تحصیلات عالی کشور در تلاطمِ «موج پنجم»

گزارشگر:چهار شنبه 26 میزان 1396 - ۲۵ میزان ۱۳۹۶

بخش نخست/

پوهاند محمدنذیر نجابی، استاد دانشگاه پولی‎تخنیک کابل/

mandegar-3مقـدمه
ناپایانی جنگ و تهاجم‌های پی‌در‌پی به کشور، نرسیدن به صلح پایدار و مداخله‎های آشکار و ناتمام دولِ دور و نزدیک را می‎توان به جهل، بی‎سوادی و کم‌سوادیِ توده‎های این جغرافیا نسبت داد؛ اما مسلماً ریشۀ آن از جهل و نادانیِ حکام غیرپاسخگو، غیرمردمی و معامله‎گرِ تاریخ آب می‎خورد. جهل به شکل پیدا و پنهـان، در فرهنگ و در ساختارهای اجتماعی و سیاسیِ جامعۀ ما لانه کرده و برای زدودن آن، به دانش‌ورزی و دانش‌آموزی اشدِ نیاز است.
با انقلاب الکترونیکی (عصر کمپیوتر) تعاریف و مفاهیمِ همه چیز تغییر شگرف نمود و امروز جهان در پیشروی و آزادمنشی استقامت یافته است. همچنان دانش و تحقیقاتِ نهادی در حالِ توسعه و تولید و گسترش است. برای همگام شدن با این تغییرات، صرفاً باید به سراغِ علم‌آموزی و جهل‌ستیزی رفت‌. این‌که دشمنانِ این مرز و بوم همواره کشتار معلم و مدرس و سوختاندن و ویرانی مکتب‌ها را فتوا می‌دهند؛ ناشی از اهمیتِ تحصیلِ علم در آبادی و پیشرفتِ افغانستان است.
در بخش نخستِ این نوشته، تحولاتِ دانشگاه‎ها در تلاطم امواج پنجگانه توصیف می‌گردد و بر وضعیت کنونیِ این نهادهای علم‎آموزی مکث و تحلیل صورت می‌گیرد. در بخش دوم، بحث‌ و کنکاشِ مختصری بر مطالباتِ علمی از تحصیلات عالی سدۀ بیست‌ویکم صورت خواهد گرفت.

