گزارشگر:احمدعمران - ۰۳ جدی ۱۳۹۱
سخنان رییسجمهوری در روز مبارزه با فساد اداری، یک بار دیگر نشان داد که آنچه در این خصوص ظرف سالهای گذشته انجام شده، به اصطلاح بر یخ نوشته شده و در آفتاب گذاشته شده است.
آقای کرزی به همان شیوه معمول و مألوفِ خود که تلاش میکند به شکار عواطف برود، با سخنان و جملاتی احساساتی، از ناکامیاش در مبارزه با پدیده فساد اداری پرده برداشت، ولی با مهارت چنان قضیه را درهم پیچید که مشخص نشد واقعاً طرف خطابِ او کیست. او جامعه جهانی را متهم به امضای قراردادهای غیرشفاف با برخی افراد بلندپایه در کشور کرد و مدعی شد که در رابطه با مشکل فساد اداری، بیشتر از دولت افغانستان، جامعه جهانی مقصر است. آقای کرزی به گونه فرافکنانه در این سخنرانی تلاش کرد که تقصیر اصلی را به گردن متحدان بینالمللی خود بیاندازد. اما او در این خصوص مثل همیشه به سخنان عام و بدون پشتوانه و سند توسل جست. آقای کرزی نگفت که واقعاً کدام مقامهای بلندپایه حکومتش در این قراردادها سهم دارند و این روند چهگونه انجام میشود.
گویا آقای کرزی از جایی دیگر عصبانی بود، ولی با استفاده از فرصت میخواست به این صورت عقدهگشایی کند. شاید مشکل اصلی آقای کرزی با امریکاییها بر سر امضای پیمان امنیتی بود که به گفته بسیاری از کارشناسان، به یک معضل کلان در مناسبات دو کشور تبدیل شده است.
آقای کرزی خواهی نخواهی در این سخنرانی نشان داد که رهبری ضعیف و رییسجمهوری ناتوان است. او بدون اینکه به این ناتوانی اشارهیی داشته باشد، در کل سخنرانیاش نشان داد که از اطرافش بیخبر است و در مسایل کلان ملی، توان تصمیمگیری ندارد. به همین دلیل، او بیشتر به گلایه و شکایت از دیگران پرداخت و بدون آنکه بگوید نقش او به عنوان رهبر و رییسجمهور کشوری به نام افغانستان چیست، از کنار مسایل به سادهگی عبور کرد.
از جانب دیگر، آقای کرزی در این سخنرانی بهشدت به تناقضگویی پرداخت؛ به این معنا که از یکسو از جامعه جهانی و کشورهای متحد افغانستان انتقاد کرد که در آوردنِ امنیت و ثبات ناتوان بودهاند، ولی از سوی دیگر تأکید ورزید که «موجودیت نظامیان خارجی پس از سال ۲۰۱۴ در افغانستان به خیر کشور است». حالا مشخص نیست که با منطق رییسجمهوری، این تناقضگویی چهگونه میتواند صورت واقعی بگیرد؛ چون از گذشتههای دور منطقدانان به این نظر اند که جمع نقضین محال است. اما در منطق رییسجمهوری مثل اینکه جمع نقضین نه تنها که محال نیست، بل ممکن هم است. زیرا از یک طرف جامعه جهانی عامل نابهسامانیهای امنیتی و فساد اداری معرفی میشود، ولی از جانب دیگر موجودیت آنها در تأمین امنیت و کمک به افغانستان اجتنابناپذیر مینماید.
آقای کرزی با این سخنان، یک بار دیگر ثابت کرد که رهبری ضعیف است و توانایی اداره کشور را ندارد. چون اگر او یک رهبر قدرتمند میبود، بدون شک توان افشای نامهای مفسدین را میداشت و در جلوگیری از تجاوزات و دخالتهای بیگانهها در امور کشور، از خود واکنش نشان میداد. آقای کرزی عمدتاً نشان داد که عروسکی بیش نیست که گاه در دست کشورهای همسایه قرار میگیرد و گاه هم در دست کشورهای غربی.
از جانب دیگر، مبارزه افغانستان با فساد اداری به گونه مستقیم به سیاستها و رهبری آقای کرزی مربوط میشود. چرا آقای کرزی از فسادی که در ارگ ریاستجمهوری و در کنارش انجام میشود، هیچ سخنی نمیگوید؟ چرا آقای کرزی برای مصارف ارگ ریاست جمهوری بیش از ۸۰ میلیون دالر پول درخواست می کند، ولی برای قوه قضایه و مقننه تنها شصت میلیون دالر اختصاص داده می شود؟ این مسأله در روز شنبه به بحث کلان میان نمایندهگان تبدیل شد و سرانجام هم مصارف ارگ سبب شد که مجلس نماینده گان بودجه سال ۱۳۹۲ خورشیدی را تصویب نکند. آیا در این مسأله از نظر آقای کرزی هیچ فسادی وجود ندارد؟
در همین حال، سخنان رییس اداره مبارزه با فساد اداری نیز در روز جهانی مبارزه با فساد، قابل تأمل بود. عزیزالله لودین رییس اداره عالی مبارزه با فساد اعتراف کرد که اگر وضعیت فعلی همچنان ادامه پیدا کند، مطمیناً نظام در افغانستان به سمت فروپاشی خواهد رفت. چرا این سوال مطرح نمیشود که در رأس نظامی که به سمت فروپاشی میرود، کی نشسته است؟ آیا آقای کرزی در این نابهسامانیها و مشکلاتی که افغانستان در حال حاضر با آنها دست به گریبان است، هیچ نقشی نداشته است؟! حداقل در یازده سال گذشته او سکاندار این نظام بوده و به اشکال گوناگون تلاش کرده که خواستها و سلیقههای خود را در مناسبات داخلی و خارجی افغانستان اعمال کند. چرا کسی نمیگوید که اعمال همین سلیقههای شخصی، افغانستان را دچار وضعیت فعلی کرده است؟
آقای کرزی با سخنانش در روز مبارزه با فساد، یک بار دیگر اعتراف کرد که رییسجمهوری ضعیف است؛ همانگونه که او چند سال پیش در یک گفتوگوی اختصاصی با یکی از رسانههای غربی این حرف را زده بود.
مولانای بلخی سخنی عبرتآموز دارد که ذکر آن خالی از دلچسپی نیست. این عارف و شاعر بزرگ زبان فارسی در کتاب مثنوی معنوی میگوید: «ماهی از سر بگندد نه ز دم». حالا هم ماهی افغانستان از سر گندیده است، چرا که گندیدهگی دم را میتوان به آسانی علاج کرد، ولی آنچه که علاجناپذیر است، گندیدهگی از سر است.
Comments are closed.