احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکرده‌اند.





مسعود شناسی/۴۵/ ۹ و ۱۱ سپتامبر

گزارشگر:شنبه 4 قوس 1396 - ۰۳ قوس ۱۳۹۶

کتابِ «۹ و ۱۱ سپتامبر» که در برگیرندۀ حوادث و وقایع خونین ۹ و ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ می‌باشد، کار دیگری از عارف سروری است. چاپ دوم این کتاب به سال ۱۳۸۹ از نشانی انتشارات سعید نشر شده است.
mandegar-3این کتاب در هزار نسخه و ۴۲۷ برگ به نشر رسیده که حروف‌چینی آن را احمد ولی عبدالله به‌دوش داشته و عبدالرحیم یزدان‌پناه کار طراحی و برگ‌آرایی آن را انجام داده است.
از آنجایی که آقای سروری مسوولیت اصلی امنیت را در زمان به شهادت رسیدن قهرمان ملی کشور داشته، این کتاب معلومات و تحلیل‌های دست اول در این زمینه را در خود دارد.
دکتر محیی‌الدین مهدی در پیش‌گفتاری بر این کتاب زیر عنوان «مرگ قهرمان»، نوشته است: زنده‌گی احمدشاه مسعود با وجود پُرماجرا بودن، شفاف و روشن است، اما آنچه در پرده اسرار مانده مرگ اوست.
آقای مهدی با بیان این که مسعود و جهاد دشمنان فراوانی داشتند، تصریح کرده است: هرچند همه‌یی دشمنان مسعود –الزاماً- دشمنان جهاد نبودند ولی چه‌کس می‌تواند هم‌دستی و هم‌یاری آنان را در برابر مسعود، انکار کند. جهاد مسعود را و بستر اجتماعی او را بیش از همه پرورده بود. از این‌رو، برای کوبیدن و خُرد‌ کردن مسعود، دشمنان او، -به‌طور مشترک- به‌جان جهاد نیز افتادند، تا بتوانند آن‌را از سطح یک ارزش مقدس و مورد پذیرش همه، به‌زیر آورند و در سطح حربه‌یی ناستوده و زورگویانه فقط در دست مسعود، پست سازند. با او و سایر مجاهدین سنگ‌سالار خطاب کنند. بدین‌ترتیب، دشمنان جهاد که بیم ثبات و تعالی افغانستان در سایۀ آن‌را داشتند، حتا دوستان جهاد، یعنی بخشی از مجاهدین را علیه آن بسیج کردند. هر چند نمی‌توان کسی را بی‌تقصیر ثابت کرد، ولی به‌هر حال مجالی برای ارایۀ دست آورد به‌مسعود نبود، جز آنکه از میان دشمنان مسعود و جهاد، صفی فشرده به‌نامه طالبان سر بر کشید، ظهور و عروج اینان بود که حتا (دورۀ دولت اسلامی) حیات سیاسی جهاد با ناباوری و به دیری به سخنان و کارنامه‌های مسعود علیه طالبان توجه کرد. حتا بر سر نفوذ دشمنان او در تصمیم‌گیری‌ها جامعۀ جهانی پس از برچیده‌شدن بساط طالبان، ادارۀ کشور به‌دست کسانی سپرده شد که تیوریسن‌های برنامه‌های سیاسی طالبان بودند. ایفای این نقش از یک‌سو، مانع شناخت عظمت مسعود می‌شد، از سوی دیگر مانع معرفی چهرۀ حقیقی دشمنان او، از جمله طالبان.
با این حال، همان‌طوری که گفتیم زندگی مسعود شفاف و بی‌ابهام است، ولی برای دست‌یابی به راز چه‌گونگی کشته‌شدن او، دوسیه‌های بسیاری را باید زیر و رو کرد، به آرشیف یا بایگانی اداره‌های استخباراتی کشورهای بسیاری مراجعه باید کرد، خاطره‌ها و زنده‌گی‌نامه‌های دوستان و دشمنان او را باید خواند. به‌عقیدۀ آقای مهدی، سفر مسعود به اروپا، نقطۀ ‌عطفی در حیات سیاسی اوست. او با استفاده از تریبون اتحادیه اروپا، چهرۀ دشمنان همنشین‌اش به کشانده شده بود. بیرون آورد، و آن‌طوری‌که بعداً فهمیده شد، احتمال آن‌را که جهان و مخصوصاً ایالات متحده را به حمایه خویش بکشاند، فراوان ساخت.
