گزارشگر:عبدالحفیظ منصور/ چهار شنبه 15 قوس 1396 - ۱۴ قوس ۱۳۹۶
بخش چهارم و پایانی/
مرحلۀ سوم: ریاست جمهوری اسلامی افغانستان (۱۳۷۱-۱۳۸۰)
دشوارترین مرحله و آزمون برای هر سیاستمداری، دورۀ قرار گرفتن بر اریکۀ قدرت است تا دیده شود وعدههایش چگونه تحقق مییابند و شعارهای مبارزاتیاش چگونه محک میخورند. استاد ربانی با رسیدن به کرسی ریاست جمهوری، باید نشان میداد که یک دعوتگرِ مسلمان است و یا یک مبارز سیاسی تشنۀ قدرت؟ از رمز و رازِ زمامداریِ عصر نوین چیزی بلد است و یا اینکه در دورانِ کهن زندهگی میکند؟ کار و پیکارش برای نجات و سربلندی افغانستان بوده و یا اینکه در هوای سیراب کردنِ غرایز نفسانیِ خویش اینهمه تلاش را به خرچ داده است؟…
حقوق بشر
استاد برهانالدین ربانی به عنوان رییس شورای قیادی، به مجرد سرنگونی رژیم دکتر نجیبالله، عفو عمومی اعلان کرد و به موجب آن، هیچیک از منسوبین دولت دکتر نجیبالله بهخاطر جرایمی که مرتکب شده بودند، مورد پیگرد قرار نگرفتند. در طول دورۀ زمامداری استاد ربانی هیچکس بهخاطر فعالیتهای سیاسیاش به زندان نرفت. او آزادی بیان را تضمین کرد و هیچ روزنامهنگاری را بهخاطر اظهارنظرهایش مورد تعقیب قرار نداد. استاد ربانی به پیشنهادهای طالبان در مورد بستن مکاتب و دوایر دولتی بر روی زنان جوابِ رد داد و در این باب باری هم گفت: “حکومتِ ما فدای دفاع از حقوق بشر و تعلیم و تربیه و امثال این کارها شد”. (سخنانی از مرشد روشنضمیر، ص ۲۶)
استاد ربانی میان آزادی و انسانیت ربط وثیقی میبیند، به گونهیی که انسانیت را همان آزادی اراده و اختیار میشمارد. (همان، ص ۱۰۲)
دفاع از آزادی عقیده و بیان از باورهای پایدار استاد ربانی بود. مطبوعات و جلسات مشورتیِ متعلق به جمعیت اسلامی، به آزادی عقیده و بیان انس داشتند؛ امری که بسیاری کسانی در زمان جهاد آن را زیانبار میدانستند و سعۀ صدر استاد ربانی را به نقد میکشیدند. درحالیکه او آزادی عقیده را یکی از اصول اساسی در نظام فکری اسلام میدانست. (همان، ص ۸۰)
همچنان استاد ربانی دربارۀ جایگاه انتقاد از خود و انتقاد از دیگران بدین باور بود: «بدون انتقاد هیچ اصلاحی در هیچ جایی به میان نمیآید. یکی از اصول عمده در نظام سیاسی اسلام، محاسبه از خود و نقادی خود، امر به معروف و نهی از منکر از دیگران است». (همان، ص ۸۱)
در زمان بر گزاری لویهجرگۀ تصویب قانون اساسی (۱۳۸۳) آنگاه که بحث روی وزیران دارای تابعیتِ دوگانه کشیده شد، استاد ربانی در این مورد وضعیت مسلمانان را شرط اساسی خواند و گفت در صورتی که مسلمانان توانا بوده باشند، عیبی ندارد که در دولتِ آنها نامسلمانان هم وزیر بوده باشند، چه رسد به مسلمانهای دارای دو تابعیت؛ زیرا “بختیشوع” مسیحی وزیر صحت مأمون الرشید بود و “موسی بن میمون” یهودی در خلافت اندلس وزارت علوم را به عهده داشت.