موج اول
دوره محمدظاهرشاه که هستۀ توسعه‎یی مکتب‏ها در ادوار قبل از وی گذاشته شده بود، به حیث موج اول برای تحصیلات عالی پنداشته می‎شود که در آن رشد نهادینۀ کمی و کیفی را شاهدیم. سطح اعتباری دانشگاه‌های آن‌روز با منطقه و جهان همسری داشت، گواهینامه و دیپلوم دانشگاه‏های کشور (دانشگاه کابل و دانشگاه ننگرهار) در سطح منطقه و جهان باارزش بود، و به فارغ‌التحصیلان کشورِ ما در همه‌جا کار و تحصیلات تکمیلی (ماستری و دکتورا) مطابق سند تحصیلی میسر بود. محصلان خارجی در این دو دانشگاهِ موج اول تحصیل می‎کردند. استقلال و آزادی اکادمیک با توامیت‎های بی‌شمار هریک از دانشکده‎ها با یکی از دانشگاه‎های دولِ پیشرفتۀ گیتی تأمین بود. رفت‌وآمد استادان، محققان و پژوهش‌گران خارجی به پرستیژ دانشگاه کابل در سطح دنیا افزوده بود. تجهیز دانشگاه‏ها، تخصیص بودجۀ کافی، امتیازات رایگانِ خوابگاه و غذای سه‌وقت برای محصلان، هم‌ردیف بودن حقوق و امتیازات مادی و معنوی اساتید با وزرا و وکلا در آن زمان، مردم را به سمتِ تحصیلات عالی به شکل نهادینه، در یک مسیر روشنفکری و روشنگری سوق داده بود، حتا فرهنگ جامعه نیز به استفامت جوانِ دانش‎محور در حال گسترش بود که برآیند آن را می‎توان چنین برشمرد:
موج اول مرحلۀ شکل‎گیری تحصیلات عالی توام با رشد کمی و کیفی بود و سیر صعودی داشت. اما گفتمان سیاسی شدنِ دانشگاه‎ها در این موج با رادیکالیزم چپ و راست و نشنالیزم‎های گندیدۀ قبیله‎یی، دانشگاه‎ها را تهدید می‎کرد که خود پس‌زمینه‎ها و پس‎لرزه‎ها را بر موج‎های بعدی فراهم ساخت و هسته‌گذاری کرد.
در نخستین رژیم جمهوری (زمان سردار محمدداوود) نیز همان رشد قبلی زمان شاهی محمدظاهر در تحصیلات عالی تداوم داشت، اما یک مقدار بر جو سیاسیِ دانشگاه‎ها و مبارزاتِ جاده‎یی افزوده شد.
مــوج دوم
با الهام و مسیریابی از همان هسته‌گذاری فعالیت‎های سیاسیِ موج اول بعد از کودتای تلخ ثور ۱۳۵۷ در تحصیلات ‎عالی، موج دوم آغازید و مانند سایر عرصه‎های جامعه با تغییرات منفی و تکوینِ کاملِ رشد گفتمان آیدیالوژیک‌سازی، دانشگاه‎ها با الگوی دیکتاتوری پرولتاریایی و دنباله‌روی اتحاد شوروی یا سوسیال‌امپریالیزم روس آن زمان، تحصیلات عالی را آماج قرار داد. در این موج فرار مغزها اغازید، اساتید فرهیخته و نخبه به‌ویژه کسانی که در دانشگاه‎های غربی تحصیل کرده بودند، کشته و یا به غل و زنجیر کشیده شدند. خفقان کمونسیتی گلوی استادان، دانش‎آموزان و محققان را خفه کرد، دانشگاه‌ها و مکتب‎ها صرف محلِ ترویج گفتمان چپ مارکسیستی به روش لینیستی بود. با غرب‌گرایی، اسلامیزم و باقی‌مانده‎های رژیم شاهی و سایر افراد جامعه به دیدۀ حریفان سیاسی برخورد می‌شد. با شعار «ضد انقلاب» ریشۀ یک تعداد دانشگاهیان و دانشورزان نخبه و روابط اکادمیک با دانشگاه‌های خارجی را از بیخ و بن کشیدند. آزادی‏های اکادمیک را دژخیمان گفتمان تک‌حزبی به بند و حصار کشید، استقلال اکادمیک، ساختاری و مالی خشکید و منجمد شد؛ حتا در تقرر اعضای کادر علمی توافق منشی حزبی دانشگاه نقش تعیین‌کننده داشت. سوای آن، استاد شدن خیال بود و محال. علم و دانش یک‌سره از دیدگاه علم شوروی بازنگری شد، به‌ویژه علوم اجتماعی همه از دیدگاه سیوسیالستی تحت سانسور درآمد. چنان‌که یکی از رهبران دولتِ وقت به جوانان توصیه کرد که فرهنگ شوروی، علم شوروی و طرز زنده‌گی شوروی را فرا بگیرند. اقتصاد سیاسی، علوم اجتماعی، فلسفه و سوسیالیزم به اصطلاح علمی جزوِ نصاب و کریکولم درسی شد. به‌جایِ استادان کشورهای غربی، استادان شوروی در دانشکده‌ها و دانشگاه‎ها استخدام شدند. کریکولم و مودل‎های نوع شوروی رایج گردید(دانشگاه طب کابل و بعضی دانشکده‌های دانشگاه کابل و ننگرهار). در بیست ساله‌گی حزب دموکراتیک خلق فرمان منشی عمومی برای جذب تمام محصلان و استادان بدون هرنوع دلیل به صفوف حزب صادر شد که با مقاومت شدیدِ محصلان و استادان به شکستی ننگین مواجه شد. روابط اکادمیک و توامیت‎های دانشگاه‎ها فسخ شد، کشور در یک جنگ تمام‌عیارِ ملت با دولت غرق گردید. دوران اشغال تحصیلات عالی با مشاورین شوروی که در اصل برای مقاصد دیگر آمده بودند، در تصرف و استیلای ارتش سرخ درآمد. در یک کلام، سیر قهقرایی و گفتمان اشغال و حاکمیت دیکتاتوری پرولتارایی در تحصیلات عالی جو افکنده بود تا این‌که موج دوم در منهدم‌سازی تحصیلات عالی و تجرید از جامعۀ جهانی و کاروان علم و دانش به‎روز، باز نقش بنیادی بازی نمود و می‎توان گراف آن را با منحنی سیر نزولی ترسیم کرد که به سمت و سوی قهقرایی روان بود.
موج سـوم
این موج از تحصیلات عالی، با پیروزی جهاد مردم در برابر اشغال‌گران ارتش سرخ، می‎آغازد. احزاب اسلام‌گرا اهداف متعددی را در تحصیلات عالی دنبال می‎کردند، اما جنگ‌های ذات‎البینی به آن‌ها مجالِ اصلاحات را نداد. این جنگ‎ها باعث تخریب تمام زیرساخت‎های مادی و معنوی دانشگاه‎ها و نهادهای تحصیلات عالی گردید. این جنگ‎ها دانشگاه کابل، دانشگاه طب کابل و انستیتوت پولی‎تخنیک آن‌وقت را به میدان جنگ مبدل ساخت و همۀ دارو ندارِ آن‌ها را به خاک و خاکستر مبدل کرد و به فرار مغزها به کشورهای همسایه، اروپایی و امریکایی منجر شد. تعداد زیادی از اعضای کادر علمی به فرمان روسای جمهور، قوماندانان محلی و… به‌طور غیرمعیاری به دانشگاه‏ها راه یافتند (دانشگاه طب، بلخ، ننگرهار…). گفتمان اسلامیزه کردنِ دانشگاه‎ها شروع شد، مضامین اسلامی در کریکولم جای سوسیالیزم علمی و اقتصاد سیاسی را گرفت. با تحصیلکرده‌های بلوک شرق برخورد ناسالم آغاز گردید. یک تعداد از احزاب دانشگاه‎ها را معادل به مساجد، یک تعداد مهد کفر و الحاد و گروهی آن را تا حد تزکیه نمودن اساتید می‌خواستند. در یک کلام در موج سوم تحصیلات عالی به پرتگاه سقوط کرد. دیگر از کمیت، از کیفیت، از استقلال و از معیار هیچ خبری نبود!
موج چهــارم
این موج با سقوط رژیم اسلامی و برقراری دولتِ طالبانی آغازید. در این موج گفتمان طالبانی ضد احزاب اسلامی بر دانشگاه‎ها چیره شد. اخراج طبقۀ اناث اعم از استاد و محصل در دانشگاه‎ها، بر فرار مغزها افزوده شد. یک تعداد از اعضای کادر علمی به نام «نامطلوب» از دانشگاه‎ها اخراج شدند، فضای جنگ در تحصیلات عالی همانند سایر عرصه‎های جامعه سایه افکنده بود. در یک کلام تحصیلات عالی به سیر انهدامی خود از نظر مادی و معنوی افزود و به یک نامِ بی‌مسما خلاصه شد. اساتید در تنگدستی و ناداری وحتافقر به‌سر می‎بردند. قوانین و فرامین امارت طالبان با دستار و ریش جبری و سایر مناسک اجباری مذهبی با تهدیدهای نهی عن‎المنکر، گفتمانِ آن ایام را رقم می‎زد. در یک کلام، گراف تحصیلات عالی نیمۀ دوم دهۀ هفتاد، به سمت منفیِ بی‎نهایت، پُرشتاب در حرکت بود.

