گزارشگر:حلیمه حسینی - ۲۸ قوس ۱۳۹۱
برای رسیدن به صلح در افغانستان، این روزها هر کس به دنبال یافتن راهی و طراحیِ یک استراتژی است. و بدون شک، استراتژییی که بتواند ما را به صلح و ثبات برساند، همان کلیدِ پیروزی و رسیدن به موفقیت است. اما در حقیقت امر، صلح و آوردنِ آن به افغانستان، تبدیل به یک معما شده است که این معما، هم به عنوان یک عنصر رقابتی و هم به عنوان یک شاخصه برای توانمندیِ حل بحران در افغانستان به حساب میآید.
در طول بیش از یک دهه گذشته، تلاشهای متفاوتی را شاهد بودهایم؛ تلاشهایی برای رسیدن به کلید حلِ این بحران و موفقیت در رسیدن به صلح و ثباتی پایدار. اما این تلاشها را میتوان به دو بخش عمده تقسیم کرد؛ تلاشهایی صادقانه و تلاشهایی ظاهری، صوری و عوامفریبانه. اما همه این تلاشها حول محور صلح و صلحآوری در این سرزمین جریان داشته و دارند.
اکنون این تلاشها نه تنها از سوی نیروهای داخلی مورد توجه و عنایت قرار گرفته، بلکه شاهد هستیم که کشورهای خارجی هم ـ چه کشورهای منطقهیی و چه کشورهای خارج از منطقه ـ علاقهمند به حلوفصل مشکل و بحرانِ افغانستان هستند؛ البته و صد البته بیشتر بر منافع ملی خودشان تا منافع ملی افغانستانیها. اما بهرغم تمام این علاقهمندیها و نیروهایی که برای صلح در افغانستان بسیج شدهاند، حقیقت این است که کمتر شاهد پیشرفتی در این میان بودهایم. بزرگترین کاری که جامعه جهانی و دولت افغانستان در زمینه صلحآوری در این سرزمین به انجام رساندهاند، تأسیس شورای عالی صلح بوده که به خوبی میتواند شاخصی باشد برای موفقیت یا شکست جامعه جهانی و دولت افغانستان در به ثمر نشاندنِ پروسه صلح و تحققِ آن در این دیار.
شکست همهجانبه شورای عالی صلح در تمام طرحها و برنامههای پیشینش، این تیوری را قوتِ بیشتر بخشید که نمیتوان به هر کسی که بهنام صلح و با پرچم سفید در دست پیش میآید، اعتماد کرد و حرکتِ او را خیراندیشانه دانست. برنامه صلح در افغانستان نه تنها از سوی حلقات نزدیک به طالبان در داخل کشور به نوعی سبوتاژ شده است، بلکه در یک نما و دید کلی، کشورهای دوست و خیرخواه افغانستان در قالب جامعه جهانی و نیروهای ناتو نیز نسبت به آن یک انگیزه منسجم، یک طرح مشخص و یک استراتژی مدون نداشتهاند. امروز آنچنان چنددستهگی میان کشورهای دنیا بر روی کانالها، کموکیفِ صلح و روند آن در افغانستان وجود دارد که تمامِ کوششهای صلحخواهانهشان هیچ حاصلی جز اغتشاش و درهمریختهگیِ فضای سیاسی کشور نداده است.
هر روز میبینیم که کشوری پا در این عرصه نهاده و میخواهد به نوعی میزبانی مذاکرات صلح و یا طراحی مکانیسمی برای صلح در افغانستان را بهدست گیرد. روزی صحبت از گشایش نمایندهگی طالبان در قطر میشود و قطر در محراق توجه قرار میگیرد که چرا قطر. روزی دیگر میبینیم که ترکیه میخواهد حرف اول و آخر را در این راستا زده و افتخارِ به نقطه انجام رساندنِ این مذاکرات را از آنِ خود کند، و روزی هم لندن و پاریس و یا هر جایی که فکرش را بکنی، میزبانِ مذاکرات طرفهای درگیر در افغانستان میشود. ولی گاهی این میزبانها بیشتر از اینکه به حل معما کمکی کرده باشند، به هرچه پیچیدهتر ساختنِ این بازی پرداختهاند.
به هر حال، هنوز هم طالبان، افغانستان و صلح، بحث داغ و مطرحِ گفتمانهای سیاسی و روابط بینالملل است. اما چرا تا این حد ایجاد صلح در افغانستان ناممکن و سخت شده است؟ چرا تا این حد میزبانها متعدد و پیشرفتها کم بوده است؟ چرا با وجود تشکیل شورای عالی صلح در افغانستان، هنوز این شورا نتوانسته است مهره اصلی در این پروسه باشد؟ آیا حقیقت این است که خیلیها از شورای عالی صلح فقط مهرهیی برای بازی مطابق برنامههای از پیش تعیینشده خود ساختهاند و ماهیت این شورا و فلسفه وجودیِ آن را به قمار گذاشتهاند؟ آنهم شورایی که باید قضیه صلح افغانستان را با رویکردهای ملی و تفاهم بینالافغانی در داخل کشور و با مراجعه به آرای مردم و نخبهگانشان دنبال میکرد.
با تمام این حرفها، یک اصل به قوتِ خود باقیست و آن اینکه جامعه جهانی به طالبان به عنوان یک طرف مهم و قابل توجه در مذاکره و یا معامله، مینگرد و با آبشخورِ این گروه هیچ کاری ندارد. حال آنکه با پاسخهای سخت و دندانشکن گاه و بیگاهِ طالبان به صلحخواهی حکومت افغانستان، یک حقیقت برجسته شده است و آن اینکه طالبان ذرهیی از مواضع خود عقب نمینشینند. و حال اینکه کدام کشور و کدام شخصیتها در این میان خواهند توانست این ناممکن را ممکن کنند، معلوم نیست.
اما بهراستی، کشورهایی که هر بار با ولعِ تمام میخواهند روی مساله صلح در افغانستان سرمایهگذاری کنند و نشست دو یا چندجانبه تشکیل دهند، به دنبال چه چیزی هستند که هر بار با رو کردن یک ورق تازه و پیچیدهتر کردن بازی، راه صلح را ناهموارتر و پیمودنش را دشوارتر میسازند؟ در حالی که صلح با اتکا به خواست جمعیِ مردم افغانستان و ایجاد یک چتر وسیعِ ملی برای گفتوگو میان بزرگان و نخبهگانِ کشور، بهتدریج آمدنی و میسر است و کمترین سرمایهگذاریِ جامعه جهانی در اینخصوص میتواند به تحقق ثبات پایدار در افغانستان منجر گردد.
پس در میان اینهمه غوغا، چهگونه میتوان دریافت که کدام نشست با حسن نیت، و کدام برای طالبسازی، طالبنوازی و طالبپروری برگزار میشود؟
Comments are closed.