌ها از اهل تشیع روایت شده است». (مجله المنار ۷/۱۳۸)
و در جای دیگر می‌گوید: «کوتاه سخن این‌که ما معتقد به این مهدی منتظر نیستیم و می‌گوییم که اعتقاد به مهدی زیان‌های زیادی به‌بار می‌آورد»(مجلۀ المنار ۷/۱۳۸). او علت بی‌باوریِ خود را چنین بیان می‌کند که در صحیح بخاری و مسلم از او یادی نشده و ابن خلدون نیز احادیث وارده در ارتباط با مهدی را دارای علل و عیب‌های زیادی می‌داند و اعتقاد به آمدن مهدی، باعث شکست‌های مدعیان مهدویت شده و به خاطر چنین اندیشۀ بی‌پایه، خون‌های زیادی به ناحق ریخته است.
همچنان رشید رضا در پهلوی بی‌باوری به آمدن مهدی، معتقد است که دجال نیز ظهور نخواهد کرد؛ زیرا به باور وی، خروج دجال منافی حکمت انذار مردم به نزدیکی قیام قیامت است و این‌که قیامت ناگهان به‌وقوع می‌پیوندد و این‌که برای دجال از فتنه‌ها و خارق‌العاداتی داده شده که بالاتر از بزرگ‌ترین معجزاتِ پیامبران است، و دیگر این‌که احادیث دجال متعارض و آشفته است و مبینِ این‌که ساخته‌گی و خدعه و نیرنگ یهود است. (تفسیر المنار، ۹/۴۰۷ و بعد از آن)
حالا به عنوان یک پژوهش‌گر به گونۀ فشرده به واقعیت مهدی می‌پردازیم و این‌که این اندیشه از کجا وارد حوزۀ اسلام و تألیفات اسلامی شده است؟ و آیا چنین اندیشه‌یی با آموزه‌های دینی همخوانی دارد یا خیر؟ و چنین اندیشه‌یی چه صدمات جبران‌ناپذیری بر امت اسلامی وارده کرده است؟
ما مسلمانان به این باوریم که خداوند دین خویش را کامل نموده است و هیچ کاستی و کمبودی‌یی در آن دیده نمی‌شود، اما برخی‌ها چنین برداشتی از دین ندارند؛ به همین لحاظ هیچ مانعی نمی‌بینند که خرافاتی را از مجوسیان و یهودیان و… بگیرند و وارد دین اسلام کنند.
حالا پرسش این است که اندیشۀ مهدی و مهدی‌گری از کجا به‌وجود آمد؟
مقدمتاً باید عرض کنم که اندیشۀ مهدی و مهدی‌گری نقش بزرگی در تاریخ اسلام از قرن اول تا امروز بازی کرده است، و علت موفقیتِ این اندیشه به دو چیز برمی‌گردد:
نخست، روح و روانِ آدمی به گونه‌یی‌ست که از ظلم و ستم متنفر است و به عدل و داد عشق می‌ورزد، و این راه و رسمِ انسان در طول تاریخ بوده است. اما هرگاه در عصر و زمانی عدالت به‌خاطر اسبابی تحقق نیابد، دل مردم به حاکم عادلی می‌تپد که عدالت را با تمام اشکالش تحقق بخشد. این باعث می‌شود که برخی به خیال و رویا پناه ببرند و در آن زنده‌گی کنند و برای خویش به تعبیر فارابی، آرمان‌شهری بسازند که پُر از داد و انصاف و عدالت بوده و از ظلم و بیدادگری و ستم در آن خبری نباشد. ما نمونه‌هایی از چنین خیال‌پردازی‌ها را در شرق و غربِ جهان سراغ داریم، مانند مدینۀ فاضلۀ افلاطون.
