احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:عبدالمنان دهزاد/ دو شنبه 8 عقرب 1396 - ۰۷ عقرب ۱۳۹۶
بخش سوم/
«چارلز فری من» سفیر ایالات متحده در عربستان سعودی میگوید: «ما بدون آنکه تصور کنیم چگونه به ماجرا پایان دهیم، جنگ را شروع کردیم. افغانستان درست وارد مرحلۀ جنگ داخلی میشد و ما هیچ اهمیتی به آن نمیدادیم».۸ این بازی خونینِ امریکا و همپیمانانش در این سرزمین باعث شد که افغانستان طولانیترین جنگ داخلی را در جهان سپری کند، قطعاً این جنگ داخلی بدون نقش سازمان استخباراتی پاکستان(ISI) ممکن نبود. این بازیهای زیانبارِ امریکا در جهان اسلام، شمار کثیری از تحلیلگران و نظریهپردازانِ سیاسی را واداشت تا اعلام کنند که پشتِ سرِ اکثریتِ بدبختیهایی که در جهان اسلام جریان دارد و این جهان را به جهنم باشندهگانِ آن مبدل کرده است، امریکا قرار دارد. مسالۀ دیگر اینکه: درست است که غرب در حقِ جهان اسلام و برخی کشورهای فرومانده، مرتکب چنین رفتاری شد، اما منصفانه نخواهد بود که همۀ مسأله را آن بدانیم؛ بل بخشی از رفتارهای خشن در جهان اسلام، ریشه در برخی قرائتهای مذهبی دارد؛ قرائتهایی که هیچگاه مجال پیاده شدنِ آنها میسر نشده بود و اینک گروههای رادیکال و خشونتگرا دست و آستین بر زدهاند تا آن قرائتها را پیاده کنند.
۲( عوامل ایدیولوژی و مذهبی: اکثریت نظریهپردازانِ اسلامی باورمندند که نباید همۀ کوزه و کَپَر را بر سرِ غرب و غربیان شکست و آنان را مقصرِ تام و تمام دانست. درست است که آنها در پشت سرِ این جنبشها قرار دارند و گروههای رادیکال بر اساسِ توطیه و دسیسۀ سیاستگرانِ غربی برای رسیدن به اهدافِ سیاسی و نظامی بهوجود آمدهاند، ولی تیوریهای جزمگرایانه و خردستیز که برایند آن، قتل و کشتارِ انسانها و ویرانی شهرهاست؛ ریشه در دلِ فرهنگِ این حوزه و نطریاتِ برخی علمای اسلامی دارد. تروریسم، فرزند بیرونیِ این تیوریهای افراطگرایانه و انسانستیز در جهان اسلام هست. پُرواضح است که در معرفت دینی ما، روایتها و قرائتهای بسیاری وجود دارد و از علمای بزرگِ اسلامی نقل شده است که حامی معنوی و قوتِ اجتماعیِ آنان در دنیای امروز به شمار میرود. آنان خود را سربازانی میدانند که باید آن تیوریها و قرائتهای پنهانمانده در تاریخ مسلمین را به منصۀ اجرا درآورند. پایگاه و بنیۀ این تیوریها، از محمد ابن حنبل فقیه و بنیانگذار مذهب حنبلیه آغاز شد. او چیزی فراتر از نقل را به رسمیت نمیشناخت. ابن حنبل به ظاهرِ آیات و احادیث نبوی توجه میکرد و برای عقل در مسایل اعتقادی، ارزش و توجهی قایل نبود؛ عقل را کاشف و حجت نمیدانست و میگفت: روایتها را همانگونهیی که هستند، روایت میکنم و آن را تصدیق مینمایم.۹ به همین اساس، تمام نوآوری و پدیدههای جهانِ پسا صدر اسلام را بدعت و کفریات تلقی نمود و پیروان خویش را به دوری بودن از آنها فرا خواند. بعدها ابن تیمیه(قرن هفتم)، یکی از مهمترین چهرههای جهان اسلام و از شاگردان و پیروانِ احمد ابن حنبل به شمار میرود. او هرگونه خرد و تعقلگرایی را نفی کرد و آن را حرام دانست. به پندار او، دلایل عقلی در مقابل دلایل نقلی بیارزش هستند. به باور او «نقل آمده است تا باب عقل را مسدود کند». ابن تیمیه با این گفتار، راه را بر عقل و اندیشه بسته کرد و عملاً دعوت به جمود و تحجر فکری کرد و برای فکر، خطوط قرمز زیادی تعیین کرد. او میگوید که سلف صالح به نیابت از ما اسلوبها و روشها را تعیین نموده و ما باید تبعیت و تقلید نماییم.