هم‌چنان، عارف سروری در مقدمۀ کتابِ «۹ و ۱۱ سپتامبر» نوشته است: شهادت احمدشاه‌مسعود در ۹ سپتمبر ۲۰۰۱ (۱۸ سنبله ۱۳۸۰) همه مجاهدین و دوستانش را در داخل و خارج افغانستان متأثر گردانید نه تنها دوستان، بلکه قشر وسیعی از دشمنانش هم زیاد شاد نشدند چون حادثه را خارجیان انجام داده بودند، اشک‌ها از خواجه بهاالدین تا اکثریت کشورهای که یک‌نفر شهروند افغانستان و مسلمان و وطندوست زنده‌گی می‌کرد، جاری شد، پایۀ اصلی نظام مجاهدین در دوران مقاومت بدون حمایه‌گر خارجی از بین رفته بود و یک قرن گذشته با دست‌های مختلف، مداخله کرده بودند، شاد گردیدند و آمادۀ حرکت تاریخی خود گردیدند تمام عقده‌های ضدافغانستان و ضد اسلامی منطقه به جوشش آمد تا بقیه خاک و مردم افغانستان را از بین ببرد.
رهروان جهاد و مقاومت دو راه بیشتر نمی‌دیدند، تسلیم به دشمنان اسلام و وطن، یا فدا کردن جانهای خویش و پیوستن با جمع دو میلیون شهید دیگر و بخصوص سردارشان، مسعود. همه یک‌صدا و با انگیزه دوچندان این حرکت را آغاز کردند، عقده‌مندی نسبت به دشمنان و قاتلین مهمان‌نما به اوج خود بود… انتقام، انتقام و انتقام.
اما بزودی و با یک لحظه ملکوتی و با تقدیر الهی، سرنوشت این رهروان به نابودی نرفت، به مسیر کاملاً شفاف هدف و با سرعت زیاد حرکت نود، چیزی‌که انتظارش را نداشتند، هنوز اشک چشمان هم نه خشکیده بود و هنوز عقدۀ دل هیچ‌کس خالی نشده بود که مجاهدین و مقاومت‌گران، دشمنان خود را نیست و نابود دیدند.
من هم یکی از این یاران معتقد به مسعود هستم که شاهد حوادث فوق بودم، بعد از ۲۰ سال همراهی و همکاری با مسعود به‌خاطر خدا و مردم مجاهد افغانستان تقدیر این بود که در بین چند نفر، من در خواجه بهاالدین زنده بمانم تا راوی این خاطره به سایر مردم خویش باشم، تا شاهد کمی و کاستی‌های خویش و سایرین بوده و همه تقدیر و خیر و شر را از جانب الهی بدانیم، عقیده‌یی‌که به‌خاطر آن جهاد و مقاومت را تقویت کرده بودیم.
بعد از سپری شدن چندین سال از شهادت آمر صاحب‌مسعود، این روحیه برایم پیدا شد تا در مورد حادثه و بعضی مسایل مربوط آن، چیزهایی بنویسم، اولاً تصمیم داشتم به‌صورت دسته‌جمعی از طرف همه دوستان رهبری جبهه این‌کار صورت بگیرد، ولی مصروفیت سیاسی و کاری همه برادران، چنین شانس را گرفت، ثانیاً خاطراتی از بعضی خارجیان و شهروندان افغانستان در مورد حادثۀ ۹ و ۱۱ سپتامبر به‌صورت فشرده یا مفصل در جراید یا رسانه‌های جمعی انتشار یافته بود که بعضاً با واقعیات انطباق نداشت. صحنه‌یی که شاهد یا شاهدان اندکی داشت، به‌گونه‌یی دیگری انتشار می‌یافتند، همچنان این خالی‌گاه سبب شده بود که توطیه‌گران این ترور شایعات تخریب‌کننده متفاوتی را پخش کنند تا رد پای خود را از این حادثه پنهان کنند که این‌کار باعث خوشی تعداد اندکی از منافقین داخلی هم شده بود.
گفتنی است که کتابِ «۹ و ۱۱ سپتامبر» در شش فصل تنظیم شده، آخرین روز رهبر، آخرین روزها در کنار مرد اسطوره‌یی، دیدم که جانم می‌رود، چشمان منتظر و قلب‌های نگران، کوه غم، سرنوشت مقاومت، و اما مقاومت پس از آمرصاحب، امریکا با جبهۀ متحد، برچیدن تروریسم بین المللی، جبهۀ متحد در مسیر کابل، سقوط کابل، کنفرانس بن و پیامدهای آن، نتایج تحقیقات امنیت و گزارش انترپول، عنوان‌های بخشی از مطالب آمده در این کتاب اند.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.