از چالشهای عمدۀ دیگر این دوره، سوال مشروعیت جنگ میان دولت اسلامی و حزب اسلامی حکمتیار بود. جنگهای دوران جهاد، جایگاه روشنِ خود را در شریعت اسلامی داشتند و محلی از شبهه در آن وجود نداشت. این بار استاد ربانی به ارزش “قانون” و “نظم عمومی” استناد میکرد؛ او قیام در برابر امنیت عمومی و رأی اکثریت که نظام اسلامی را شکل داده بود، بغاوت دانست و خون قیامکننده را مباح خواند و حتا باری هم گفت: اگر پیامبری هم در برابر نظام مشروع اسلامی قیام کند و کشته شود، خونش هدر است.
مبارزه برای آزادی و عزت افغانستان
در گذشته رسم سیاسی در افغانستان چنین بود؛ زمامدارانی که کابل را از دست میدادند، امیدشان را قطع کرده، ره تسلیم و یا فرار را در پیش میگرفتند. اما استاد ربانی شیوۀ تازهیی را بنا کرد و نشان داد که هدفِ وی از رسیدن به قدرت کامجویی نیست، بلکه او در پی عزت و سربلندی مردم افغانستان مبارزه میکند و در پی ادای رسالت دینی خویش است؛ از همین رو بود که با تسلط طالبان بر کابل، دست از مبارزه برنداشت، خمی به ابرو نیاورد، دچار تزلزل و دودلی نشد و بهحیث رییسجمهور مشروع و قانونی افغانستان تا نجات افغانستان از دست طالبانِ وابسته به پاکستان به مبارزۀ خویش ادامه داد.
مقابله با افراطگرایی
استاد ربانی از همان ابتدا، منسوبین جمعیت اسلامی افغانستان را از خطراتِ افراطگرایی هشدار میداد، آن زمانی بود که کمتر کسی نسبت به عواقبِ آن آگاهی داشت. او در اینباره گفته است:
«فاجعهانگیزترین عهد در تاریخ اسلام، آن دورانی است که پیروان بیخبر و مفتیانِ جاهل در نقش حامیان و مبارزان قرار گرفتند و با تصرفات ناآگاهانۀ خویش، ضربات جبرانناپذیری بر پیکر انقلاب اسلامی وارد آوردند”. (همان، ص ۳۳)
استاد ربانی جریان افراطگرایی مذهبی را که زیر نامِ طالبان به فعالیت پرداختهاند، توطیهیی به منظور بدنامسازی اسلام و مسلمانان میدانست که از سوی “دشمنان اسلام و مسلمین”، سازماندهی شدهاند. (همان، ص ۵۹)
مرحلۀ چهارم: رهبری اپوزیسیون (۱۳۸۰-۱۳۸۹)
نمونههای زیادی است که قدرتمندان وقتی از مسند فرمانروانی به زیر کشیده میشوند، با یأس و ناامیدی گوشۀ خلوت برمیگزینند و منتظر سرنوشت میمانند. از آنجایی که در قاموس استاد ربانی، مبارزه با زندهگی یک مسلمان پیوند ناگسستنی دارد، با از دست دادن پست ریاستجمهوری آرام ننشست؛ در میان مردم رفت، کوچه به کوچه در مبارزۀ انتخاباتی شرکت ورزید و این بار به عنوان نمایندۀ مردم به شورای ملی افغانستان راه پیدا کرد و دیری سپری نشد که ریاست اپوزیسیون را زیر نام “جبهۀ ملی افغانستان” بهدست گرفت. استاد ربانی مصداق حرفِ خودش بود که میگفت: “زندگی مؤمن، مبارزهییست دوامدار و کشمکشیست پایانناپذیر”. (چه نوع مبارزه؟، ص ۱۳)
دموکراسی و انتخابات
استاد ربانی با حضور خویش در انتخابات، دموکراسی را پذیرفت و بهصورتِ عملی بر اهمیت شورای ملی صحه نهاد. او دموکراسی را به عنوان یک روش، نه یک ارزش، قبول داشت اما در تفکیکِ میان این دو مقوله شرح و تفصیلِ زیادی نداد. وی در شورای ملی کدام تناقضی با اساساتِ دین نمیدید. (سخنانی از مرشد روشنضمیر، ص ۳۸)
اپوزیسیون
استاد ربانی از اپوزیسیون به “نظارت ملی” تعبیر میکند، که هر مسلمانی به پیروی از معتقداتش باید وجیبۀ امر به معروف و نهی از منکر را انجام دهد. وی با رفتار مدنی خویش، اپوزیسیون را با دشمنی متمایز گردانید؛ به گونهیی که در بسیاری از مجالس مهم که در کاخ ریاست جمهوری افغانستان صورت میپذیرفت، دعوت رییس جمهور (حامد کرزی) را میپذیرفت و در آن مجالس شرکت میجست.