و برخی به انقلاب روی می‌آورند تا ظلم و ظالمان را براندازند و عدالت را تحقق بخشند. اما هرگاه از تحققِ این اندیشه عاجز ماندند، در آن صورت در آروزی آن به‌سر می‌برند. و چون اندیشۀ رهایی از ظلم از طریق دین صورت گیرد، طبعاً علاقه‌مندی مردم به آن بیشتر خواهد بود، و این است که ایدۀ مهدی بهترین وسیله برای تحققِ آمال و آرزوهای عدالت‌خواهان در طول تاریخ بوده است. به همین لحاظ، این اندیشه در ادیان مختلفِ یهودیت، مسیحیت و اسلام رونق یافته است. یهودیان به برگشتِ ایلیا معتقد اند و مسیحیان و مسلمانان به برگشت عیسی علیه‌السلام پیش از قیام قیامت.
و دوم این‌که از شرق تا غربِ دنیا مملو از ظلم و بیدادگری‌ست و کسانِ بسیاری برای تحقق عدالت و رفع ظلم تلاش‌هایی کرده‌اند تا انسان‌ها در فضای پُر از عدل‌وداد و سعادت زنده‌گی کنند، اما موفق نشدند و زمانی‌که موفق نگردیدند، خود را در آرزوی زمام‌دار عادل نگه داشتند که اگر امروز نیامد، فردا خواهد آمد و زمین را از عدل‌وداد پُر می‌کند و با دستانِ خود تمام آرزوهای بشریت را تحقق می‌بخشد.
اندیشۀ مهدی‌گری این دو هدف را تحقق می‌بخشد، اما این اندیشه بیشتر در شرق رواج یافته است؛ زیرا شرقی‌ها نسبت به غربی‌ها آرزوپرورتر اند و بیشتر به گذشته و آینده فکر می‌کنند، اما غربی‌ها بیشتر عمل‌گرا و واقعیت‌بین‌ اند. شرقی‌ها بیشتر به دین تمایل دارند و به این باور اند که عدالت جز در سایۀ دین و آموزه‌های دینی تحقق‌پذیر نیست. به همین لحاظ، اندیشۀ مهدی‌گری ایدۀ دینی است و با این اهداف سازگاری دارد. (احمد امین، المهدی والمهدویه، ص ۷ و بعد از آن)
اندیشۀ مهدی‌گری از کجا به‌میان آمده است؟
قاضی عبدالجبار می‌گوید: «مجوسی‌ها مدعی‌اند که مهدی‌یی دارند که زنده و جاودان است و از فرزندان بشتاسب فرزند بهراسب بوده و به نام «ابشاوسن» یاد می‌گردد، و در قلعۀ بزرگی میان خراسان و چین به‌سر می‌برد». (تثبیت دلائل النبوه، للقاضی عبدالجبار الهمدانی، ۱/ ۱۷۹)
با در نظرداشت سخنانی که در مقدمۀ بحثِ مهدویت ارایه شد، باید گفت: بعد از این‌که بنی‌امیه به شکل مستبدانه زمام امور مسلمانان را به دست گرفتند و حکومت میراثی استبدادی را به‌جای حکومت شورایی نشاندند، علمایی در میان امت اسلامی ظهور کردند که هر نوع قیام در برابر حاکمان را تا زمانی‌که نماز می‌خوانند، ممنوع اعلان کردند و مردم راهی برای نفس کشیدن و بیرون رفتن از وضع اسف‌بارِ موجود نداشتند. همین بود که دست به قهرمان‌سازی خیالی زدند؛ قهرمانی به‌نام مهدی که می‌آید و یک‌شبه همه چیز را عوض می‌کند.
نخستین‌بار این افسانه در میان شیعیان که بیشتر از دیگران محروم بودند، رواج یافت و آن‌ها برای آن احادیثی ساختند. سپس این افسانه به سنی‌ها منتقل شد و آن‌ها نیز دست به‌کار شده و احادیث جدیدی جعل کردند، و یا این‌که به پالایش احادیثِ ساختِ شیعه پرداختند تا با باورهای‌شان سازگاری یابد. مثلاً شیعیان می‌گویند مهدی الان زنده است و در سردابی مخفی است، درحالی‌که سنی‌ها می‌گویند هنوز متولد نشده است!.