۱۰ او کسانی را که در این راه از شیوه و روش فکریِ او پیروی نمیکنند نیز در زمرۀ منافقان و کافران قرار میدهد. به همین دلیل بود که روزگاری که ابزارهای مدرن مثلِ بلندگو پا به جهان اسلام گذاشت، از سوی گروهی از ظاهرگرایانِ دینی مردود اعلام شد و آن را «حنجرۀ شیطان» نامیدند. همین روند چنان ادامه پیدا کرد که گاهی اسفالتِ سرکها را «کاهگل فرنگی»، تلیفون را «مخبر الشیطان» و لین برق را مردود شمرده وگفتند که شیطان در سیم برق جریان دارد و از استفادۀ روشنایی برق خودداری کردند و حتا زبانهای خارجی را کفر قلمداد نمودند.۱۱
ابن تیمیه را از بزرگترین نظریهپردازانِ اصولگرایی آمیخته با قرائت تحتاللفظی در جهان اسلام دانستهاند. او اسلام را به عنوان یک مکتب ستیزهجو و بدبین به عرفان، فلسفه و کلام تعریف کرد و پیروانِ خویش را به تبعیت از آن فراخواند. اگر چگونهگی اعمال و رفتاریهای آدمی را دال بر اندیشههای او بدانیم، ابن تیمیه بیشتر از هر اندیشمند دیگری در جهان اسلام بر «قتل»، «تکفیر»، «مرتد» و غیره مسایلِ مسامحهناپذیر تأکید کرده است. گفتنیست که در آثارِ ابن تیمیه واژههای «تکفیر» و «قتل» بیش از هزاران بار استفاده شده است. بر اساس بررسی مجموعه آثار ابن تیمیه، وی ۹۱۷ بار از لفظ کافر، ۸۹۲ بار از لفظ یقتل، ۸۲۹ بار از لفظ مرتد، ۲۱۹ بار از لفظ یستتاب، ۹۷بار از لفظ حلالالدم و ۹۷ بار از لفظ «وجب توبته و الاقتل» و غیره استفاده کرده است.۱۲ بیشترین جریانها و گروههای رادیکال و خشونتگرا در جهان اسلام، از پیروان فکریِ این بزرگوار خوانده شدهاند.
وی با حرام دانستن تقلید از ائمۀ اربعه و اعتقاد به انفتاح باب اجتهاد، خود را مجتهد مطلق دانست و حتا فتوا داد که تقلید از ائمۀ اربعه کفر و ارتداد است. ۱۳ بر مبنای فتوای او، بهسادهگی میتوان هر مسلمانی را به جرم همکاری با دولت شیعی، تراشیدن ریش، گوش دادن به موسیقی، عدم رعایت حجاب، عدم اقامۀ نماز و مانند آن، گردن زد و یا کسی که یکی از نمازهای پنجگانۀ خود را به جا نیاورد، کافر شمرد و گردن زد. ۱۴ همچنان ابن تیمیه از اینهم پا را فراتر گذاشت و دو فرقۀ کلامی (معتزله و اشاعره) در جهان اسلام را تکفیر کرد؛ «تمام آنها گمراه و تکذیبکنندهگان پیامبراناند؛ آنها در اسما و آیات خدا ملحد شده اند».۱۵ به همین ترتیب، او تمام عرفا و فیلسوفانِ مسلمان را یکسره به زیر تیغِ تکفیر برد و آنان را در زمرۀ کفار قلمداد کرد و آموزههای آنان را سرشار از کفریات دانست. وی افرادی مانند ابن سینا، فارابی، امام غزالی، ابن سبعین و خواجه نصیر را در ردیف آن گروه(کفار) قرار داد۱۶ اما از سوی دیگر، دیدگاهِ او در رابطه با براندازی حکومتهای اسلامی منفی است و نمیخواهد که کشورهای اسلامی به سوی هرجومرج کشانده شوند. به باور او، «هر شکلی از هرجومرج به ویرانی بیشتر اسلام میانجامد و با حکومت ظالم میبایست از درِ امر به معروف برآمد و قیام جایز نیست».۱۷ولی با وجود آن، امروز کسانی که خود را داعیهدارِ مکتب فکری و جهادی او میدانند، هیچ توجهی به این مسأله نداشته و برای رسیدن به اهدافشان از هیچ وسیلۀ مخربی دریغ نمیکنند. جنبشهای رادیکال کنونی در جهان اسلام، بهترین نمونۀ این مدعاست.
Comments are closed.