احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:حامد علمی - ۰۲ جدی ۱۳۹۱
اگرچه مبتکر اصلی این شورا به درستی معلوم نیست، ولی قوماندان برجستهیی مانند ضابط حلیم خیرخواه را میتوان یکی از بنیانگذاران آن شورا نام برد. خیرخواه همان فرمانده جوان مجاهدین بود که در اوایل نوامبر سال ۱۹۸۲ با مهارت زیاد یکی از مشاورین برجسته اتحاد شوروی در وزارت معادن و صنایع حکومت کابل بهنام اوکریوک را از داخل شهر کابل ربود و در همان سال هنگام حمله بر بالاحصار شهر کابل، از عقب هدف گلوله اشخاص ناشناس قرار گرفت و کشته شد. (۴)
شورای ولسوالی سروبی، به ابتکار محمد انور جگدلک فرمانده جمعیت اسلامی افغانستان و محمدعلم از محاذ ملی اسلامی افغانستان، و شورای ولسوالی دهسبز زیر نظر مولوی شفیعالله فرمانده حرکت انقلاب اسلامی افغانستان، از همان شوراهایی هستند که زمان پیدایششان به اوایل دهه هشتاد میلادی میرسد.
اگرچه تشکیل این شوراها بر شیوه جنگی و استراتژی طرفین، تغییرات عمده وارد ساخت و ثمرات بس سودمند به جبهات مجاهدین بخشید؛ ولی همۀ این شوراها ثمره مثبت نداشت، چه بسا از شوراهای فرماندهان با هم به رقابت برخاسته، جبهه جدیدی ایجاد و یک قطب دیگر و گروه متخاصم سومی را تشکیل دادند. به گونه مثال میتوان شورای قوماندانانی را نام برد که قرار بود در اواخر تابستان سال ۱۹۸۳ در ولسوالی پغمان ولایت کابل تشکیل شود.
چند تن از قوماندانان مشهور جهادی در ولسوالی پغمان با تقلید از شورایی ساختن جبهات آن زمان، دور هم نشسته، طرح شورای فرماندهان پغمان را ریختند. قوماندانان بعد از جلسات متعدد، تصمیم گرفتند تا قرارگاه واحد و استراتژی جنگی متحد را طرحریزی کنند.
فرماندهان ارشد در این ولسوالی گمان بردند که یکی از موانع عمده در راه تشکیل یک جبهه واحد، موجودیت قوماندانان و گروههای کوچک و بیبندوبار است که مقید به هیچ نوع نظم و آرایش نظامی نمیباشند.
قوماندانان پغمان به این نظر شدند تا هرچه زودتر گروههای کوچک مسلح را از بین برده و یا از آنها بخواهند که به جبهات بزرگ بپیوندند. در نظر آنها، از بین بردن گروههای کوچک، کار سهل و پیشِ پاافتادهیی تلقی میشد. بنابران، تصمیم گرفتند تا به خلع سلاح عمومیِ گروههای کوچک اقدام کنند. مبتکرین اتحاد قوماندانان، فرمان صادر و خلع سلاح عمومیِ گروههای کوچک را آغاز کردند. (۵)
این دستور مصیبت عظیمی را برای آن منطقه و حتا ولایات اطراف بهبار آورد، به گونهیی که قوماندانان کوچک به ولسوالیهای اطراف فرار کرده، از جبهات عظیمی که در عقب داشتند، کمک خواستند و از قوماندانان برجسته تنظیمِ خویش طالب کمک شدند.
قوماندانان و جبهات اطراف بنا بر روابط دوستانۀ شخصی و تنظیمی، به کمک متحدینشان شتافتند و جنگ عظیم تنظیمی و گروهی در آنجا در گرفت و قوماندانان و مجاهدین بیشمارِ این ولسوالی و اطرافِ آن در آتش جنگی که خود افروخته بودند، سوختند و دامنه کشتوکشتار و انتقامگیری و خلع سلاح کردنها، سالها ادامه یافت که بسا از فرماندهان ارشد مجاهدین یکی پی دیگر قربانیِ اشتباه عظیم خویش گردیدند.
دردآورتر اینکه هم سر رفت و هم سنگر، و این دژ مستحکم و افتخارآفرینِ جهاد افغانستان بهدست نیروهای شوروی و حکومت کابل سقوط کرد و تا آخرین روز حکومت داکتر نجیبالله، مجاهدین نتوانستند مراکزشان را دوباره بهدست بیاورند.
اقدام خلع سلاح جبهات کوچک، ضربه مهلکی به چریکهای مرکز که در ولسوالیهای چهاردهی و پغمان سکونت داشتند، وارد کرد؛ زیرا پغمان و چهاردهی پناهگاه مطمینِ چریکها بود و آنها نظر به تجربهیی که اندوخته بودند، شهر کابل را بر اساس موقعیت جغرافیایی ولایت کابل، بیشتر از سمت غرب ضربهپذیر میپنداشتند. بنابران خلع سلاح و فرار و نابودی گروههای کوچک، کمر فعالیتهای شهری مجاهدین را شکستاند.
شورای نظار
تشکیل شوراهای قوماندانان، نظر به شرایط نظامی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی از همان اوایل دهه هشتاد میلادی در بین قوماندانان ولسوالیها و حتا ولایات مختلف دیده شده است. اما شورای نظار به آن عظمت و ابعادی که تشکیل شد، در نوع خود بینظیر بود و تاسیس شورای نظار را میتوان با جرات، نقطهیی درخشان در تاریخ جهاد ملت قهرمان افغانستان شمرد و این اقدام قوماندانان را یکی از بهترین نمونههای ایثار، فداکاری و همکاریِ یک ملت در راه دین و وطنشان خواند.
اگرچه راجع به پیدایش شورای نظار و سیر تکامل و مسیر پرخموپیچ آن در سالهای جهاد برحق ملت مسلمان افغانستان، ضرورت به تهیه یک کتاب قطور است؛ ولی به صورت مختصر میتوان گفت که بعد از حملات پی در پی نیروهای شوروی و حکومت کابل و در محاصره قرار گرفتنِ نیروهای احمدشاه مسعود از طرف آنها و مخالفین جهادیاش خصوصاً حزب اسلامی افغانستان، سوختن خرمنها و از بین رفتن مزارع در سراسر آن دره و تلفات اهالی و مواشی، وی مجبور گردید تا با نیروهای شوروی آتشبس نماید. اگرچه آتشبس مسعود با شورویها سروصدای زیادی ایجاد کرد و تنظیمها و صاحبنظران نظرات گوناگون دادند، ولی میتوان با یک نظر کاملاً موافقت کرد و آن اینکه آتشبس بقای جهاد در دره پنجشیر را تضمین نمود؛ زیرا مسعود آرام ننشست و دست به ابتکارات سیاسی و نظامی زد و یکجا شدنِ قوماندانان و فعالیتهای نظامی مشترک را با فرماندهان سایر ولایات مطرح ساخت.
Comments are closed.