همه می‌دانیم که قرآن کریم از چیزهای بزرگ و کوچک سخن گفته است، اما هیچ‌گاهی از مهدی چیزی نگفته است. آیا عاقلانه است خدایی که فرمود: «ما هیچ چیز را در این کتاب فروگذار نکردیم»، حتا یک کلمه دربارۀ مهدی چیزی نگوید؟ وجود چنین پرسش‌هایی باعث شده که دانشمندان زیادی به انکار این افسانه بپردازند و کسانی نیز به نقد احادیث آن کمر ببندند. از جملۀ آن‌ها، ابن خلدون مورخ، فقیه و جامعه‌شناسِ مسلمان است. او در مقدمۀ خویش، فصلی را به مهدی تخصیص داده و در آن ثابت ساخته است که تمام احادیثی که دربارۀ مهدی آمده، ضعیف بوده و به صحت نرسیده‌اند. (مقدمۀ ابن خلدون، ص ۸۳۵ و بعد از آن را ببینید.)
با استناد به گفته‌های قاضی عبدالجبار، آن‌چه را می‌خواهم خدمت خواننده‌گان عرض کنم این است که مهدی منتظر، اسطورۀ فارسی قدیمی است که تاریخ آن به پیش از اسلام برمی‌گردد. مجوسیان فارس به وجود منتظر ایمان داشته‌اند و چنان‌چه قبلاً ذکر کردم، به این باور بودند که او زنده است و در قلعه‌یی میان خراسان و چین زنده‌گی می‌کند. حالا منطقۀ خراسانی را که مجوسیان باور داشتند که مهدی از آن‌جا ظهور می‌کند، با منطقۀ خراسان در حدیثی منسوب به رسول خدا مقایسه کنید. در حدیث آمده است «هرگاه پرچم‌های سیاه را دیدید که از طرف خراسان برآمد، به سوی آن‌ها بیایید حتا اگر به صورت خزیدن به سینه (چارغوک) هم باشد؛ زیرا در آن خلیفۀ خدا مهدی است»(این حدیث را حاکم در مستدرک روایت کرده و به شرط شیخین آن را صحیح پنداشته است). با اندک تأمل در این حدیث می‌توانیم به حقیقتِ سخن پی ببریم. پرچم‌های سیاه از کجا می‌آیند؟ از طرف خراسان! و قلعۀ مهدی مجوسیان در کجا موقعیت دارد؟ میان خراسان و چین! آیا جمع شدن مهدی مسلمانان و مهدی مجوس در یک منطقه تصادفی است؟
شیعیان به این باور اند که مهدی منتظر الان زنده است. این نفسِ باوری است که مجوسیان قدیم داشته‌اند، با تفاوتِ اندکی که شیعیان بعدها مقر مهدی را از خراسان به سامرای عراق انتقال دادند. در سامرا حسن عسکری مدفون است که در سال ۲۰۰۶م توسط افراطی‌ها انفجار داده شد و این انفجار باعث فتنه‌های مذهبی در عراق گردید.
برخی از مسلمانان اهل تسنن هرگاه واژۀ «منتظر» را بر مهدی بیـفزایی، غضب می‌شوند و می‌گویند که ما منتظر کسی نیستیم. شما انتظار بکشید و یا نکشید، به مهدی صفاتی را قایل هستید که مجوسیان قایل اند، به گونه‌یی که مهدی در آینده می‌آید و زمین را از عدل و داد پُر می‌کند، چنان‌که از ظلم و ستم پُر شده بود. شما بخواهید یا نخواهید، مجوسیان پیش از شما چنین چیزی را گفته‌اند. (به این کتاب مراجعه کنید که احادیث زیادی دربارۀ مهدی جمع‌آوری کرده است: عقد الدرر فی أخبار المنتظر، یوسف بن یحیى بن علی المقدسی الشافعی السلمی)

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.