احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۰۲ جدی ۱۳۹۱
با آنکه گفته شده بود نشست پاریس یک نشست رسمی نیست و طالبان اذعان کرده بودند که هر یک از اعضای شرکتکننده در آن نشست، از موضع شخصیِ خود سخن خواهد گفت؛ اما گزارشهای منتشرشده از این نشست، حاکی از آن است که نمایندهگان طالبان و حزب اسلامی در پاریس پیششرطهای گذشتۀشان را برای پیوستن به پروسۀ صلح، دوباره مطرح کردهاند.
از گذشته تا حال، مهمترین پیششرطهای طالبان و حزب اسلامی، خروج نیروهای خارجی و تغییر قانون اساسی بوده است. اکنون دیده میشود که به تحقق پیششرطِ نخست آنان، زمان چندانی باقی نمانده و با خروج نیروهای خارجی در سال ۲۰۱۴، فضا برای آمدنِ آن گروهها به صحنه بازمیگردد. ولی پیششرط دومی هنوز جای حرف دارد.
هرچند طالبان به صورت رسمی تا کنون کمتر از امارت اسلامی، چیزی نخواستهاند؛ اما اگر آنان بخواهند، نظر به سه دلیل و قرینه بهنظر میرسد که این آمادهگی در حکومت وجود دارد که با تغییر قانون اساسی، این پیششرطِ آنها را نیز برآورده سازد:
نخست آنکه آقای کرزی از مدتهای زیادی بدینسو برای کشاندنِ طالبان به حکومت برنامهریزی میکند. هرچند علت ظاهری این برنامه، بازگشت صلح به کشور خوانده شده، اما دیده میشود که خود آقای کرزی در این برنامه ذینفع است. از آنجایی که حامد کرزی در قیدوبندهای قانونی گیر مانده و از پیامدهای انحصار قدرت به واسطۀ خودش میترسد، راه چاره را در تغییر قانون اساسی میبیند که زمینۀ تغییر آن با برگشت طالبان و حزب اسلامی میسر میگردد. از اینجاست که زیر عنوان صلح، همواره برای برگشت طالبان و حزب اسلامی چارهجویی میکند تا باشد مسیر تمدید قدرتِ او ضمانت گردد.
دوم، نقش ایالات متحده را نیز نباید فراموش کرد؛ چنانکه آن کشور در پی زمینهچینی برای خروجش، پیوسته از پروسۀ کشاندن طالبان به نظام افغانستان، حمایت کرده و برای اینکه توجیهی برای جنگ یازدهسالهاش در افغانستان داشته باشد، در برابر بسیاری از خواستههای طالبان تمکین کرده است و این مورد نیز (تغییر قانون اساسی) میتواند مورد قبول این کشور قرار گیرد.
سوم، به نقش پاکستان هم باید اشاره گردد که آن کشور پس از فشارهای بسیار، سعی به همکاری ولو ظاهری برای تحقق گفتوگوهای صلح ـ یا بهتر بگوییم: معاملات صلح ـ دارد تا به بدان وسیله امتیازهای از دست رفتهاش را دوباره از ایالات متحده بهدست آورد.
با این وصف، آنچه در این میان سخت مظلوم واقع شده است؛ دموکراسی، حقوق بشر و سایر ارزشهاییست که دستاویز مبارزه ایالات متحده در جنگ افغانستان بود و بهشدت مورد حمایت مردم رنجدیده ما قرار گرفت.
در هر حال، قانون اساسی و دموکراسییی را که امروز مردم افغانستان دارند، محصول سالها مبارزات آنهاست. خلاف آنچه آقای کرزی و همراهانش تصور کردهاند، به این سادهگیها نمیشود با این دستاوردها قمار زد و همه را بهخاطر منافع شخصی و گروهی، به یک داو باخت.
تردیدی نیست که صلح یکی از نیازهای مبرم افغانستان است؛ اما باید پرسید که این صلح چهگونه و با چه رویکردی صورت میگیرد؟ پروسهیی را که آقای کرزی زیر عنوان صلح روی دست گرفته، چیزی نیست جز یک معاملۀ فاجعهبارِ شخصی و گروهی که پایان تلخش از همیناکنون متصور است.
طالبان تا کنون به عنوان گروه مسلحی که مخالف نظاماند، در برابر مردم جنگیدهاند و مصایب زیادی را بر آنها تحمیل کردهاند. اما اگر از اینپس نیت صافی برای پایان این جنگ و دهشت دارند، نخست از همه باید نظام کنونی، قانون اساسی و حقوق انسانی و شهروندیِ تعبیه در آن را بپذیرند و احترام بگزارند و سپس صادقانه در راه جبران آنچه تا کنون کردهاند، تلاش کنند. در غیر این صورت، ماهیت خصمانه آنها و خواستههایشان برای مردم افغانستان آشکار است و تلاشها و تمکین حکومت برای کشاندنِ طالبان و حزب اسلامی به قدرت، به هیچوجه پذیرفتنی نیست و مردم اجازه نخواهند داد که افغانستان یک بار دیگر به گذشتۀ سیاه و تاریکِ خویش بازگردد.
Comments are closed.