استاد ربانی بهحیث رهبر اپوزیسیون، خطرات ناشی از تهاجم فرهنگی غرب را ویرانگرتر از تهاجم نظامی میدانست. “به عقیدهام آزادی بیان حد و مرزی دارد که باید ارزشهای دینی و تعالیم اخلاقی را پاس بدارد”. (همان، ص ۲۳) و در جایی هم گفته است: “نباید اجازه داد مخالفان دینیِ فرهنگ ملتِ ما، تحت مخالفت با طالبان، با اسلام و ارزشهای دینی و ملیِ ما ستیزهجویی کنند”.
حضور نیروهای امریکایی
عمدهترین سوال در برابر استاد ربانی ـ که روزی بزرگترین حزب جهادی را در برابر تجاوز شوروی رهبری میکرد ـ این بود که دربارۀ حضور قوای امریکا در افغانستان چگونه میاندیشد. وی میگوید: “نیروهای بینالمللی به فیصلۀ جهانی و طبق منافع ملی افغانستان آمدهاند؛ اما پس از این، باید در مورد ادامۀ حضور آنان بازنگری شود”. (همان، ص ۱۴۰)
جهانی شدن
جهانی شدن از واقعیتهای گریزناپذیر است، ولی استاد ربانی در زیر این عنوان چیزهای نامیمونی را بهظرافت میبیند و میگوید: “جهانی شدن را استقبال میکنیم، اما محروم ماندنِ محرومها، فقیر شدنِ فقیرها مورد پذیرشِ ما نیست”. (همان، ص ۱۳۱)
در جایی دیگر خطرات ناشی از جهانی شدن را چنین بیان میدارد:
“شرکتهای چندملیتی فربهتر میشوند، در شرایطی که داعیۀ “نظم نوین جهانی” و جریان جهانی شدن چون هیولای هولناکی استقلال سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و هویت ملیِ کشورها و بهخصوص کشورهای اسلامی و جهان سوم را تهدید میکند، در چنین اوضاع و احوالی منفرد زیستن و انزواگزینی زیر نام حفظ مصالح ملی و ملیگرایی، هرگز به نفع کشورها و بهخصوص کشورهای اسلامی نیست.” (کاروان حرم، ص ۱۳۳)
مرحلۀ پنجم: ریاست شورای عالی صلح (۱۳۸۹-۱۳۹۱)
استاد ربانی جنگ را مخالف طبیعتِ انسانی میدانست و در فرهنگ اسلامی جنگ زمانی لازم میافتد که راههای دیگر به بنبست برسد. از نظر او “تأمین صلح تنها وظیفۀ دولتها نیست، بلکه تأمین صلح وجیبۀ ملی است و همهگان در قبال آن مسوولیت دارند”. با این دیدگاه، وی ریاست شورای عالی صلح را متقبل شد و تأکید داشت: تلاش در راستای تأمین صلح و امنیت به هیچوجه معنی قبول سیاستهای نادرستِ حکومت را ندارد”.
منـابع
۱٫ ربانی، برهانالدین (۱۳۹۵) چه نوع مبارزه؟، مرکز تدوین آثار رهبر شهید، کابل، چاپ چهارم
۲٫ ــــ ــــ (۱۳۹۵) کاروان حرم، ــــ ــــ چاپ اول
۳٫ ــــ ــــ (۱۳۹۵) آموختنیهایی در مسیر انقلاب، ــــ چاپ پنجم
۴٫ ــــ ــــ (۱۳۹۴) یادی از دو شهید، ــــ ــــ چاپ دوم
۵٫ ــــ ــــ (۱۳۹۳) استقلالیت انقلاب، ــــ ــــ چاپ دوم
۶٫ بینا (۱۳۹۵) سخنانی از مرشد روشنضمیر ــــ چاپ اول
۷٫ بینا (بیتا)، فشردهیی از هدف و مرام اصول بیعت و مسوولیتهای عضو در جمعیت اسلامی افغانستان – انجمن نویسندهگان و سخنوران، پشاور.
Comments are closed.