موج پنجــم
این موج با فروپاشی رژیم طالبان و ورود کشورهای غربی به‌ویژه بلاک ناتو در افغانستان آغازید و تحصیلات عالی تا کنون در تلاطمِ آن دست‌وپا می‌زند. این موج از نظر زمانی از دهۀ هشتاد آغاز یافته و تا اکنون ادامه دارد.
سیزده سال اولِ رژیم بعد از طالبان به شمول حکومت انتقالی و موقت، دوره‎های پنج‌سالۀ اول و دومِ به‌اصطلاح انتخابی را احتوا می‎کند. این مرحله به علل ساختاری و زمینه‎های رشد کاذبانۀ اقتصاد مردم بر اثر کمک‎های دول متنوع، به رشد کمّی معارف منجر شد. دختران دوباره به مکتب‎ها و دانشگاه‏ها رفتند. یک یا دو دانشگاه خارج مرز (مهاجران پاکستان) به وطن انتقال یافت و سیل فارغ‌التحصیلان کم‌کیفیت و بی‎کیفیت به تحصیلات عالی با کانکورهای غیرشفاف جذب شدند. گراف رشد و توسعۀ دانشگاه‏ها در این عرصه صرف کمی بود آن‌هم با کیفیت خیلی پایین.
اکنون در عرصه‏های مختلف ویژه‌گی‎های این دوره‏های موج پنجم را به تحلیل می‎گیریم:
 در عرصۀ رشد دانشگاه‏ها: حد اعظم دانشگاه‏های دولتی کشور در ابتدای این موج، به هشت می‎رسید، اما بدون نظرداشت زمینه‏ها و بسترهای مناسب، هزینۀ کافی، اعضای کادر علمی مسلکی، زیرساخت‎های دانشگاهی و سایر نیازمندی‏ها برای تحصیلات عالی، حکومت دست به تأسیس دانشگاه‏های فرمانی زد و حداقل در هر ولایت کشور، یک دانشگاه و در بعضی ولایت‎ها مانند کندهار و غزنی دو دانشگاه ایجاد کرد. این رویه تحصیلات عالی کشور را از نظر کیفی به بحرانی شدید دچار نمود. سیل جوانان به این دانشگاه‎های فاقد: استاد، تجهیزات درسی، تعمیرات و… معرفی شدند که منجر به فراغت آن‎ها با دانش مسلکی ناقص و ناتمام شد.
 به استناد قانون اساسی کشور، مجوز مؤسسات تحصیلات عالی خصوصی صادر شد که این مجوز بر اساس یک سند تقنینیِ بسیار ضعیف و با شرایط بسیار غیرمسوولانه، تمام کورس‎ها را به دانشگاه‎های خصوصی تبدیل نمود و به نماد گروه‎بندی‌های اجتماعی، سیاسی، قوم‌گرایی و … تبدیل شد. اکنون این مؤسسات به دلیل بی‌کیفیتی، نداشتن اساتید معیاری، محصلان خیالی و ده‎ها مشکل دیگر، برای تحصیلات عالی کشور بحران‌زا شده است. وزارت تحصیلات عالی از کنترول و معیاری‌سازی این نهادهای تحصیلی خصوصی به‌کلی عاجز است.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.