مقصـر اصـلی وضعـیت فعلـی کیست؟

گزارشگر:شنبه 29 میزان 1396 - ۲۸ میزان ۱۳۹۶

اواخر هفته گذشته، از خونین ترین روزها در تاریخ شانزده سال اخیر کشور بود. طالبان وحشی در تبانی با حامیان منطقه‌یی شان، در یک رشته حملات به شدت سازمان دهی شده در پکتیا، غزنی و قندهار چند پایگاه ارتش و پولیس را مورد مورد هدف قرار دادند. در این حملات که باید کم پیشینه ترین نوع حملات از این دست به شمار آورد، ده‌ها تن از سربازان و افسران ارتش و پولیس جام شهادت نوشیدند و ده‌ها تن دیگر یا مجروح شدند و یا این که از سرنوشت شمارشان هنوز اطلاعی در دست نیست. این حملات در حالی صورت می‌گیرند که رییس‌جمهور غنی در آستانۀ سفر به پاکستان قرار دارد و به تازه‌گی گفت‌وگوهای چهارجانبه در شهر مسقط عمان میان افغانستان، پاکستان، روسیه و چین به پایان رسیده است. این حملات مرگبار همزمان با آن صورت می‌گیرند که رییس‌جمهوری افغانستان از خوشبینی‌های تازه در مورد فراهم شدن زمینه مذاکرات با پاکستان پس از اعلام استراتژی جدید امریکا در مورد افغانستان و جنوب آسیا خبر می‌دهد. این حملات در حالی صورت می‌گیرند که سخنگویان ارگ همه روزه در رسانه‌ها و فضای مجازی از کاهش حملات گروه‌های دهشت‌افگن و ایجاد امنیت بیشتر در سراسر افغانستان به عنوان دستاورد بزرگ دولت وحدت ملی و به ویژه شخص رییس‌جمهوری یاد می‌کنند.
اگر واقعا دولت وحدت ملی در عرصه تامین امنیت و کاهش تحرکات گروه‌های هراس افکن دستاوردی دارد، پس چگونه جلو چنین حملات مرگباری را آن هم به قلب نیروهای امنیتی کشور گرفته نتوانسته است؟ اگر شخص رییس‌جمهوری توانسته با سیاست‌های موثر خود نیروهای مخالف و حامیان شان را مجاب کند، پس چرا هم چنان روزهای سیاه و تاریک در این کشور رقم می‌خورند. حملات اخیر گروه‌های هراس افکن متاسفانه آن گونه که ارگ فرض می‌کند، به هیچ صورت حملات عادی و ساده نبود که بتوان آن‌ها را از نوع حملاتی تعبیر کرد که همه روزه این گروه ها در مناطق مختلف کشور صورت می‌دهند. این حملات از یک سو که می‌توانند بیانگر عمق فاجعۀ باشند که افغانستان درگیرآن است، از سوی دیگر می‌توانند ضعف مدیریتی سران و مقام‌های امنیتی کشور را به نمایش بگذارند که در جلوگیری از برنامه‌های دشمن چقدر ناکارآمد هستند. اگر نیروهای امنیتی از یک حمله در کابل موفق شدند که جلوگیری کنند، ولی جلو حمله به پایگاه های خود را در پکتیا، غزنی و قندهار گرفته نتوانستند و این خبر خوشی نیست.
اگر دشمن در حمله به هدف‌های غیرنظامی موفق می‌شود، می‌توان برای آن توجیهی پیدا کرد و حداقل وضعیت را در ذهن شهروندان ماست مالی کرد؛ ولی چگونه می‌توان راه یافتن آن‌ها را به مراکز و پایگاه‌های نیروهای امنیتی توجیه‌پذیر ساخت؟
آیا آقای غنی به عنوان فرمانده کل نیروهای امنیتی اعتراف کرده می‌تواند که در مدیریت و برنامه‌های او ضعف‌های کلان وجود دارند که چنین فاجعه‌های بزرگی را رقم می‌زنند. وقتی حملاتی به این سطح و پیمانه بزرگ رقم می‌خورند، نخست به جای یافتن عاملان درونی و بیرونی آن ها باید عواملی را جست و جو کرد که در برنامه‌های مدیران کشور می‌توانند وجود داشته باشند.
اگر مدیران کشور از توانایی لازم در امر مدیریت برخوردار می‌بودند به هیچ صورت اتفاق‌های از این نوع نمی‌افتاد. مردم افغانستان که هر روز شاهد بدترین خبرها در زنده‌گی شان هستند، در حالی که برای بهبود وضعیت اقتصادی و سیاسی کشورشان نیز هیچ اقدام موثری صورت نگرفته، چه کنند از این که مثلا بزرگترین مغز متفکر جهان که تا به حال بدیل آن را مادر نزاده!، بر کشور شان حکومت می‌کند ای کاش بر افغانستان کسی حکومت می‌کرد که فقط این کشور را به درستی اداره کند، از قوم‌گرایی بپرهیزد، از تفرقه افکنی میان مردم اجتناب ورزد و بتواند که کل کشور را به دور منافع ملی آن گرد آورد. ای کاش به جای این همه افراد فوق تخصص کسانی مدیریت افغانستان را به دست می‌داشتند که از کمک‌های جهانی برای ایجاد تغییر در دسترخوان مردم می‌توانستند به بهترین وجه آن استفاده کنند. اگر مشابه اتفاق‌هایی که در پکتیا، غزنی و قندهار افتاد، در کشور دیگری می‌افتاد بدون شک در آن کشور حالا خیلی چیزها تغییر می‌کرد. شاید کسانی مجبور به استعفا می‌شدند، شاید کسانی راهی زندان‌ها می‌شدند و شاید آماده‌گی برای حمله به عاملان آن حالا آغاز شده بود. اما متاسفانه این اتفاق‌ها در کشوری افتاده که حتا در لحن اعلامیه‌های سران آن کشور در واکنش به این اتفاق ها هم هیچ تغییری دیده نمی شود. دشمن با حمله به پایگاه های نیروهای امنیتی کل دستگاه مدیریتی کشور را زیرسوال برده در چنین وضعیتی فقط به یک عامل فکر کرد و آن رییس جمهوری به عنوان فرمانده کل نیروهای امنیتی کشور است که ضعف‌هایش عملا کشور را به مصیبت مواجه کرده است.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.